نام پژوهشگر: عباس ترکاشوند
آزاده سیدعسکری عباس ترکاشوند
از اولین آثار جدایی طلبی انسان اولیه از زندگی حیوانی می توان به توجه وی به استفاده ی آگاهانه از ابزار و نیز گرایش وی به ارائه-ی جسمی کامل تر و یا متفاوت از وضع موجود خویش را نام برد. لباس جزو اولین هنرها و اولین ابزار جلوگیری از یکنواختی بود، لذا غیر از مسئله ی پوشش وظیفه ی دیگری را نیز به عهده داشته است. پدیدآمدن پوشاک امری تصادفی و یا خواستی فردی نبوده، پوشاک از دیر باز بر مبنای تفکرات و نیازهای اقلیمی، مادی و معنوی اقوام بوجود آمد و آینه ی تمام نمایی از تاریخ زندگی بشر شد و در طی قرون و اعصار در سرزمین های گوناگون شکل گرفت و تحول یافت. تغییر پی دی پی پوشاک در طول تاریخ و گوناگونی آن در گستره ی حیات بشر در چهارچوب فرهنگ هر قوم بوده است، تا آنجا که این امر مظهر ذوق و سلیقه اقوام بشمار می آید. در هر حال منشا لباس هر چه باشد نکته آن است که استفاده از لباس یک ضرورت است، ولی در هر موقعیتی یکی از این ضرورت ها اهمیت بیشتری پیدا می کند بنابراین وضعیت پوشاک نیز بر همین اساس دچار تغییرات می شود.و این تغییرات نمایان گر اوضاع و احوال جامعه ، نحوه و فرهنگ زیست، و آداب و رسوم موجود درآن جامعه است. نظم و هماهنگی پوشاک دوران باستان، در قرون وسطی جای خود را به شکل و ظاهری شکوهمند داد، در عهد رنسانس پر زرق و برق شد و صورتی تجملی پیدا کرد و سپس در عصر نوین شکلی نامشخص و رمزگونه به خود گرفت. در ایران باستان همواره لباس اهمیت بالایی داشته و با دقت خاصی طراحی می شده است. طراحی لباس در ایران از دوران قبل از آریایی ها تا زمان ماد ها و هخامنشیان وبا اوج گیری در زمان ساسانی و سپس افول تدریجی آن تاپایان دوره ی پهلوی روند خاص خود را داشته است. از آغاز دوران صفوی تا پایان دوران پهلوی با ورود مدرنیته به ایران و گسترش تبلیغات دنیای غرب، استفاده و الگو برداری از پوشاک و تولیدات آنان رواج یافت.. این مسئله به جایی رسید که طراحی لباس در تقلید از فرم های خارجی خلاصه می شده است. این امر باعث بی توجهی به طراحان لباس داخلی و در نتیجه از بین رفتن این امر و حرفه ی مهم در عرصه ی پوشاک شد و جامعه ی ما در این زمینه از حالت توسعه ی تولید، روند مصرفی به خود گرفت. با توجه نبودن فضایی منسجم و مناسب برای طراحان ایرانی جهت ارائه ی طراح های مناسب و کمک به سامان بخشیدن به امر پوشاک در ایران، مرکز طراحی پوشاک ایرانیان در دو بخش اصلی طراحی و نمایش، ارائه شد.این بنا مکانی مناسب برای ایجاد ارتباط و تعامل طراحان و مردم با یکدیگر در راستای بارور ساختن موضوع پوشاک، این امر مهم ملی- فرهنگی است. این پروژه شامل سه بخش شناخت، روند طراحی و طرح نهایی می باشد. بخش اول دارای شش فصل است که در فصل اول آن به علت و اهمیت انتخاب موضوع و نحوه ی انجام پروژه پرداخته شد. در فصل دوم این بخش پیشینه ای اجمالی از موضوع پوشاک، در دنیای باستان و ایران زمین آمده است و در فصل سوم شناخت موضوع و مفاهیم وابسته و تاثیرگذار در آن مورد بحث قرارگرفته است. فصل چهارم اشاره ای به رابطه ی بین طراحی لباس و معماری داشته و خصوصیات فضاهای مناسب برای پاسخگویی به نیازهای کاربران مجموعه هایی این چنینی، خصوصا از دیدگاه روان شناسانه، بیان شده است.در فصل پنجم به علت عدم وجود چنین مجموعه ای در ایران، به بررسی چند نمونه ی خارجی با فضاهای مشابه پرداخته شد و در نهایت فصل ششم این بخش شامل اطلاعات بستر طرح خصوصا اقلیم برای کمک به طراحی می باشد بخش دوم شامل سه فصل می باشد که در فصل اول مجموعه و نظامی از داده ها که در طراحی القا شده با عنوان مبانی نظری طرح آورده شده است و در فصل دوم سازماندهی فضاها برای هماهنگی آنان با نیازهای کاربردی و نیز ابعاد و اندازه های در نظر گرفته شده برای هر فضا، با عنوان برنامه ریزی فضایی مشخص شده است. در فصل سوم این بخش نیز به چگونگی طراحی مجموعه ی طراحی لباس از جمله تحلیل روابط و فضاها، بررسی ضوابط موجود و نهایتا شکل گیری کل ساختمان، پرداخته شده است.
مرضیه طهماسبی عباس ترکاشوند
یکی از خصوصیات خوابگاه های دانشجویی گوناگونی کاربران آن میباشد. سازگاری فضا با خصوصیات استفاده کنندگان و پاسخگویی به نیازهای آنان، از مهم ترین مولفه های معماری خوب است. این در حالیست که به دلیل طراحی تیپ این بناها سازگاری مناسبی بین محیط فیزیکی و گوناگونی خصوصیات ساکنان آنها وجود ندارد. این ناسازگاری ها می تواند طیفی از مشکلات گوناگون مانند کاهش بازدهی تحصیلی دانشجویان و برخی مشکلات رفتاری نظیر بروز تنش های منفی بین آنان را به همراه داشته باشد. از این رو، هدف این پژوهش یافتن طریقی از طراحی خوابگاه بوده است که بر اساس آن محیط ساخته شده سازگار با خصوصیات کاربران باشد. بهره گیری از یافته های ارزشمند روانشناسی محیط، زمینههای نظری قابل اتکایی را برای طراحی محیطی متناسب با خصوصیات کاربران خوایگاه های دانشجویی ایجاد میکرد، ولی به دلیل گوناگونی ساکنان خوابگاه، شیوهای از طراحی مورد نیاز بود که بتواند چارهای برای این تکثر باشد. به رغم آن که شیوههای طراحی مشارکتی، راه حلهایی برای این مشکل فراهم میآورد؛ مشکلات اجرایی، مانع مهمی برای استفاده از آن بود. لذا ار روشهای طراحی تکثرگرا، استفاده شد. بنابراین، ابتدا نظریههای روانشناسی محیط و شیوههای مشارکتی مطالعه شد و شاخصهای محیط مطلوب، همچون احساس آرامش، احساس برخورداری از خلوت شخصی و... استخراج گردید. با توجه به آن که هر یک از این شاخصها، برای بهرهبرداران متنوع یک خوابگاه، میتوانست مصادیق متنوعی ـ بسته به زمینههای تربیتی آنها ـ داشته باشد؛ تلاش شد تا پاسخگویی به آنها، در طیفی از حالات مختلف صورت گیرد. از این رو، با رویکرد تکثرگرا در طراحی، تلاش شد تا محیطی متنوع برای خوابگاه طراحی شود. محیط متنوع خوابگاه، ممکن است بتواند پاسخگوی نیازها و رفتارهای متفاوت ساکنان آن باشد. این تحقیق در چهار فصل تنظیم شده است. در فصل اول، به مسألهی تحقیق پرداخته شده است. فصل دوم اختصاص به مبانی نظری پژوهش دارد. فصل سوم به چگونگی شکل گیری بستر طراحی میپردازد و در نهایت، در فصل چهارم روند طراحی و طراحی گنجانده شده است.
