نام پژوهشگر: زینب السادت حسینی

معیارهای توسعه فرهنگی از دیدگاه قرآن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1391
  زینب حیدری   زینب السادت حسینی

در جهان پرشتاب امروز، در عصر انفجار دانش و اطلاعات، جوامع شیفتگی خاصی نسبت به تغییر، تحول و توسعه از خود نشان می دهند .از این رو جامعه شناسان، سیاستمداران و نظریه پردازان فرهنگی توجه خود را به توسعه، ابعاد و زمینه های آن معطوف داشته و ضرورت و راه های رسیدن به توسعه را مورد کنکاش قرار داده اند. تعاریف گوناگونی برای توسعه ارائه گردیده که نشان از اهمیت و پیچیدگی آن دارد. توسعه تنها حاصل اراده و کوشش-های بخردانه و پیگیر ملت و جوامعی است که خواستار بهبود شرایط زندگی خود هستند. بنابراین توسعه فرآیندی هدفدار و برنامه ریزی شده است که توسط انسان آغاز می گردد و هدف آن بهبود بخشیدن به شرایط زندگی کلیه افراد است که در یک جامعه گرد هم آمده اند. از سوی دیگر صاحب نظران، توسعه را متأثر از عوامل گوناگونی به حساب آورده اند. از این میان، عامل انسانی اصلی ترین نقش را در نیل به اهداف توسعه بر عهده دارد. در پاسخ به پیچیدگی های دنیای امروز و تنوع نیازهای جوامع انسانی، دانشمندان علوم اجتماعی توسعه را به ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، انسانی، پایدار تقسیم نموده اند. فرهنگ سامان بخش باورها، ارزش ها، نگرش ها و هنجارهای یک جامعه است و نوع رفتار و جهت-گیری های مردم آن جامعه را مشخص می کند. از این رو به دلیل بروز مشکلات اجتماعی و زیستی برای جوامع و ملت هایی که تنها به توسعه اقتصادی می اندیشند، بحث فرهنگ و توسعه فرهنگی در مرکز توجه قرار گرفته است. تلاش و برنامه ریزی برای دست یابی به توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی بدون تمرکز به فرهنگ در درازمدت اثرات مخربی به بار خواهد نشاند. بعد فرهنگی مرجع اصلی ارزیابی همه عوامل است و توسعه در جایی که از آن ریشه گرفته، یعنی در فرهنگ و سنت همان کشور رشد می کند؛ زیرا توسعه فرآیند همه جانبه و مرتبط با ارزش- های هر جامعه و فراخوان و مشارکت آحاد افراد و گروه-هایی است که هم بنیان گذار آن هستند و هم از آن منتفع می-شوند. و اگر توسعه با توجه به خواست مردم و بر مبنای فرهنگ عوام باشد موجبات ارتقا و رشد انسانی را فراهم می نماید. بنابراین توسعه فرهنگی زیر بنای توسعه همه جانبه است و نمی-توان بدون اعتنا به آن به دنبال ایجاد تغییرات در ابعاد مختلف یک جامعه بود. اکنون سوال این است که توسعه فرهنگی چگونه تحقق می یابد؟ چه عواملی در آن دخیل اند؟ شاخص های توسعه فرهنگی کدامند؟ آیا الگوهای رایج غربی برای جامعه ما قابل تجویز است یا نیاز به پیشنهاد الگوی جدیدی از توسعه فرهنگی است؟ آیا می توان برای توسعه فرهنگی جامعه یک دیدگاه و نگرش علمی مبتنی بر آیات قرآن به دست آورد، به نحوی که به پایه-های بنیادی یک نظریه جامع درون زا و بومی در چارچوب اهداف توسعه فرهنگی دست یافت؟ بی تردید در هر جامعه می توان عوامل زیاد و متنوعی را، با میزان متفاوتی از تأثیرگذاری، شناسایی و دسته بندی کرد. اما در یک جامعه دینی و اسلامی که ماهیت ارزش های فرهنگی آن را آموزه های الهی تشکیل می دهد، یکی از عوامل مهم و بنیادی دین است. لذا واکاوی نقش دین در فرهنگ سازی و توسعه فرهنگی در این کشورها از جایگاه خاصی برخوردار است. بررسی و تحلیل ظرفیت های اسلام در زمینه توسعه فرهنگی از چند جهت حائز اهمیت است: اولاً، میان توسعه فرهنگی و پیشرفت جامعه ارتباط وثیقی وجود دارد. ثانیاً، دین و فرهنگ رابطه ای تنگاتنگ و درهم تنیده دارند. دین قلب تپنده و نبض فرهنگ در جوامع دیندار و مسلمان است. فرهنگ جوامع اسلامی به شدت متأثر از دین است، به گونه ای که هر گونه پیشرفت یا پسرفت فرهنگ، می تواند ریشه در دین داشته باشد. ثالثاً، اسلام مدعی است که دارای آیین زندگی برای تمامی انسان ها در طول نسل ها و عصرها است. به بیان دیگر، حضور اسلام در تمام ابعاد زندگی عملی و نظری انسان ها نه مربوط به دوره خاص بلکه همیشگی و جاودانه است. گرچه اسلام به منزله دین جامع، مدعی پاسخ گویی به تمام نیازهای بشر و برخوردار از برنامه زندگی برای همه انسان هاست به گونه ای که انسان ها تنها در این زیست بوم می توانند به زندگی آرمانی، واقعی و مطلوبشان دست یابند. ولی با نگاه جامعه شناختی به واقعیت های اجتماعی و تاریخی جوامع اسلامی، ملاحظه می شود که بسیاری از کشورهای اسلامی نسبت به کشورهای توسعه یافته، توسعه نیافته باقی مانده اند. آیا این واقعیت به معنای این نیست که اسلام نه تنها در توسعه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نقش ندارد، بلکه عامل اصلی پسرفت و عقب ماندگی جوامع اسلامی است؟ به همین دلیل این گمانه به وجود آمده که اسلام مانع ایجاد توسعه در ابعاد مختلف است و عقب ماندگی فناورانه مسلمانان نیز به همین مسئله بر می گردد. این امر دغدغه ای شد تا در این تحقیق تلاش شود رابطه اسلام و توسعه فرهنگی به مثابه پدیده ای که هم معلول توسعه و هم زمینه ساز آن است مورد بررسی قرار بگیرد. به همین منظور این تحقیق در پنج فصل ساختاربندی شده است. بعد از پرداختن به کلیات در فصل اول، فصل دوم و سوم تحقیق، به چارچوب مفهومی و تعریف مفاهیم توسعه و توسعه فرهنگی اختصاص داده شده است. سپس با توجه به شاخص ها و مولفه های توسعه فرهنگی در فصل سوم، رابطه اسلام با این مولفه ها در فصل چهارم مورد بررسی قرار می گیرد. سرانجام در فصل پنجم با توجه به مباحث مطرح شده جمع بندی نهایی صورت می گیرد.