نام پژوهشگر: جواد صالحی فدردی

مطالعه اثربخشی بالینی مدل ماتریکس در درمان سوء مصرف کنندگان مواد
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  ایمان قطب   جواد صالحی فدردی

چکیده یکپارچه کردن درمان مبتنی بر پژوهش در محیط های بالینی، در حال حاضر از مهم ترین اولویت ها در درمان سوء مصرف مواد است. از طرفی با افزایش فزاینده مصرف مورفین ها و به خصوص متاآمفتامین ها در کشور و ناکامی نسبی درمان نگهدارنده با متادون برای مهار این معضل، نیاز به یک درمان منسجم و قدرتمند روانشناختی که شخصیت و سبک زندگی بیماران را هدف قرار دهد، به شدت احساس می شود. از این رو، هدف این پژوهش، مطالعه اثر بخشی مدل ماتریکس در و آزمایش (n=15؛ mean age= 36/41؛ sd= 6/ درمان سوء مصرف کنندگان مواد بود. آزمودنی های گروه کنترل ( 21 که همگی آنها مرد بودند از بین مددجویانی که به تازگی از زندان آزاد شده و (n=15؛ mean age= 32/6؛ sd= 5/27) در اداره مراقبت های بعد از خروج مشهد (یکی از واحدهای سازمان زندان های خراسان رضوی) تحت درمان نگهدارنده با متادون بودند، به صورت تصادفی و داوطلبانه انتخاب شدند. گروه آزمایش، مدل درمانی ماتریکس را دریافت کرد که 12 جلسه آموزش خانواده، 16 جلسه مشاوره فردی/خانوادگی، 34 جلسه گروه پیشگیری از بازگشت و 28 جلسه گروه مهارت های اجتماعی را شامل می شد. گروه کنترل نیز مداخله های رایج در اداره مراقبت را که شامل ویزیت های پزشکی و جلسه های مشاوره پراکنده روانشناختی بود، توسط همان درمانگر دریافت کردند. در پایان پژوهش، نتایج، تفاوت معناداری را در تعداد موارد تست مثبت مورفین و متاآمفتامین بین گروه کنترل و آزمایش نشان دادند، به طوریکه در گروه کنترل 13 % تست 56 % تست متاآمفتامین مثبت بودند، در حالیکه در گروه آزمایش هیچ مورد تست مورفین مثبت دیده نشد و / مورفین ها و 5 2% تست متاآمفتامین مثبت بود. مقایسه میزان متادون مصرفی قبل و بعد از اجرای پژوهش، بین دو گروه کنترل و / فقط 2 آزمایش نیز تفاوت معناداری را نشان داد، به طوریکه میانگین متادون دریافتی در گروه کنترل قبل از آزمایش 9 سی سی و 3 بود. / 8 و بعد از آن 6 / 9 سی سی بود، در حالیکه میانگین متادون دریافتی در گروه آزمایش قبل از آزمایش 2 / بعد از آن 2 بعد از گذشت چهار ماه از اتمام مداخله درمانی در گروه آزمایش، متغیرهای فوق دوباره مورد بررسی قرار گرفتند و نتایج حاکی از ماندگاری مداخله های درمانی بودند. یافته های اضافی دیگری نیز در مرحله پیگیری بدست آمده و مورد تحلیل قرار گرفتند.

مقایسه میزان اثربخشی برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی (leap) با درمان شناختی رفتاری (cbt) به شیوه گروهی در کاهش وسوسه به مصرف مواد در مردان سوء مصرف کننده مواد در شهر کابل
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی 1391
  سید حسین حسینی   زهرا طبیبی

سوء مصرف مواد به عنوان یکی از هزینه برترین اختلالات و انحرافات اجتماعی شناخته شده است. طبق گزارش (دفتر پیشگیری از جرم و کنترل مواد سازمان ملل ، 2011) افغانستان یکی از بالاترین نرخ های سوء مصرف مواد را در جهان دارد. هدف از انجام این تحقیق، بررسی اثربخشی گروه درمانی به شیوه برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی (leap) و گروه درمانی شناختی رفتاری (cbt) بر کاهش وسوسه به مصرف مواد، و مقایسه میزان اثربخشی این دو روش بر کاهش وسوسه سوء مصرف مواد در معتادین شهر کابل بود. این تحقیق بنیادی-کاربردی از نوع شبه آزمایشی در شهر کابل و بر روی 36 مرد سوء مصرف کننده ی مواد در تابستان سال 1390 انجام شد. افراد در دو گروه آزمایشی، شناختی رفتاری (12 نفر) و برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی (12 نفر) و یک گروه کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. جلسات گروهی برای گروه های مداخله، شش جلسه ی یک و نیم ساعته بود. بر روی گروه کنترل، درمانی صورت نگرفت. ابزار سنجش در این تحقیق پرسشنامه سنجش وسوسه ی مصرف مواد بود. هر سه گروه مورد پیش آزمون و پس آزمون قرار گرفتند. نتایج بدین قرار بود: گروه های آزمایشی شناختی رفتاری و برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی نسبت به گروه کنترل تفاوت معنا داری در کاهش وسوسه ی مصرف مواد داشتند. اما تفاوتی در میزان اثربخشی میان گروه های آزمایشی با یکدیگر نبود. این تحقیق در نوع خود، در کشور افغانستان برای اولین بار انجام شده است.