کوشا عنایتی عطاآبادی علی طاهرنیان
حدود پنجاه درصد از انرژی مصرفی کره ی زمین در حوزه ی ساختمان استفاده می شود. از این رو، صرفه جویی در این زمینه، می تواند منجر به کاهش چشم گیر در مصرف جهانی انرژی گردد. یکی از راه های کاهش مصرف انرژی در حوزه ی ساختمان، استفاده از نماهای دو پوسته است. در این راستا، این پژوهش به دنبال ارائه ی رهنمود های طراحی معماری، برای به کارگیری نمای دو پوسته در شهر رشت، بوده است. برای این منظور ابتدا چارچوب نظری پژوهش، شامل شناخت، تاریخچه ی به کارگیری، نحوه ی عملکرد، انواع، معایب و مزایا و عوامل موثر بر کارایی نماهای دو پوسته، بر اساس مطالعات کتابخانه ای تدوین شده است. سپس، در قالب یک پژوهش تجربی، مجموعه ای از مدل سازی ها برای دست یابی به ویژگی های بهینه ی نمای دوپوسته در شهر رشت، انجام شده است. برای انجام مدل سازی ها، ابتدا الگوهای به کارگیری نماهای دوپوسته برای شهر رشت، پیشنهاد شده است. بعد از آن، یک نمونه ی اولیه بر اساس الگوهای پیشنهادی، طراحی شده و سپس این نمونه، مدلسازی شده و کارکرد آن از منظر مصرف انرژی، به وسیله ی نرم افزار انرژی پلاس (با رابط کاربری دیزاین بیلدر) ارزیابی شده است. در این تحقیق، بر اساس تحلیل یافته های حاصل از مدل سازی های انجام شده، رهنمود هایی در رابطه با نحوه ی تهویه ی هوای حفره، عرض مناسب حفره ی هوا، نسبت بهینه ی سطح شفاف به دیوار برای لایه های خارجی و داخلی، فرم حفره، نسبت بهینه ی عرض به ارتفاع، تراز ارتفاعی شروع نمای دو پوسته، محل دریچه های ورودی هوا به داخل حفره، نسبت میان سطوح ورودی و خروجی هوا و فرم دریچه های خروجی هوا، ارائه شده است. پس از آن بر اساس تحلیل نتایج ارزیابی، الگوهای پیشنهادی اصلاح و تأیید شده اند. در نهایت، طرح نهایی بر اساس الگوها و مدل اصلاح شده، طراحی شده است. این پژوهش در پنج فصل تنظیم شده است. در فصل اول کلیات پژوهش شامل مساله، ضرورت اهداف، فرضیه و ... بیان شده است. فصل دوم، با عنوان مبانی نظری، شامل مبانی نظری و ادبیات تحقیق می باشد. در مبانی نظری، شناخت جامعی از نماهای دو پوسته و کارکرد آن ها ارائه شده، سپس عوامل تاثیرگذار بر کارایی این نماها تعیین شده است. در فصل سوم، با عنوان روش انجام آزمایش ها، روش انجام آزمون های تجربی بیان شده است. در این فصل پس از ارائه ی روش های مختلفی که برای مدل سازی و ارزیابی عملکرد نماهای دو پوسته مورد استفاده قرار می گیرند؛ روش مورد استفاده در پژوهش تعیین شده است. در فصل چهارم، با عنوان یافته ها، یافته های حاصل از مدل سازی ها ارائه شده اند. در این قسمت، بعد از تبیین داده های اولیه ای که در شبیه سازی ها نقش داشته اند (مشتمل بر مدل اولیه و داده های اقلیمی)؛ نتایج حاصل از مدل سازی ها تدوین شده اند. بعد از آن، تحلیل یافته های حاصل از مدل سازی ها ارائه شده است. سپس به جمع بندی نتایج مدل سازی ها پرداخته شده است. فصل پنجم، معرف فرایند طراحی می باشد. در این فصل اطلاعات مربوط به موضوع طراحی و بستر شکل گیری طرح، ارائه شده است. بعد از آن، ملاحظات شکل گیری طرح مشخص شده و در نهایت، طرح مورد نظر بر اساس نتایج پژوهش، ارائه شده است.
نسیم مجیدی زنجانی عباس ترکاشوند
آنچه که در آموزش کودکان امروز، مسئله ای است که حل آن به عنوان راهکاری برای ارتقا سطح آموزش بدان ارج نهاده می شود مبحثی به نام خلاقیت می باشد. خلاقیت در گذشته به عنوان شهود و الهام تلقی می گردید، اما امروزه به عنوان یک موضوع اکتسابی مورد توجه بسیاری از روانشناسان قرار گرفته است. مطابق فرضیه این پژوهش عوامل محیطی و کالبدی فضا بر بروز خلاقیت کودک تاثیر گزار است. در این راستا چگونگی این تأثیر و ویژگی های کالبدی فضای مناسب کودک مولفه ای است که جای بحث و بررسی بیشتری را می طلبد. این پژوهش در جهت دست یافتن به فضایی که ویژگی های کالبدی آن، در کنار سایر انگیز ش گرها، به رشد خلاقیت کودکان یاری می رساند، انجام گرفته است. در این پژوهش مولفه های ویژه ای همچون خلاقیت، نحوه ی ادراک کودک و مراحل رشد او و نیز رابطه بین این عوامل با یکدیگر و محیط کالبدی شناسایی می گردد.به نظر می رسد بتوان از طریق اعمال ملاحظاتی در طراحی محیط کالبدی فضاهای که برای کودکان ساخته می شوند؛ بخشی از ظرفیت های خلاقانه ی آنها را شکوفا کرد. به بیان دیگر، بین عوامل محیطی و کالبدی فضا از یک سو و خلاقیت کودک از سوی دیگر، بستگی وجود داشته و عامل اول، بر دیگری تاثیرگزار است. با توجه به مطالعات این پژوهش، این تأثیر یا به صورت مستقیم بوده و یا از طریق تأثیر بر عوامل و فاکتورهایی است که آن ها سبب افزایش خلاقیت در کودک هستند. بر این اساس،«به نظر می رسد از طریق اعمال برخی ملاحظات کالبدی در طراحی محیط های ویژه ی کودکان، می توان خلاقیت آن ها را ارتقا داد.» نتایج این پژوهش، راهبردی موثر برای ارتقإ خلاقیت کودکان میباشد و به تدوین الگوهای طراحی فضاهای کودکان به عنوان یکی از فاکتورهای ارتقا خلاقیت کمک شایانی می نماید.
