نام پژوهشگر: محمود گلزاری
زهرا آزادی احمدآبادی محمود گلزاری
هدف از این پژوهش، مقایسه اثر بخشی آموزش شناخت درمانی گروهی و آموزش مهارت های ارتباطی بر افزایش رضایت زناشویی مادران دانش آموزان دختر ابتدایی منطقه 12 شهر تهران بود. روش تحقیق حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل بود؛ بعد از اتمام آموزش نیز یک دوره پیگیری یک ماهه در نظر گرفته شد. جامعه آماری این پژوهش، کلیه ی مادران خانه دار 45- 25 ساله، دارای مدرک تحصیلی دیپلم ـ سیکل و نمره انریچ 153- 123 بودند که دخترشان در مقطع ابتدایی، در سال تحصیلی 90- 89، در منطقه 12 شهر تهران مشغول به تحصیل بود. حجم نمونه 45 نفر بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایشی1، تحت آموزش شناخت درمانی و گروه آزمایشی2، تحت آموزش مهارت های ارتباطی قرار گرفتند و در گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. تعداد جلسات آموزشی برای هر دو گروه آزمایشی، 12 جلسه 120 دقیقه ای بود. داده های بدست آمده از تحقیق با استفاده از روش «تحلیل واریانس یک طرفه» و آزمون تعقیبی «توکی» مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان دادکه هر دو روش آموزش شناخت درمانی گروهی و آموزش مهارت های ارتباطی، باعث افزایش معنی دار رضایت زناشویی مادران شده اند و با گذشت زمان نیز، تأثیر آموزش ها از ثبات برخوردار بود و بین دو روش آموزشی نیز از لحاظ تأثیر گذاری بر متغیر رضایت زناشویی تفاوت معناداری وجود نداشت، هر چند تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی بیشتر بود. نتیجه گیری: شیوه های آموزشی شناخت درمانی گروهی و مهارت های ارتباطی موجب افزایش رضایت زناشویی می گردد و بین این دو روش تفاوت معناداری از لحاظ تأثیرگذاری بر متغییر رضایت زناشویی وجود ندارد. کلید واژه ها: شناخت درمانی، مهارت های ارتباطی، رضایت زناشویی ، افسردگی.
مهدیه معصوم بیگی محمود گلزاری
معلمان به عنوان استفاده کنندگان صوت حرفه ای، همواره در معرض ابتلا به اختلال صوت هستند. در میان عوامل سبب ساز اختلال صوت، استرس و عوامل روان شناختی نقش مهمی دارند. هدف ما از این مطالعه، بررسی رابطه اختلال صوت با اضطراب، افسردگی، ویژگی های شخصیتی و شیوه های مقابله با استرس است. جامعه آماری این پژوهش معلمان شهر تهران بودند که از طریق نمونه گیری خوشه ای یک منطقه انتخاب شد و از آن سه ناحیه انتخاب شد و سپس از معلمان 18مدرسه، ارزیابی صوت انجام گرفت و معلمان آزمون های روانشناختی را تکمیل کردند. ارزیابی صوت با سه روش (خودارزیابی، ارزیابی کیفی- ذهنی، ارزیابی ابزاری) انجام گرفت. پرسشنامه های مورد استفاده برای بررسی عوامل روانشناختی عبارت بودند از: پرسشنامه فهرست علائم روانی (scl-90) به منظور بررسی اضطراب و افسردگی، ویژگی های شخصیتی آیزنک، شیوه های مقابله ای لازاروس. برای بررسی رابطه متغیرها و اختلال صوت، از رگرسیون لوجستیک استفاده شد. یافته ها نشان داد که در روش خودارزیابی صوت، اضطراب (با ضریب 092/1) و افسردگی (با ضریب 895/0) به طور پایایی اختلال صوت را پیش بینی می کنند اما ویژگی های شخصیتی و سبک استفاده از شیوه های مقابله ای رابطه ای با اختلال صوت ندارند. در اختلال صوتی که توسط متخصص شناسایی می شد اضطراب (با ضریب 120/1) و افسردگی (با ضریب 927/0) و روان نژندی (با ضریب 101/1) می توانند اختلال صوت را پیش بینی کنند ولی درونگرایی- برون گرایی و سبک استفاده از شیوه های مقابله ای نمی توانند اختلال صوت را شناسایی کنند. در اختلال صوتی که به وسیله ارزیابی ابزاری شناسایی شد، هیچ یک از عوامل روانشناختی مورد مطالعه رابطه ای با اختلال صوت نداشتند.
علیرضا اندامی خشک محمود گلزاری
نتایج حاکی از برازش مناسب مدل پیشنهادی با داده های پژوهش می باشد. یافته ها نشان داد استراتژی های مثبت تنظیم شناختی هیجان به صورت مستقیم وغیر مستقیم (با میانجی گری تاب آوری) با رضایت از زندگی رابطه دارد ولی به صورت غیر مستقیم پیش بین قوی تری برای رضایت از زندگی است. استراتژی های منفی تنظیم شناختی هیجان در مجموع، رابطه معناداری با تاب آوری و رضایت از زندگی ندارد. تحمل پریشانی صرفاً با میانجی گری تاب آوری رابطه معناداری با رضایت از زندگی داشت. این نتایج نشان می دهد استراتژی هایی که افراد برای تنظیم هیجاناتشان به کار می گیرند می تواند عامل بسیار مهمی در تعیین تاب آوری و رضایت از زندگی آنها باشد و تقویت استراتژی های مثبت تنظیم هیجان و مهارت تحمل پریشانی می تواند به عنوان هدفی برای پی ریزی مداخلات و برنامه های آموزشی تاب آوری مورد توجه واقع گردد.