نام پژوهشگر: کاظم قاضیزاده
فاطمه نیکخواه منفرد کاظم قاضی زاده
امام علی (علیه السلام)، پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)، الگویی بی بدیل در زندگی شخصی و اجتماعی برای انسان ها محسوب می شود و به طور خاص، سیره و عملکرد ایشان به عنوان حاکم و خلیفۀ مسلمانان، با تمام گروه های سیاسی جامعه اعم از موافقان و مخالفان حکومت، نمونه ای عملی و بی نظیر از یک حکومت داری عادلانه و موفق را ارائه می دهد که می تواند هدایت بخش راه تمام رهپویان حقیقت باشد.امام علی (علیه السلام) از همان ابتدای تصدی امر خلافت، با مخالفان و دشمنان بسیاری مواجه بود که برحسب نوع مخالفت، می توان آن ها را به گروه های قاعدان، منتقدان، توهین کنندگان، کارشکنان، منافقان و محاربان علیه حکومت تقسیم کرد. نحوۀ برخورد امام با مخالفانش، ارتباط مستقیمی با نوع و مرتبۀ مخالفت آن ها داشته است.امام علی (علیه السلام) در برابر مخالفانش، تا زمانی که دست به اقدام مسلحانه ای در برابر حکومت نزده بودند و به جان و مال سایر افراد جامعه تعرض نکرده بودند، هرگز به اقداماتی همچون تهدید، تبعید، شکنجه و زندانی کردن، دست نیالود و با آن ها بر سبیل مدارا و نرمش رفتار کرد. امام برای این افراد, حقوق سیاسی, اجتماعی و اقتصادی برابر با سایر افراد جامعه قائل بود. از اهم این حقوق می توان، حقّ حیات، حقّ استفاده از بیت المال، حقّ آزادی اندیشۀ سیاسی، آزادی بیان و آزادی تردّد در معابر و مساجد شهر را بر شمرد. در حکومت علوی در مباحث مربوط به حقوق جزا و قضاوت نیز, تمام مردم اعم از موافق و مخالف در برابر قانون یکسان بودند و هواخواهی یا دشمنی افراد با حکومت, هیچ گونه تأثیری بر کیفیت و کمیت اجرای احکام و مجازات ها نداشت. اما چنانچه مخالفان حکومت، دست به اقداماتی همچون ترساندن مردم، ایجاد ناامنی در راه ها و شهرها و کشتن مردم بی گناه می زدند و با زیر پا گذاشتن حقوق سایر افراد جامعه، امنیت و نظم اجتماع را بر هم می زدند، امام علی (علیه السلام) به عنوان رهبر جامعۀ اسلامی و عهده دار صیانت از حقوق و امنیت افراد جامعه، در مقابل این اقدامات سکوت نمی کرد و در برابر آن ها برخوردی مناسب بر طبق ضوابط و احکام شریعت انجام می داد.دیری نپایید که مخالفت ها و عداوت ها با امام شدت یافت و با وجود تلاش های فراوان امام در جهت یافتن راهکاری برای حفظ آرامش جامعه و جلوگیری از قتل و کشتار مسلمانان, سه جنگ داخلی جمل, صفین و نهروان در دوران کوتاه حکومت امام رقم زده شد. تلاش امام برای برقراری صلح، در طول جنگ ها نیز ادامه داشت، هر چند ناکام می ماند.امام علی (علیه السلام)، در آن زمان که مجبور به جنگیدن با دشمنانش بود، با تکیه بر آموزه های قرآن و سیرۀ نبوی، از مسیر حق و عدالت، عدول نکرد و با رفتار عادلانۀ خود, جنگ بر مبنای حقوق الهی و انسانی را به زیبایی به تصویر کشاند تا الگوی عملی برای تمام حق جویان باشد. از اهم حقوقی که وی در جنگ با مسلمانان به آن پای بند بود، مذاکره و اتمام حجت با دشمن پیش از آغاز جنگ، برخورد انسانی با دشمن و استفاده نکردن از روش های خشونت آمیز و وحشیانه در جنگ، صلح جویی و وفای به عهد است.