سحر مجیدی عباس ترکاشوند
محیط های شهری در سال های اخیر به صورت چشم گیری تغییر کرده و توسعه یافته اند. آن ها در روند این توسعه و تغییرات شتاب زده با مسائل متعددی مواجه اند. یکی از مهم ترین این مسائل، یکسانی و یکنواختی فرم شهرهاست. این مسئله موجب از بین رفتن ویژگی های منحصربفرد شهرها شده و تداوم و پایداری هویت کالبدی شهرها را به مخاطره می اندازد. از آن جایی که هویت کالبدی شهرها، به کمک عناصر شهری شکل می گیرد؛ کمبود بناهایی با کارکرد نشانه_به عنوان یکی از عناصر شهری_ نیز در خدشه دار شدن هویت کالبدی موثرند. بنابراین به نظر می رسد که می توان به کمک نشانه های شهری، خوانایی فضاهای شهری را بهبود بخشید و موجبات تدوام هویت کالبدی آن ها را فراهم کرد. از این رو هدف پژوهش حاضر، دستیابی به معیارهای موثر بر نشانه شدن عناصر در فضاهای شهری و متعاقباً ارائه رهنمودهایی برای طراحی یک «نشانه ی شهری» است. این پژوهش به منظور دستیابی به این هدف، به دو بخش عمده تقسیم شده است. بخش اول شامل تعریف «نشانه ی شهری» و تدوین معیارهای کالبدی موثر بر نشانه شدن عناصر و معیارهای موثر بر معنادار شدن نشانه-ها در فضای شهری است. این بخش از طریق مطالعات اسنادی و تحلیل استدلالی و منطقی اطلاعات به دست آمده انجام شده است. بخش دوم پژوهش، شامل تدقیق معیارهای به دست آمده در بخش پیش بوسیله ی پیمایش های میدانی بوده است. یافته های این پژوهش نشان داد که معیارهای کالبدی موثر بر نشانه شدن عناصر به 3 دسته کلی و معیارهای موثر بر معنادار شدن نشانه در فضای شهری به 2 دسته کلی قابل تقسیم هستند. در مرحله ی آخر، با استفاده از نتایج و یافته های به دست آمده از مطالعات نظری و میدانی، رهنمودهایی برای طراحی یک بنای عمومی به عنوان نشانه ی شهری پیشنهاد شده است. این پژوهش در 5 فصل تدوین شده است. فصل اول به توضیح کلیات پژوهش پرداخته است. در فصل دوم چارچوب نظری پژوهش تدوین شده و تعریفی کاربردی از واژه ی «نشانه ی شهری» ارائه شده است. فصل سوم بر پیمایش های میدانی و دستیابی به معیارهای موثر بر نشانه شدن عناصر تمرکز دارد. در فصل چهارم رهنمودهایی برای طراحی یک «نشانه ی شهری» ارائه شده است. فصل آخر از رساله ی حاضر به طراحی پردیس سینمایی شهر ساری به عنوان نمونه ای از یک مجموعه ی فرهنگی با تکیه و توجه به نشانه شدن در فضای شهر پرداخته است.
زهرا غضنفری عباس ترکاشوند
مسکن امروز، به عنوان عرصه ی خصوصی زندگی بشر، نسبت به گذشته، دچار تغییر شده است. به طوری که اغلب واحد های مسکونی، به مجموعه ای از فضاهای بسته، تبدیل شده و فضاهای باز و نیمه باز آن، در فضاهای شهری، ادغام شده است. این مسئله، بسیاری از کارکردهای عرصه خصوصی را مختل کرده و موجب کاهش ارتباط ساکنین با طبیعت، کاهش تنوع فضایی و نزول کیفیت واحد مسکونی، شده است. در چنین حالتی، واحد مسکونی، کارائی لازم را برای تامین آرامش و آسایش ساکنین نخواهد داشت. پژوهش حاضر، با هدف دستیابی به رهنمودهایی برای طراحی فضاهای باز و نیمه باز خصوصی در مسکن، انجام شده است. ارائه ی پیشنهادات در جهت ارتقا کیفیت فضاهای مورد مطالعه، مستلزم آگاهی از وضعیت موجود این فضاها است. بنابراین، ابتدا باید مشخص نمود که معیارهای لازم برای آسیب شناسی و ارزیابی فضاهای باز و نیمه باز خصوصی چیست. نامطلوب بودن فضاهای باز و نیمه باز خصوصی مسکن، در بسیاری از موارد به دلیل فقدان معیارهای مدون و مشخص برای طراحی و ساخت این فضاهاست. در این پژوهش، فرض بر این بوده که معیارهای مطلوبیت فضاهای باز و نیمه باز در مسکن، وابسته به تعریف این فضاها و شناخت آسیب های وضع موجود آن ها است. بنابراین، پژوهش حاضر، در 2 مرحله، انجام گرفته است. در مرحله ی اول، مطالعات اسنادی صورت گرفته و معیارهای ارزیابی فضاهای مورد مطالعه، تعیین شده است. مرحله ی دوم پژوهش، شامل گردآوری اطلاعات نمونه های موجود و آسیب شناسی آن ها بر اساس معیارهای مرحله ی اول، بوده است. پژوهش های میدانی، در تهران انجام شده است. چرا که ساخت و ساز در تهران، عملاً الگویی برای سایر شهرها، به شمار می رود. در این مرحله، انتخاب نمونه ها به صورت هدفمند صورت گرفته و روش جمع آوری داده ها، مشاهدات میدانی و مصاحبه با کاربران فضا بوده است. نتایج پژوهش حاضر، رهنمودهایی برای طراحی فضاهای باز و نیمه باز خصوصی در مسکن، بوده است که در سه سطح راهبرد، راهکار و روش طراحی ارائه شده است.
محمدجواد حبیبی کیامرز جوانمردی
در سال های اخیر از واژه معماری پایدار بسیار استفاده شده است، معماری ای که گاهی نیز با نگرش های دیگری چون معماری سبز، معماری محیطی، معماری دوستدار طبیعت و ... یکسان فرض شده است. با وجود آنچه در مورد مهم جلوه کردن این نوع معماری بیان شد به نظر می رسد که تفکر پایداری در حوزه معماری دارای تعاریف و مفاهیم مشخصی نمی باشد و هنوز نتوانسته است جایگاه خود را به عنوان یک ضرورت طراحی مطرح سازد. همچنین به نظر می رسد در آنچه به عنوان معماری پایدار شهرت یافته است بیش از سایر بخش ها توجه به محیط زیست و منابع طبیعی به چشم می خورد؛ در حالی است که پایداری در طی یک فرآیند مستمر و همه جانبه و با ایجاد نقطه اشتراک سه حوزه محیط طبیعی، فرهنگ اجتماعی و سودآوری اقتصادی پدید می آید. از این رو، در این پژوهش سعی شده تا با بیان دلایلی به طرح این ادعا پرداخته شود که در حال حاضر معماری پایدار در بر گیرنده مفاهیم متفاوتی نسبت به سایر روش های طراحی با محوریت توجه به محیط طبیعی نیست و نمی توان بنایی که به خوبی به نیاز های روحی روانی کاربران خود پاسخ نمی دهد را در زمره ساختمان های پایدار دانست. برای اثبات این ادعا در قسمت اول و دوم این پژوهش به توصیف پایداری و فضا و ارتباط آنها با یکدیگر پرداخته و در قسمت آخر چگونگی ایجاد پایداری با محوریت قرار دادن طبیعت شرح داده خواهد شد. پژوهش حاضر از حیث ماهیت، توصیفی-تحلیلی بوده و اطلاعات و داده های مورد نیاز به روش کتابخانه ای تهیه شده است. مطالب به دست آمده از تحقیقات و نوشته های مرتبط با موضوع به صورت کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
مژده صالحی عباس ترکاشوند
با توجه به اینکه کودکان از جهت توان جسمی وذهنی، در مستعد ترین شرایط و بهترین وضعیت برای یادگیری می باشند، و تاثیر آموزش بر آنان ماندگارتر است، و در عین حال آنها آینده سازان جامعه نوین هر کشوری به شمار می روند، از اینرو توجه به مقوله آموزشی و تربیتی آنان، بحثی حائز اهمیت به شمار می آید. لذا پیرو آنچه گفته شد، می توان از نقش کالبدی محیط آموزشی به عنوان یک فاکتور کلیدی در پرورش خلاقیت کودکان نام برد، و این در حالی است که در تهران و بطور گسترده تر در ایران، این امر خطیر تنها به خانواده ها ، مهد کودک ها (که اکثرا ساختمانهایی تغییر کاربری یافته و نامتجانس با دنیای کودک می باشند) و مدارس ابتدایی و راهنمایی محدود گشته، و اساسا کانونی علمی– فرهنگی– هنری با عنوان «موزه کودک» که بتواند از طریق آموزش غیر مستقیم و بر پایه بازی و سرگرمی به تربیت روحی و جسمی کودک بپردازد، وجود ندارد.در واقع شاید بتوان گفت: طراحی فضایی که در آن کودکان بتوانند آزادانه بازی کنند، درست فکر کنند و در کمال امنیت به تجربه ناکرده ها بپردازند، کمتر دغدغه معماران و شهرسازان بوده است. با توجه به نبود چنین مراکزی در ایران، این پژوهش تلاشی است در راستای رسیدن به معماری صمیمانه برای کودکان در مقاطع سنی 3 تا 12 سال، وجستجوی پاسخی مناسب به این سوال که: موزه کودک می بایست چگونه جایی باشد؟ به طور کلی در این مقاله کوشش شده است تا با بهره گیری از یافته های روانشناسی کودک و مطالعه و بررسی نمونه های موزه کودک در دنیا، ویژگی های کالبدی و مبانی نظری چنین فضایی را تعیین نماید.
