نام پژوهشگر: محمد علی سالاری علی آبادی
مرضیه پاکارزاده دزفولی نژاد محمد علی سالاری علی آبادی
متالوتیونین پروتئینی با وزن مولکولی پایین و غنی از اسید آمینه سیستئین است که توانایی باند شدن با دامنه وسیعی از فلزات سنگین را دارد. در تحقیق حاضر، جداسازی، شناسایی و کلونینگ ژن متالوتیونین برای اولین بار از گونهcrassostrea sp. از آبهای خلیج فارس گزارش شده است. ژن متالوتیونین این صدف که تا پیش از این crassostrea gigas نامیده شده بود، دارای یک چارچوب خواندن باز 225 جفت بازی است که با کدون آغاز atg شروع و به کدون توقف taa ختم می شود. پروتئین حاصل از آن دارای 74 آمینو اسید است که از این تعداد 19 اسید آمینه را سیستئین تشکیل می دهند. اسید آمینه های سیستئین از نظر موتیف های ساختاری تکرار شونده بسیار حفاظت شده هستند و اکثراً به شکل c-x-c آرایش یافته اند (که در آن x هر اسید آمینه دیگری به جز سیستئین است). ساختار ژنی و آمینواسیدی متالوتیونین گونه crassostrea sp. با سایر گونه ها مقایسه شد. نتایج نشان داد که از نظر سطوح آمینواسیدی تفاوت هایی میان گونه های مختلف وجود دارد. در این تحقیق، ژن جدید جدا شده با موفقیت با استفاده از کیت thermo scientific instaclone pcr cloning در وکتور کلونینگ ptz57r/t کلون شد.
ابراهیم مجیدی نیا سید محمد باقر نبوی
pah ها هیدروکربن های آروماتیکی هستند که از دو یا چند حلقه بنزنی تشکیل شده اند. این ترکیبات دارای منشا انسانی و طبیعی می باشند و بدلیل گستردگی حضور، پایداری، قابلیت تجمع زیستی و فعالیت سرطانزایی به یک نگرانی مهم زیست محیطی تبدیل شده اند. گرچه pahها دستخوش فرآیند های جذب سطحی، تبخیر، تجزیه نوری و تجزیه شیمیایی می شوند اما تجزیه میکروبی اصلی ترین فرآیند حذف این ترکیبات از محیط است. در کشورهای رو به توسعه ای نظیر ایران مناطق صنعتی زیادی وجود دارد که در فاضلاب های خروجی خود دارای مقایر زیادی ترکیبات pah می باشند. هدف این تحقیق جداسازی و شناسایی باکتری های بومی تجزیه کننده ترکیبات pah از رسوبات منطقه عسلویه و بررسی پتانسیل تجزیه زیستی آنها می باشد. بر اساس آنالیز توالی 16s rrna باکتری های pseudomonas pachastrellae strain ptg4-14 و pseudomonas pachastrellae strain kmm 330 از ایستگاه پتروشیمی عسلویه و باکتری های micrococcus terreus strain f75124 و bacillus stratosphericud strain 37-pw از ایستگاه اسکله صیادی عسلویه و باکتری های nitratireductor aquibiodomus strain pr57-9 و mesorhizobium sp. jg 4 از ایستگاه جنگل های مانگرو پارک ملی نایبند جداسازی شدند. کلیه جدایه ها قادر به رشد در غلظت ppm60 از مخلوط ترکیبات نفتالن، فنانترن و پایرن در محیط کشت msm بودند. میزان تجزیه زیستی نفتالن بسیار سریعتر از فنانترن و پایرن بود به گونه ای که کلیه باکتری ها حداکثر در سه روز قادر به حذف کامل نفتالن شدند. در طول 6 روز آزمایش میزان تجزیه پایرن توسط جدایه ها از 39 درصد تا 74 درصد متغییر بود. باکتری p. pachastrellae strain kmm 330 با 74 درصد و باکتری b. stratosphericus strain 37-pw 11-oh8 با 39 درصد تجزیه پایرن به ترتیب بیشترین و کمترین میزان تجزیه پایرن را داشتند. همچنین باکتری p. pachastrellae strain kmm 330 با 84 درصد و باکتری mesorhizobium sp. jg 4 با 76 درصد تجزیه فنانترن به ترتیب بیشترین و کمترین درصد تجزیه فنانترن را به خود اختصاص دادند. کلیه نتایج نشان دادند که باکتری های جداسازی شده کاربرد رضایت بخشی در تجزیه زیستی ناپاکی های pah دارند و می توانند به عنوان اهرمی قدرتمند و کارآمد در اهداف تجزیه زیستی مفید باشند.