نرگس محمدی نیک کاظم قاضی زاده
آیا استعاذه آثار روانشناختی نیز دارد؟ بخش مهمی از این نوشته به بررسی اثرات استعاذه بر جان و روان انسان اختصاص دارد و یافتن و گردآوری این آثار و نیز تحلیل چگونگی اثر گذاری استعاذه در پرتو متون دینی اعم از قرآن و حدیث، تعهد این پایان نامه است. در بررسی متون مرتبط که در قرآن و برخی تفاسیر و نیز متون روایی شیعه و اهل سنت صورت گرفت، به دو دسته آثار روانی ایجابی و سلبی دست یافتیم. آثار ایجابی شامل سه احساس آرامش و بهره مندی از رحمت خدا، امنیت خاطر از گزند دشمنان و مصونیت نسبی در برابر شیطان است. آثار سلبی نیز در بردارنده چهار امر است که مهمترین آنها دور شدن برخی ترس ها و دلهره های عادی مانند ترس از دشمنان و بیمناکی از پیشامدهای ناگوار و نیز ترسهای غیر منطقی و نامتعارف مانند تنهایی هراسی، شب هراسی که در دانش روانشناسی نوین (فوبیا) خوانده می شوند. در آثار سلبی همچنین به نقش استعاذه در زدودن یا تقلیل اضطراب، افسردگی وخشم نیز پرداخته شده و متون مرتبط یافته و آورده شده است. در همه این موارد نقش استعاذه برای ایجاد این آثار مثبت و یا زدودن آثار منفی تایید شده است، ولی برای برخی دیگر از آثار روانی مانند اختلالهای حاد شخصیتی، تمایل به خودکشی، احساس حقارت و کهتری، و یا خودشیفتگی به متون تایید و رد کننده و مرتبط دست نیافیتم. گفتنی است به دلیل نیاز به تعریف استعاذه و دامنه آن از جهت مستعیذ، مستعاذ منه و مستعاذالیه و نیز اهمیت استعاذه، در فصلهای ابتدایی به این موضوعات در زیر عناوینی مانند معناشناسی و حقیقت استعاذه و اهمیت و گستره آن به صورت گذرا پرداخته شده است .
ابوالقاسم حسینی اسحق آبادی کاظم قاضی زاده
مسأله اساسی این تحقیق عبارت است از جستجوی ماهیت و انواع قصه های قرآن با این محوریت که میزان راهیافتگی تخیل و تمثیل و اسطوره در قصص قرآنی تا چه حد است. منشأ این مسأله آن است که هنر و ادبیات بشری اصولا ریشه در واقعیت ها دارد؛ اما از تخیل و اسطوره نیز تأثیر می پذیرد و عناصر نمادین در آن راه می یابند. اکنون باید دید آیا هنر قرآنی نیز مشمول چنین تعریفی میشود و با توجه به این که خداوند آن را متناسب با فهم بشر نازل فرموده، آیا می توان گفت که همین عناصر نمادین و تخییلی و تمثیلی، برخی یا همه، در قصه های قرآن که بارزترین وجه هنری قرآن کریم است، راه یافته اند یا خیر. مبهم ترین وجه این مسأله آن است که اگر همه قصه های قرآن واقعی باشند، مرز دقیق قصه با حکایت و گزارش چه میشود و اگر خیال یا تمثیل در آن راه یافته باشند، آن گاه با واقعی بودن کلام خدا و وحی چگونه سازگار است؟ به عبارت دیگر، چگونه می توان هم به جنبه ادبی و هنری قصص قرآن کریم ملتزم بود و از آن ها راهیافتی برای ادبیات انسانی برگرفت و هم آن ها را کاملا واقعی و صرفا روایتی از وقایع رخ داده دانست. بدین ترتیب، می توان گفت که در این رساله، به سه سوال اصلی پاسخ داده می شود: 1. انواع قصه های قرآن کریم چیست و اهم تفاسیر در باره آن چگونه است؟ 2. خیال و تمثیل و نماد در قصه های قرآن چه جایگاهی دارند و میان وحیانی بودن قصص قرآن و این بحث چه ارتباطی است؟ 3. مرز قصه های بشری و قرآنی کجاست؟ موضوع مورد بحث این رساله را از دو زاویه می توان نگریست؛ یکی مقوله زبان قرآن؛ و دیگری مباحث مربوط به قصص از جنبه فرم و زبان. از این روی، فصول پنج گانه این رساله را چنین سامان داده ایم: در فصل یکم این رساله، به بحث زبان قرآن پرداخته و دو رویکرد اصلی در این زمینه را مطالعه کرده ایم. می توان گفت که این فصل، به منزله تمهید بر رهیافت های اصولی در زمینه زبان قصه های قرآن است. در فصل دوم، به مباحث مربوط به قصص وارد شده، کلیاتی در باره قصه های قرآن، از جمله تعریف و واژه شناسی قصه در قرآن، مقصود از قصه گویی قرآن، و رابطه قصص قرآن با گزارش های تاریخی و بشری آورده ایم. در فصل سوم، رویکردهای کلی در باره انواع قصه های قرآن را در دو بخش واقع نما و ابرازگرا مطالعه کرده ایم. در فصل چهارم، یکی از دو گونه مهم رویکرد ابرازگرا، یعنی رویکرد نمادین را بررسی کرده و ضمن مطالعه تعریف و پیشینه زبان نمادین، به اقسام تمثیل در قرآن و دیدگاه های مهم در این زمینه پرداخته ایم. در فصل پنجم، گونه مهم دیگر رویکرد ابرازگرا، یعنی رویکرد اسطوره ای را کاویده، شواهد قائلان به این نظریه را به نقد نهاده ایم.