یاسمن احمدی فرد عباس ترکاشوند
مسئله در این تحقیق به اینصورت است که امروزه، دوری و محرومیت ساکنان شهرها از طبیعت، مشکلی جدی به شمار می آید. به این مشکل، باید سایر مسایل زندگی در شهرها، همچون آلودگی، خستگی وتنش ناشی از ازدحام، ویکنواختی شرایط کار و زندگی و محدودیت در فضای سکونت ، به ویژه شهر های بزرگ را نیز افزود. شهرنشینان، برای غلبه بر این مشکلات، به هتل ها، متل ها، مراکز تفریحی و خانه های دوم ییلاقی و امثال آن روی می آورند. این، در حالی است که به دلیل ناتوانی اقتصادی در خانواده های کم درآمد ایرانی، این مشکل برای آن ها، به روشهای پیش گفته قابل رفع نبوده و لذا، نمودی دو چندان می یابد.از این رو، پیدایش گونه ای از مراکز تفریحی به غیر از هتل ها و متل ها، که مورد استفاده ی معدودی از خانواده ها هستند، به نحوی که بتواند با هزینه ی اندک، پاسخگوی نیاز خانواده ها به حضور در طبیعت و کاهش تنش های ناشی از زندگی در شهر ها باشد؛ ضرورت می یابد.حل این معضل پیش از این از طریق طراحی مجموعه های با رویکرد بهره برداری اشتراکی (مشاع)از فضا ها ،انجام شده و به نتایج مطلوبی نیز دست یافته است.مهمترین معضل این رویکرد ها،عدم انطباق آن با الگو های ایرانی بهره برداری از فضا،به ویژه فضای مشاع است.به علاوه،این مراکز،می توانند با بهره گیری از الگو های معماری نوین صنعتی و همچنین ،استفاده از مصالح کم هزینه صنعتی ساخته شوند تا از این طریق ،هم هزینه های ساخت و هم ،هزینه های نگهداری آن ها کاهش یابدازاین رو،تلاش برای تدوین الگویی که بتواند از یکسو،روش های بهره برداری مشاع از فضا های تفریحی-اقامتی را با الگوی بهره برداری ایرانی از فضا منطبق ساخته و از سوی دیگر،با بهره گیری از مصالح و روش های ساخت صنعتی،هزینه های ساخت و نگهداری را کاهش دهد؛ضرورت می یابد.بدین ترتیب،تدوین این الگو و سپس طراحی فضایی بر اساس آن،در قالب دهکدهای اقامتی –تفریحی برای استراحت و گذران تعطیلات خانواده های کم در آمد؛در دستور کار این تحقیق قرار گرفته است.یافته های اصلی این تحقیق عبارتند از دستور العمل هایی در حوزه طراحی،سازه،نگهداری بنا می باشد که باعث می شود هزینه های طی طول عمر پروژه کاهش پیدا کند. این رساله در 5فصل تنظیم شده است که در فصل اول به معرفی و توضیح ساختار پژوهش بیان مسئله،ضرورت تحقیق،فرضیه و روش پژوهش ومراحل انجام پایان نامه،اهداف پژوهش و ساختار پایان نامه پرداخته می شود،و درفصل دوم به مفاهیم کلیدی وتعاریف اولیه پرداخته می شود مفاهیمی همچون فقر،شناخت فقر،فرهنگ تفریح کردن،تعاریف هتل ها،خدمات در انواع هتل ها و......و در ارتباط با آن در روش کتابخانهای و مطالعات پیشینه تحقیق استفاده شده تا در گام نخست آشنایی کلی با موضوع ایجاد گردد.در فصل سوم به مبانی نظری همچون مفهوم هزینه و راه های کاهش هزینه و...پرداخته می شود در فصل چهارم جمع بندی و نتیجه گیری می شود و از آن نتایج به دستورالعمل های طراحی معماری پرداخته می شود و در فصل پنجم به مطالعات بسترپرداخته، در این بخش به معرفی کلی منطقه لواسانات،شرایط اقلیمی و طبیعی و گردشگری پرداخته شده،وبعد از مطالب کلی درباره مکان یابی سایت و تجزیه وتحلیل آن سایت به مطالعات طراحیدر این مبحث با معرفی دقیق سایت به آنالیز و پتانسیل های سایت پرداخته و سپس با تشریح مبانی نظری طرح،و پس از بیان ملزومات برنامه ریزی به تشریح برنامه فیزیکی طرح و سپس ارائه نقشه های طرح پرداخته شده است.