مهرداد کیانپور کاظم قاضی زاده
موضوع اصلی این تحقیق نقد و ارزیابی مدل حکمرانی خوب است. این اصطلاح تعبیری جدید از مفاهیمی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، پاسخگویی، مشارکت و حاکمیت قانون بوده که با ارایه قالبی جدید تلاش در جمع آوری این ارزش ها به طور یکجا دارد.و یکی از معروف ترین مدل های پیشنهادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول برای توسعه کشورها بوده و مورد حمایت بزرگ ترین سهام دار و موثرترین عضو یعنی امریکا است. این دو نهاد به مرجعی برای تعیین میزان توسعه یافتگی کشورها تبدیل شده و بخش مهمی از اعتبارات و وام های خود را منوط به تحقق این مدل در کشور وام گیرنده نموده اند.درحالیکه مدل های پیشنهاد داده شده برای توسعه توسط این دو نهادپیش از این غالباً با شکست مواجه شده و خسارات عظیمی را متوجه کشورهای در حال توسعه نموده است، این تحقیق به ارزیابی این مدل از منظر کآرایی عملی و مفید بودن پرداخته و نظریه های پشتیبان آن مانند نظریه لیبرال دموکراسی، سکولاریسم، اومانیسم را توصیف و نقدکرده است و نتیجه گرفته که این مدل با مبانی، اصول و اقتضائات اسلامی در قرائت حداکثری از دین ناسازگار است و تنها می توان از برخی مولفه های آن به صورت منقطع از مدل و به عنوان یک گزاره ناقص استفاده نمود. مولفه های آن شامل قانون گرایی، شفافیت، حق اظهار نظر و پاسخگویی، ثبات سیاسی و عدم خشونت، اثربخشی، کیفیت مقررات، مبارزه با فساد است .از نظر این تحقیق اهداف مد نظر این مدل برای توسعه همه جانبه مادی و معنوی مورد نظر اسلام کافی نیست بر این اساس در فصل پایانی با چینش مبانی، اهداف و اصول ، ساختار ، محتوا، کارکرد حکمرانی در اسلام مدل اولیه حکمرانی اسلامی پیشنهاد داده شده است. اهم مبانی شامل واقع نمایی معرفت و ارزش حس ، خیال و وعقل و برتری وحی به عنوان منابع معرفت . توحید در ربوبیت و ولایت ، حاکمیت و مالکیت خداوند، نیازمندی وجودی انسان ،آزادی و عدم بندگی غیر خدا، مسئولیت و تربیت پذیری انسان.، مطلق و جاودانه و عقلانی بودن ارزش های اخلاقی. حاکمیت قوانین الهی در جامعه و ...اهداف کلان شامل پیشرفت و توسعه فکری و علمی، معنوی و اخلاقی، پیشرفت در سبک زندگی مومنانه، عادلانه و کریمانه در همه ساحت های زندگی جمعی و..اهم اصول شامل حفظ بیت المال ، مبارزه با فسادکارگزاران حکومتی، توجه به حال فقرا و فقرزدایی ، وحدت جامعه ، مقبولیت نظام و رضایت عمومی جامعه، بصیرت و هوشمندی راهبردی در عرصه بین الملل، تولید گرایی، گردش نخبگان و.. ؛ مدل حکمرانی اسلامی نیز شامل ساختار با مولفه های ولایت فقیه ، مردم ، قوای سه گانه ، مرجعیت و نهادها ،محتوای حکمرانی ؛ محتوا با مولفه های عقلانیت مهذّب، ایمان و اخلاق، عدالت و سبک زندگی مومنانه؛ کارکرد با مولفه های فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی، امنیتی و قضایی، محیط زیستی، می باشد . پنج متغیر اصلی و هشت شاخص کلان عناصر و مولفه های مدل را به یکدیگر پیوند داده قابلیت ارزیابی فعالیت ها را عینیت و تحقق می بخشد .متغیرهای اصلی شامل انسجام، هم گرایی و هم افزایی بین ارکان حکمرانی؛ اعتماد ارکان حکمرانی به یکدیگر؛ فرآیند انتخاب اصلاح و نظارت برحکومت ؛ توسعه ظرفیت ها، سیاست ها و اقدامات در راستای پیشرفت و تعالی همه جانبه؛ حاکمیت و توسعه ارزش های اسلامی در فرآیندها شاخصها نیز شامل : مشارکت؛ هم گرایی، قانون گرایی و عدالت محوری ؛علم و عقل گرایی ؛ شفافیت؛شایسته سالاری؛ امر به معروف و نهی از منکر؛کاهش فساد؛ پاسخگویی.؛ استقلال و عزّت اسلامی ؛رشد و تعالی مستمر؛اثربخشی ؛ اخلاق محوری و سلوک اسلامی، رعایت محرومین، کاهش و محو فقر می باشد. . جمع بندی و نتیجه گیری : الف : با توجه به مباحث بخش اول در خصوص بررسی مدل حکمرانی خوب پیشنهادی بانک جهانی نتایج زیر حاصل گردید. 1. مدل حکمرانی خوب نسبت به مدلهای قبلی بانک جهانی مانند تعدیل اقتصادی از معایب کمتری برخوردار بوده و جامعیت بیشتری دارد. 2. علی رغم مزایای این مدل ، کآرامدی این مدل اثبات نشده و تعارضات و ناهمگونی های زیادی بین نظریه های پشتیبان و اهداف مدل برای توسعه متوازن وجود دارد. 3. تجارب قبلی در تبعیت از پیشنهادات بانک جهانی تبعات نامطلوبی را برای حکومت ها و اقتصادهای در حال توسعه داشته است. 4. اهداف ، روش ها و سیاستهای پیشنهادی این مدل در پارادایم سرمایه داری و لیرال دموکراسی تعریف شده است و نظام هایی که با مبانی ، اصول و روشهای مطرح شده مخالفت و تعارض دارند نمی توانند از طریق اجرای سیاستهای آن به توسعه مطلوب خود نائل آیند. ب : در فصل پایانی این تحقیق مبانی و مولفه های حکمرانی اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت و نتایج زیر به دست آمد: در این تحقیق با انتخاب روش استنتاجی به صورت قیاس عملی و قراردادن مقدمات هنجاری برگرفته از عقل عملی و مقدمات توصیفی برگرفته از عقل نظری به نتایج هنجاری و بایدی نائل گردید و از این طریق با تنظیم مبانی ، اصول ، اهداف ، ارکان ، ویژگی ها و متغیرهای مدل حکمرانی اسلامی را پیشنهاد نمود. توسعه و پیشرفت در حمهوری اسلامی توسعه و پیشرفت همه جانبه با محوریت حاکمیت قوانین و آموزه های الهی و اسلامی است و نقش حکمرانی صحیح وکآرامد در تحقق آن محوری و اجتناب ناپذیر است . حکمرانی اسلامی شیوه تدبیر ، تنظیم و اعمال قدرت مشروع بر اساس قوانین الهی بین ارکان پنج گانه حکمرانی اسلامی شناخته شده است که مبتنی بر عقلانیت مهذّب و آموزه های اسلامی ،اخلاق و ایمان ، عدالت و روشهای زیست مومنانه ، در ساحت های حیات جمعی عمل می نماید. حکمرانی اسلامی فراتر از فرد حاکم و حتی دولت است، ارکان در تعامل سازنده با یکدیگر حکمرانی مطلوب را تحقق می بخشند. و شامل ولی فقیه ، مرجعیت شیعه ، قوای سه گانه ، مردم و نهادها است. نتایج و پیامدهای حکمرانی اسلامی برای جامعه ، حرکت به سمت حداکثر سازی تحقق اهداف الهی ، پیشرفت و توسعه همه جانبه ، کاهش فقر و فساد ، همگرایی ، انسجام و وحدت جامعه ، اعتماد ارکان به یکدیگر است. اعمال قدرت و کسب اقتدار در حکمرانی اسلامی از طریق اقناع و مشارکت جویی همگانی ، سیاستگذاری و قانون گذاری معقول و صحیح ، تجهیز و تخصیص عادلانه منابع ، بکارگیری قدرت نرم و سخت ، و کنترل نظام های اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی ، امنیتی و مانند آن است. برای تشخیص و سنجش میزان صحت و کآرامدی تعامل ارکان بر اساس مولفه های محتوایی، متغیرها و شاخصهای زیر پیشنهاد شده است . ردیف متغیرها شاخصها 1 انسجام هم گرایی و هم افزایی بین ارکان حکمرانی. 1.1. مشارکت 1.2. هم گرایی 2 اعتماد ارکان حکمرانی به یکدیگر. 2.1. قانون گرایی و عدالت محوری 2.2. علم و عقل گرایی 2.3. شفافیت 3 فرآیند انتخاب اصلاح و نظارت برحکومت 3.1. شایسته سالاری 3.2. امر به معروف و نهی از منکر 3.3. کاهش فساد 3.4. پاسخگویی 4 توسعه ظرفیت ها، سیاست ها و اقدامات در راستای پیشرفت و تعالی همه جانبه 4.1. استقلال و عزّت اسلامی 4.2. رشد و تعالی مستمر 4.3. اثربخشی 5 حاکمیت و توسعه ارزش های اسلامی در فرآیندها 5.1. اخلاق محوری و سلوک اسلامی 5.2. رعایت محرومین، کاهش و محو فقر ?