مرجان السادات علوی لواسانی عباس ترکاشوند
چکیده عنوان: طراحی خانه فرهنگ و گشت و گذار تمدن بیابانی دانشجو: مرجان السادات علوی لواسانی طراحی خانه فرهنگ و گشت و گذار تمدن بیابانی با هدف تعریف یک الگوی برای ایجاد نوع جدیدی از فضای گردشگری با رویکرد فرهنگی به مقوله اکوتوریسم، انجام شده است. در این تحقیق، بر اهمیت گردشگری به عنوان یک استراتژی توسعه تاکید شده است. این موضوع با بررسی حساسیت ایجاد امکانات توریستی و فعالیت¬هایی که تجربه بهبود ویژگی¬های تفریحی برای بازدید کنندگان را فراهم آورد و در عین حال مراقبت¬های ویژه¬ای برای از بین نبردن طبیعت و فرهنگ و منابع زیست محیطی آن محل در نظر گرفته شود ، مورد بررسی قرار گرفته شده است. با تحلیل موضوع و رجوع به اسناد کتابخانه¬ای این نتیجه حاصل شد که وجه مشترک اشکال مختلف این نوع بناها، در سه موضوع فرهنگ، معماری و محیط و رابطه ی میان آن ها است. در موضوعات معماری با طراحی فضاهای معمولی این سه نیرو متقابل و ناسازگارند، ولی با توجه به نگرش زمینه¬گرایی که هدف آن توجه به هویت در طراحی معماری می¬باشد، می توان سه موضوع را با یکدیگر بکار برد. از آنجا که با توسعه صنعت گردشگری، امکان آسیب دیدن منابع و میراثی که متعلق به نسل های آینده است، وجود دارد؛ لذا، انتخاب استراتژی توسعه پایدار ممکن است بتواند پاسخی منطقی در برابر این قبیل مسائل و مشکلات صنعت گردشگری به شمار آید. در الگوی اکوتوریسم پایدار، در عین حال که گردشگر از فرهنگ، سوابق تاریخی و نمودهای طبیعی منطقه شناخت حاصل می¬کند؛ شأن و جایگاه اکوسیستم، محفوظ می¬ماند. مطالعه شهرهای کویری ایران همچون کاشان و یزد نشان می¬دهد که ویژگی¬های کالبدی بخش¬های تاریخی و سنتی شهرهای مزبور، به میزان قابل توجهی با یافته¬های علمی جدید و منطبق بر الگوهای توسعه پایدار فرهنگی، تطابق دارد. بر این اساس، با توجه به اینکه معماری سنتی ایران در مناطق کویری دارای پشتوانه¬ای قوی و پربار از جنبه¬های گوناگون پایداری، از جمله پایداری فرهنگی است؛ شناخت این ویژگی¬ها می¬تواند در خدمت اکوتوریسم پایدار و فضاهای مورد نیاز آن قرار گیرد. بنابراین در این رساله سعی شده است با مطالعه در مورد ویژگی¬های معماری پایدار در مناطق کویری ایران، نکات ارزشمند و قابل تطابق آن با اکوتوریسم، شناخته شده و بر این اساس، فرصتی فراهم شود که در تطبیق و ترکیب آن با شرایط مکانی، معماری مناسب برای تسهیل گردشگری پایدار (در بعد فرهنگی)، فراهم شود. بر این اساس، رساله ی حاضر در 5 فصل تنظیم شده است. در فصل اول، چارچوب پژوهش، بر اساس تعریف مسأله، فرضیه، اهداف و روش، تبیین شده است. در فصل دوم مبانی نظری تحقیق تنظیم شده است. در این فصل، ابتدا مفاهیم و واژگان کلیدی تعریف شده¬اند. پس از آن، رابطه ی میان مفاهیم اصلی تحقیق در شکل دادن به معماری مناسب برای گردشگری پایدار، تعریف شده است. در فصل سوم به اکوتوریسم پرداخته شده و گردشگری، معماری و رابطه ی میان آن ها با توجه به مفهوم توسعه پایدار، تعریف شده¬اند. در انتهای فصل، بر اساس یافته های تحقیق، راهکارهایی برای طراحی ارائه شده است. در فصل چهارم، به شناخت بستر طراحی پرداخته شده است. در این فصل، با معرفی دقیق سایت و تحلیل آن، قابلیت های سایت معرفی شده است. سپس با تشریح مبانی نظری طرح، از بیان ملزومات برنامه ریزی، به تشریح برنامه فیزیکی طرح پرداخته شده است. در نهایت و در فصل آخر، که فصل پنجم می¬باشد؛ روند طراحی به همراه نقشه¬های نهایی ارائه شده است. واژگان کلیدی: گردشگری، اکوتوریسم، هویت، توسعه پایدار، معماری کویری
آنا پیروزفرد یوسف امیری
هدف از ارایه این پروژه آن است که تأثیر دیدگاه مبتنی بر حفاظت و حمایت از محیط زیست را بر یکی از فعالیتهای انسان )معماری( دریابد. با توجه به موضوع پروژه و اهمیت آن سعی بر این است که به نمونههایی از معماری مطلوب و هماهنگ با طبیعت دست یابیم . اهداف کلی پژوهش عبارتند از: • طراحی مسکن سبز به منظور ایجاد نشاط روحی و سلامت روانی ساکنان. • رسیدن به آرامش مطلوب جهت برقراری پیوند با طبیعت و محیط طبیعی و همچنین به عنوان رابطی بین اجتماع شلوغ و کسلکننده با محیطی آرام و قابل استفاده. • استفاده صحیح از طبیعت و توجه به آن در راستای حفاظت محیط طبیعی. این گزارش قصد دارد نشان دهد دیدگاههای طبیعتگرایانه چه تأثیری بر طراحی معماری خواهدداشت و برعکس لحاظ کردن این دیدگاه در طراحی معماری چه میزان انسان را به اهداف خود که همان سلامت روح و جسم انسانهاست، نزدیک خواهدکرد. معماری طبیعتگرا، پایدار، سبز، اقلیمی، اکوتک و... راهحلهایی است که در این جهت فعالیت مینمایند و در نتیجه با برنامهریزی متناسب با دیدگاههای طبیعتگرا تلاش خواهد شد تا مجموعهای از زیستگاههای انسانی منطبق بر اصول و راهبردهای طبیعتگرا طراحی شود تا ضمن احترام به محیط زیست به هدف اسکان ساکنین خود پاسخگو باشد. روش این پژوهش مبتنی بر مطالعات کتابخانهای است و رویکردی توصیفی دارد. به منظور شناخت مفاهیم و تدوین مبانی نظری از روش مطالعات اسنادی کتابخانهای استفاده شدهاست. پس از ارزیابی و تحلیل اطلاعات, رهنمودهای بهدست آمده جهت طراحی مجموعه اقامتی موقت در ارتباط نزدیک با طبیعت, مورد استفاده قرار گرفتهاست.
فاطمه خوشکلام عباس ترکاشوند
به استناد دامنه وسیع وقوع زلزله در ایران و با توجه به پیامدهای زیانبار زلزله بر زیستگاه، جامعه و انسان ضرورت وجود سیستم ساختمانی سبک, سریع الاحداث و موقت با قابلیت ساخت و برچیدن, به گونه ای که امکان استفاده به دفعات و در مکان های متفاوت میسر باشد, به ویژه طی روزهای اولیه پس از وقوع سوانح بیشتر مشخص می گردد.طبق بررسی های انجام شده به دلیل نبود اطلاعات کافی و متون مدونی که تعیین کننده ی مسیری گویا برای اقدامات آینده در امر اسکان اضطرار و موقت و نه دایم باشد, نگارنده در ابتدا, تمرکز خود را بر تعاریف, مفاهیم, یافته ها و نتایج حاصل از بررسی نمونه ها معطوف کرده است. بدین ترتیب طی فصل اول به طرح مسئله, اهمیت و ضرورت موضوع پرداخته, در فصل دوم چارچوب نظری تحقیق در سه بخش مفاهیم, سابقه ی نظری و پیشینه ی تحقیق در باب سرپناه موقت و اضطرار مورد بررسی قرار می گیرد. فصل سوم مربوط به اصول و دستورالعمل های اجرایی طرح مورد نظر بوده, ایده و فرم معماری با توجه به نتایج حاصل از فصول گذشته به صورت ایده فرمال و یک طرح پیشنهادی بیان شده است. فصل چهارم به جایگاه اسکان موقت در سیستم شهری و پارکها پرداخته, با توجه به دستورالعمل های کلی مکانیابی و نتایج حاصل از مطالعات اقلیمی در فصل پنجم, از بین چند نمونه فضاهای باز شهری سایت پیشنهادی معرفی می شود. شایان ذکراست که برای اسکان, طی زمان لازم برای بازسازی ها, باید ساختارهای موقت در اختیار افراد قرار گیرد. این ساختارها باید به گونه ای باشند که حداقل آسایش و ایمنی جهت بازخوانی روحی و روانی را برای ساکنان ایجاد نمایند.مطمئنأ نمونه حاضر, با توجه به تکنیک های پیشرفته در زمینه ی طراحی و تولید صنعتی نقایص زیادی از نظر سازه و معماری دارد ولی باید گفت که این نمونه, صرفأ به عنوان نتیجه ی یک پژوهش دانشجویی با هدف التیام بخشی آسیب دیدگان زلزله در ساعات و روزهای اولیه بحران, جهت فراهم سازی فرصتی حدودا دو ماهه برای ساماندهی نیروها ارائه شده است. دراین طرح سادگی و راحتی پیاده کردن سازه با قشای چادری آن مطرح بوده ونگاهی کلی به مقوله ی رنگ و تأثیر آن در بالابردن روحیه و احساس آرامش و امنیت در سانحه دیدگان دارد که با طیف رنگی بکاررفته در مدول انتخابی, سهولت جهت یابی بازماندگان مد نظر قرار گرفته است. ازاین رو طرح اسکان موقت سریع الاحداث با هدف استفاده از مصالح و امکانات موجود در کشور و ساخت داخلی, با قابلیت تولید انبوه مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.
نوید مدندوست عباس ترکاشوند
آن چه که امروزه در زمینه ی آموزش معماری بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، ارتقاء و تسریع یادگیری در دانشجویان این رشته است. اجرای برنامه های آموزش رشته ی معماری، مستلزم مکانی مناسب برای انجام رفتارهای مربوط به آن است، بنابراین نمی توان نقش محیط کالبدی آموزش را در فرآیند یادگیری دانشجویان نادیده انگاشت. مطابق فرضیه ی این پژوهش، عوامل محیطی و کالبدی فضا، نقش موثری در افزایش میزان یادگیری دانشجویان رشته ی معماری در محیط آموزش دارند. در این راستا، چگونگی این تاثیر و ویژگی های کالبدی فضای متناسب با آموزش رشته ی معماری، موضوعی است که بحث و بررسی بیشتری را می طلبد. لذا پژوهش حاضر در جهت نیل به فضایی که ویژگی های کالبدی آن به ارتقاء و تسریع فرآیند یادگیری در دانشجویان رشته ی معماری یاری می رساند، انجام شده است. در این راستا، مولفه های ویژه ای همچون: اجتماع پذیری، انعطاف پذیری، حس تعلق، ادراک و تجارب بصری و نیز رابطه ی این عوامل با محیط کالبدی آموزش رشته ی معماری مورد مطالعه و بحث قرار گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر، مجموعه راهبردهایی است که می تواند در تدوین الگوهای طراحی فضای متناسب با آموزش رشته ی معماری مورد استفاده قرار گیرد.
فراز رهبر عباس ترکاشوند
در پژوهش پیش رو با عنوان طراحی سرای فرهنگیان قصد بر این است فضایی منطبق با شأن فرهنگیان طراحی شود؛ که فرهنگیان ضمن پر کردن اوقات فراغت خویش بتوانند با یکدیگر تعاملات اجتماعی داشته باشند و تجدید روحیه شوند. این در حالیست که محیطی که بطور خاص با این هدف طراحی شده باشد کمتر یافت می شود. ضمن اینکه فضاهای مشابه نیز به لحاظ ویژگی های کمی و کیفی سازگاری مطلوبی با نیازها و شرایط خاص فرهنگیان ندارد. این ناسازگاری می تواند سبب طیفی از مشکلات شود. از این رو یافتن طریقی از طراحی که فضا بتواند انطباق پذیری بیشتری با شأن و منزلت بهره برداران داشته باشد و بتواند به نیازهای خاص بهره بردار خویش پاسخی مناسب دهد از مهم ترین اهداف پیش روست. برای دستیابی به ضرورت های پیش گفته بهره گیری از یافته های ارزشمند روانشناسی محیط می تواند زمینه های نظری قابل اتکایی را در این خصوص فراهم کند. بدین منظور ابتدا به تعریف شأن و ویژگی های آن پرداخته شده است؛ سپس به بررسی شاخصه های محیطی موثر بر ادراک افراد پرداخته شد و در نهایت با بسط این دو مفهوم و ایجاد رابطه میان این دو رهنمود های طراحی متناسب با شأن بهره برداران ارائه شده است. این پژوهش در چهار فصل تنظیم شده است. در فصل اول به کلیات پژوهش پرداخته شده است. فصل دوم اختصاص به مبانی نظری پژوهش دارد. فصل سوم به تعمیم یافته ها جمع بندی و نتیجه گیری و چگونگی شکل گیری بستر طراحی می پردازد؛ و در نهایت در فصل چهارم روند طراحی گنجانده شدهاست. کلیدواژه ها: سرای فرهنگیان، شأن، ادراک، رفتار محیط
سمیرا کوثری عباس ترکاشوند
در طراحی و ساخت مدارس کشور، کم توجهی به تنوع موجود در نیازها و روش های یادگیری دانش آموزان، موجب ناسازگاریِ کالبد معماری با ویژگی های فردیِ طیف متنوع کاربران شده است. این مدارس، به تفاوت های فردی، استعداد و بهره های هوشی مختلف در افراد، توجهی نداشته و فضاهای مناسبی برای پرورش توانایی های خاص در دانش آموزان فراهم نمی آورند. این امر می تواند؛ کاهش یادگیری موثر و لذت بخش و در برخی موارد، تبعات روحی-روانی ناگواری را برای افراد به دنبال داشته باشد. ویژگی های فردی دانش آموزان و شیوه های یادگیری در آن ها، به میزان زیادی وابسته به هوش افراد است. با توجه به نظریه ی هوش های چندگانه ی گاردنر، هوش در افراد، دارای وجوه و انواع متفاوتی است. بر اساس این نظریه، همه ی افراد از انواع هوش ها برخوردارند و پرورش این هوش ها در دانش آموزان از طریق انجام فعالیت هایی امکان پذیر است. بنابراین، فراهم کردن فضای مناسب برای وقوع این فعالیت ها ممکن است بتواند بر ارتقاء هوش های چندگانه در دانش آموزان تأثیر مثبت بگذارد. بر این اساس، در این پژوهش، تصور بر این است که هر یک از هوش های چندگانه در یک یا چند فضای مدرسه، بهتر پرورش پیدا می کند و وجود ویژگی های خاص کالبدی در هر یک از این فضاها بر میزان پرورش هوش مربوطه تاثیرگذار است. لذا، پژوهش حاضر، به دنبال دستیابی به الگوهایی برای طراحی است که با استفاده از آن، محیط آموزشی ساخته شده بتواند شرایط یادگیری را برای دانش آموزان با استعدادها و طیف های هوشی متنوع ارتقاء دهد. طراحی یک مدرسه ی ابتدایی با استفاده از الگوهای بدست آمده نیز از جمله اهداف جانبی این پژوهش است. در این راستا، مطالعه ی حاضر، به دو بخش، تقسیم شده است. در بخش نخست، به منظور شناخت مفاهیم اولیه ونظریه¬های مرتبط، مطالعه ی پژوهش های مشابه و تدوین مبانی نظری تحقیق از روش مطالعات اسنادی کتابخانه ای استفاده شده است. در بخش دوم نیز به منظور شناسایی فضاهای مناسب برای پرورش هوش های چندگانه و یافتن شاخصه های کالبدی آن ها، مطالعاتی میدانی انجام شده است. جامعه ی آماری این مطالعات، دانش آموزان مقطع ابتدایی در شهر مشهد می باشند. یافته های مطالعات میدانی، بوسیله ی آزمون ناپارمتریک فریدمن و با استفاده از نرم افزار spss تحلیل شده است. یافته های تحقیق، حاکی از وجود ارتباطی معنادار میان برخی فضاها و یک یا چند هوش بوده است. همچنین، ویژگی های کالبدی مناسب برای هریک از این فضاها، با هدف ارتقاء هوش مرتبط نیز از دیگر یافته های این تحقیق است. مجموعه ی این مطالعات، پس از ارزیابی و تحلیل در ارائه ی رهنمودهایی برای طراحی مدارس ابتدایی، با هدف ارتقاء هوش های چندگانه در دانش آموزان مورد استفاده قرار گرفته است. سپس، بر اساس این رهنمودها، راهبردهایی برای طراحی مدرسه ابتدایی ارائه شده و در انتها نیز یک نمونه ی موردی، با استفاده از راهکارهای توصیه شده، طراحی شده است.
لیدا ناصحی عباس ترکاشوند
سازگاری بین سازه و معماری، یکی از مهمترین مسایل چالش بر انگیز در حوزه ی معماری است زیرا که با ایجاد تعامل بین سازه و معماری به طرحی دست می یابیم که در آن سازه، تنها عاملی برای پایداری و استحکام بنا نیست؛ بلکه خود به عنصری معمارانه بدل می شود که نقش عملکردی و زیباشناختی دارد. اما امروزه، اغلب بناهایی که نیاز به سازه های خاص و پیچیده دارند؛ در معماری به صورت بسیار ساده، همچون سوله های عظیم طراحی می شوند و فاقد ارزش زیباشناختی می باشند. در این میان، پردیس خودرو که مکانی جهت نگهداری و نمایش خودرو می باشد؛ به دلیل وزن زیاد خودروها، دینامیک بودن بار وارده بر سازه و برخی مسایل دیگر، پیچیدگی هایی پیدا می کند که آن ها را در زمره ی بناهای نیازمند به سازه های خاص قرار می دهد. به علاوه این بنا به دلیل کارکردهای بصری خود، تعامل مطلوب میان معماری و سازه را می طلبد. برای نیل به این تعامل، ابتدا ویژگی ها و ملزومات معمارانه پردیس خودرو و رفتار سازه های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و سپس، تعدادی از گزینه های سازه ای به دلیل عدم هماهنگی با ملزومات معمارانه طرح حذف گردید. در مرحله بعد، حجم اولیه با توجه به کانسپت و سایت،شکل گرفت و در انتها فرم های سازه ای با توجه به گزینه های سازه ای مناسب و در قالب حجم اولیه طراحی شد و به صورت میدانی مورد نظرسنجی قرار گرفت.
معین دریاباری مژگان خاکپور
در سال های اخیر و به دلیل ناکارامدی معماری مدرن در پاسخ گویی به تمامی نیازهای انسانی، توجه دوباره به معماری بومی و الگوهای آن- به عنوان الگویی پاسخ گو به تمامی جنبه های زندگی انسان و مشترک میان مردم یک زمانه- و تولد مجدد آن در دستور کار برخی از نظریه پردازان و معماران در سراسر جهان قرار گرفت. با این وجود معماری بومی در فرهنگ و جامعه امروز ایران، هنوز نتوانسته جایگاه خود را به عنوان یک ضرورت در فرایند شکل گیری فضای ساخته شده بازیابد. به نظر می رسد این امر به دلیل عدم تأکید بر ساختار و روند شکل گیری معماری بومی باشد. از این رو این تحقیق ادعا دارد تولدی جدید از معماری بومی که در گرو دست یابی به زبان الگوی مشترک و الگوهای جدید برای آن است نتیجه ی تأکید بر شروط اساسی روند شکل گیری معماری بومی در طراحی و شکل گیری فضاهای ساخته شده جدید می باشد. برای اثبات این فرضیه در قسمت اول تحقیق بر اساس مطالعات کتابخانه ای وجوه تمایز روند شکل گیری معماری بومی و معماری مدرن، شروط اساسی تولد معماری بومی جدید، و راه های دست یابی به الگوهای جدید برای معماری بومی تبیین گردیده، و در قسمت دوم و سوم با انجام مطالعات میدانی و شناسایی الگوهای موجود معماری بومی و توسعه آن ها، الگوهای جدید برای معماری بومی تدوین گشته است. در بخش پایانی تحقیق تعریف برنامه فیزیکی اکوهتل با توجه به یافته ها و نتایج تحقیق به عمل آمده است، و اکوهتل برنامه ریزی شده با تأکید بر الگوهای جدید تدوین شده برای معماری بومی طراحی گردیده است. پژوهش کیفی حاضر از حیث ماهیت روش، بر اساس روش تحقیق توصیفی در پارادایم ساختارگرایی می باشد که در آن از روش تحلیل استقرا یا قیاس به طور متناوب استفاده شده است. مهم ترین دستاورد تحقیق، تبیین شروط اساسی تولد معماری بومی جدید است که در آن بر سه شرط زبان الگوی مشترک، فقدان ادعای زیبایی شناختی، و تبعیت و بهره وری از طبیعت تاکید شده است. تدوین الگوهای جدید استقرار و ساخت و ساز نیز برآیند کاربست همین نظریه در بستر مورد مطالعه می باشد. اعم الگوهای استقرار تدوین گشته شامل تپه سازی در جداره های مشترک میان محوطه های مسکونی، استقرار اصطبل ها و تلارها رو به جهت بادهای غالب منطقه و در لبه های محوطه، استقرار فضاهای بهداشتی (حمام و سرویس) متصل به فضاهای مسکونی و در جانب غربی آن، استفاده از حیاط به عنوان فضای فعال و محل دسترسی به فضاهای معیشتی و تفریحی، استفاده از گنجه و کمد در داخل فضاهای مسکونی می باشند؛ و از الگوهای ساخت و ساز جدید نیز می توان به استفاده ترکیبی از سنگ و چوب برای ساخت پی و کرسی، استفاده از کرسی چینی سنگی برای زیرسازی فضاهای بهداشتی و کف های خیس مانند استخر، استفاده از چوب آزاد برای پی و کرسی چوبی و استفاده از چوب نراد یا بلوط برای دیوارهای چوبی، استفاده از دیوار دوجداره (یک جداره مصالح بنایی با اندود کاشی و یک جداره دیوار چوبی) برای دیوارهای مشترک میان فضاهای بهداشتی با فضاهای مسکونی و یا با دیوارهای نمای خارجی، استفاده از تخته لت ها برای پوشش بام به دلیل ضریب انتقال حرارت بسیار پایین چوب، عایق کاری رطوبتی بام به واسطه هم-پوشانی متقابل تخته لت ها در ردیف های بالایی و پایینی و بدون استفاده از مصالح واترپروف غیر بومی، استفاده از آبروهای افقی برای چمع آوری آب های باران و در صورت نیاز ذخیره آن در داخل استخرها یا بشکه ها اشاره داشت.
سعید شفیعی عباس ترکاشوند
در سال های اخیر، گستره ای از عواملی چون فراز و نشیب های متعدد اقتصادی و همچنین روند رو به رشد تقاضای مسکن، منجر به رشد سریع مجتمع ها و شهرک های مسکونی متعدد در نقاط مختلف شهرهای کشور گردیده است. در اثر بکارگیری این سیاست های انبوه سازی و کوچک سازی در جوامع شهری بزرگ، مجتمع های مسکونی بدون تامین عناصر و فعالیت های مکمل، گسترش می یابند و با گذشت زمان، خود به مسئله ای اساسی در عرصه زیست - اجتماعی مبدل می شوند. عدم توجه به ویژگی های کیفی در ساخت چنین مجتمع هایی، منجر به شکل گیری گستره ای از مکان های فاقد هویت می شود. این نوع فقدان مکان، بی تردید حس ضعیفی از تعلق و مشارکت به بار می آورد و به نوعی با از خود بیگانگی انسان ارتباط می یابد. رفتار قلمروپایی، به عنوان یکی از رفتارهای فضایی انسان با ماهیتی اجتماعی، یکی از مفاهیم مهم در ارتقاء کیفیت ارتباط انسان با محیط پیرامون می باشد که در نتیجه ی عدم توجه به ویژگی های کیفی در ساخت مجتمع های مسکونی، صرفا در قالب عرصه بندی های اولیه، ثانویه و عمومی تنزل یافته است. عدم آگاهی کافی از ابعاد دیگر مفهوم قلمرو، طراحان را در ارائه راهکارهای هدفمند مبتنی بر این رفتار، ناتوان گذارده است. پژوهش حاضر با مد نظر قرار دادن رفتار قلمروپایی به عنوان رفتاری با ماهیت اجتماعی، در پی دستیابی به ابعاد مختلف شکل دهنده ی این رفتار جهت ارائه راهکارهایی عینی است که بتواند طراحان را در خلق محیط هایی مصنوع با سطوح بالاتری از قلمرو مطلوب، یاری رساند. جهت دستیابی به این مهم، پژوهش، رفتار قلمروپایی را به عنوان پدیده ای متشکل از دو جنبه ادراکی(ذهنی) و ساختاری(عینی) در نظر گرفته و با استفاده از مظالعات اسنادی و انجام مطالعات میدانی در پی ارائه ساختاری است که بتواند معیار های اصلی رفتار قلمروپایی را بر مبنای ماهیتی مشترک تحت طبقه بندی مشخصی درآورده و سپس بر مبنای اهمیت نقش هریک از آنها در تقویت رفتار قلمروی، اولویت بندی نماید. در نهایت راهکارهای عینی متناسب با معیارهای بدست آمده پیرامون رفتار قلمروی ارائه می شود.
مژگان امین روان سید یوسف امیری
ترس در شهر را از چالشهای مهم شهری است. اگرچه متغیرهای جامعه شناسی در بروز الگوهای رفتاری انسان اولویت دارند، ولی از نقش ویژگیهای کالبدی محیط نیز نباید غافل بود. از طرفی در فرایند ادراک امنیت، جنسیت مهمترین عامل شخصیتی محسوب میشود. این پژوهش به دنبال ارائه رهنمودهای طراحی معماری است که باعث بالا رفتن احساس امنیت زنان در فضای عمومی و نیمه عمومی شود. در این راستا ازنظریه ی «نظام اخلاقی مراقبت» که مدلی از توسعه ی اخلاقی برای توصیف رفتارها و تصمیم گیری های زنان است، به عنوان نظریه ی پایه استفاده شده است، تا با استفاده از این نظریه درک بهتری از ریشه های احساس ناامنی و نگرانی زنان مرتبط با کالبد حاصل شود.
مهناز فرمهینی فراهانی محمد رضا فاروقی
امروزه استفاده از فن آوری های پیشرفته و مواد مدرن در صنعت ساخت و ساز، درکنار مزایایی که دارند؛ به دلیل استفاده بیش از حد از مواد و مصالح، انرژی های تجدید ناپذیر (سوخت های فسیلی) و تولید زباله، باعث وارد آمدن آسیب هایی به محیط زیست شده اند. تا آنجاییکه، به دلیل استفاده گسترده از فن آوری بالا و انرژی های تجدیدناپذیر در معماری، امروزه پنجاه درصد از همه منابع مصرفی کره زمین در حوزه ساختمان مصرف می شود. در حالیکه، فن آوری پایین به عنوان روشی برای کاهش آسیب های زیست محیطی صنعت ساخت و ساز کمتر شناخته و استفاده شده است؛ فن آوری پایین، حجم کمتری از منابع تجدیدناپذیر را به واسطه روش هایی چون ساخت و ساز به روش های بومی، گرمایش و تهویه طبیعی، بازیافت، استفاده مجدد از مصالح، بهره برداری از انرژی های تجدیدپذیر استفاده کرده و لذا، می تواند صدمات به محیط زیست را کاهش دهند. در این راستا، این پژوهش به دنبال ارائه ی رهنمود های طراحی معماری، برای به کارگیری فن آوری پایین، بوده است.
سیده مهناز خادمی قهرودی عباس ترکاشوند
امروزه، طراحی فضاهای روان-درمانی، سازگاری مناسبی با ویژگی های خاص افراد روان پریش ندارد. زیرا، عدم تعادل ذهنی افراد روان پریش، عاملی است که سبب تفاوت در دریافت ها و ادراکات آن ها از محرک های پیرامون، نسبت به انسان سالم می شود. ناسازگاری فضاهای روان درمانی با ادراکات محیطی بیماران، نقش این فضاها در بهبود بیامرلن را کاهش می دهد. حال آن که، طراحی و ساماندهی این فضاها، اگر با توجه به الگوهای رفتاری و شناختی افراد روان پریش صورت گیرد، ممکن است بتواند سازگاری بیماران را با محیط بیشتر نماید و از این طریق، دربهبودی بیماران نقش مهمی ایفا نماید. بر این اساس، پژوهش حاضر به دنبال آن است که ماهیت تعامل انسان روان پریش با محیط را مورد مطالعه قرار داده و از این طریق، به مشخصات فضایی دست یابد که، فرآیند بهبود این بیماران را تسهیل کند. با توجه به اینکه این تعاملات طیف گسترده ای را شامل می شوند و پرداختن به آن ها فراتر از یک پایان نامه ی کارشناسی ارشد است؛ پژوهش حاضر، به طور خاص بر رفتار قلمروپایی بیماران تمرکز کرده است. همچنین، این پژوهش به این دلیل که بیماران روان پریش از نوع اسکیزو فرنیا، بیش از سایر بیماران با محیط اطراف خود درگیر هستند و ادراکات محیطی بیشتری دارند؛ به مطالعه ی ویژگی های رفتاری این بیماران (اسکیزوفرنی) در قلمرو پایی پرداخته است. برای انجام این پژوهش، ابتدا شاخص های رفتار قلمروپایی با رجوع به ادبیات موضوع استخراج شده است. در ادامه رفتار قلمروپایی بیماران، از طریق این شاخص ها، در یک پیمایش میدانی مبتنی بر مشاهده ی مستقیم نیمه مداخله گر، مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش میدانی، از طریق ثبت الگوهای رفتاری بیماران، در یک مرکز نگهداری بیماران اسکیزوفرنیا در تهران انجام شده است. یافته ها حاکی از آن است که عدم احساس امنیت، عدم احساس مالکیت و وقوع احساس خطر، از مهمترین انگیزش گرهای رفتار قلمروپایی بیماران اسکیزوفرنی است. همچنین، یافته ها نشان داد که وجود فضاهایی که منجر به تشدید احساس امنیت و مالکیت در بیمار شود، بهبودی او را تسریع می بخشد. بنابراین در معماری فضاهای درمانی توجه به موارد فوق ضروری است.