مرضیه نصراله زاده نسرین سخایی
به منظور مطالعه فیلوژنتیکی میگوهای خانواده penaeidae سواحل بحرکان، از روش تعیین توالی ژن 16s rrna استفاده شد. استخراج dna از عضله پای شنای میگوها با روش ctab انجام شد. قطعه ژنی 16srrna با استفاده از آغازگرهای جهانی 16sar/16sbr تکثیر گردید. گرچه بعد از نمونه برداری میگوی metapenaeus sp. به عنوان گونه m. affinis، شناسایی و جداسازی شد ولی blast نتایج حاصل از تعیین توالی ژن 16s rrna نشان داد که توالی مورد نظر به طور کامل با ژن 16s rrna، گونه m. monoceros منطبق می باشد. همچنین آنالیزهای بیشتر با استفاده از نرم افزار mega ver. 5 نتیجه به دست آمده را تایید کرد. نتایج حاصل از هم ردیفی توالی هایm. monoceros با استفاده از نرم افزار clustal w نشان دهنده 17مکان پلی مورفیسم بود که از این تعداد 10 مکان پارسیمونی تشخیص داده شدند. نتایج هم ردیفی توالی 16s rrna گونه p stylifera، 14 مکان پلی مورف و 4 مکان پارسیمونی را نشان داد. نتایج حاصل از نرم افزار arlequin ver 3 تنوع هاپلوتیپی را برابر 1 نشان داد. این توالی ها غنی از تیمین و آدنین (2/64 درصد) بودند. میزان شاخص r، 418/1 و میانگین واگرایی این دو گونه از هم 9/10 درصد محاسبه شد. بر اساس نرخ موتاسیون دو درصد به ازای هر میلیون سال برای mtdna، زمان اشتقاق این دو گونه از هم پنج میلیون و چهارصد و پنجاه سال پیش تخمین زده شد.
لاله عالمی محمد علی سالاری علی آبادی
به منظور شناسایی و تعیین ساختار و مقایسه تنوع ژنتیکی خیار دریایی holothuria parva در دو منطقه بندر بستانه و بندر دیر، روش توالی یابی ژن 16s rrna بکار رفت. به این منظور پس از نمونه برداری از ایستگاه ها، استخراج dna به روش استات آمونیوم انجام گرفت. آغازگرهای مورد استفاده با به کارگیری نرم افزار oligo7 طراحی گردید و با استفاده از آن ها واکنش های زنجیره ای پلیمراز صورت گرفت. پس از تکثیر، محصولات توسط دستگاه توالی یاب خودکار، توالی یابی شدند. بعد از تعیین توالی، آنالیز توالی ها با استفاده از نرم افزارهای chromas، bioedite، mega و dnasp انجام شد. در مجموع 417 جایگاه نوکلئوتیدی مورد مطالعه قرار گرفت که پس از بررسی در پایگاه داده ای ncbi توالی ها با ژن 16s rrna همخوانی داشتند و تعلق نمونه ها به گونهholothuria parva مورد تایید قرار گرفت. در مجموع در دو منطقه 4 هاپلوتایپ شناسایی شده که یکی از هاپلوتایپ ها در دو منطقه مشترک بوده است. بندر بستانه دارای 3 هاپلوتایپ و بندر دیر دارای 2 هاپلوتایپ بودند. تنوع هاپلوتایپی در بستانه 83% و در دیر 50% تخمین زده شد. تنوع نوکلئوتیدی در بستانه و دیر به ترتیب 007/0 و 002/0 برآورد شد. تمایز ژنتیکی (fst) ناچیز 000/0 و نرخ واگرائی (dxy) 0048/0 و جریان ژنی (nm) بالا 1874 بین دو منطقه برآورد گردید. بر اساس نتایج به دست آمده از این بررسی، احتمالا نمونه های بندر بستانه و بندر دیر از یک جمعیت یکسان هستند که به دلیل جریان ژنی بالا بین دو منطقه تمایز زیادی از هم ندارند و وجود هاپلوتایپ مشترک نیز بیانگر وجود نیای مشترک holothuria parva در دو منطقه می باشد. واژگان کلیدی: holothuria parva، خلیج فارس، تنوع ژنتیکی، 16s rrna، بستانه، دیر
زینب سالاروند بابک دوست شناس
چکیده خیارهای دریایی در شاخه خارپوستان رده خیارسانان قرار داشته و در حال حاضر تقریبا 1400 گونه ی زنده از این رده شناسایی شده است. در این مطالعه به منظور بررسی تنوع ژنتیکی خیار دریایی گونه holothuria parva با با استفاده از mtdna و روش pcr-rflp، تعداد 14 نمونه از بندر بوشهر و 14 نمونه از بندر لنگه جمع آوری گردید و در اتانول 96% تثبیت و به آزمایشگاه بیوتکنولوژی انتقال داده شد. استخراج dna به روش ctab انجام گرفت و کیفیت و کمیت dna استخراجی با الکتروفورز ژل آگارز و روش اسپکتروفتومتری سنجیده شد. تکثیر ژن سیتوکروم اکسیداز با استفاده از یک جفت آغازگر صورت گرفت و dna به طول حدود bp800 به دست آمد. محصولات pcr با استفاده از 4 آنزیم محدودگر bamhi، ecori، msei و hincii هضم گردیده و محصولات هضم روی ژل پلی اکریل آمید الکتروفورز شد. نتایج حاصل از آنالیز نشان دهنده وجود 4 هاپلوتایپ در دو ایستگاه مورد نظر بود. از 4 هاپلوتایپ مشاهده شده، 3 هاپلوتایپ bcbb، cbaa و abaa با فراوانی 14%، 43% و 43% در بوشهر و 2 هاپلوتایپ bcbb و baab در لنگه با فراوانی 64% و 36% مشاهده گردید و در این میان هاپلوتایپ هایcbaa و abaaخاص بوشهر و هاپلوتایپ baab مختص لنگه بود، هاپلوتایپ bcbbنیز به طور مشترک در هر دو منطقه مشاهده گردید. میزان فاصله ی ژنتیکی بر اساس nei و میزان fst در دو منطقه مورد مطالعه به ترتیب 372/0 و 129/0 به دست آمد که حاکی از تمایز ژنتیکی متوسط بین مناطق مذکور است. این پژوهش می تواند زمینه ی اطلاعاتی مفیدی برای این مناطق فراهم کرده و از آمار به دست آمده می توان در جهت حفاظت و مدیریت این گونه در این مناطق استفاده نمود.
دانیال یزدان پناه محمد علی سالاری علی آبادی
این مطالعه به منظور تعیین سطح ناپاکی رسوبات و حلزون thais savignyi جزیره خارگ نسبت به فلزات سنگین و همچنین بررسی امکان استفاده از این حلزون به عنوان پایشگر فلزات سنگین صورت گرفته است. نمونه برداری در ماههای شهریور و اسفند 1392 و از پنج ایستگاه صورت پذیرفت. نمونه ها به آزمایشگاه منتقل شدند و پس از خشک شدن و هضم توسط اسید با استفاده از دستگاه جذب اتمی شعله ای gbc مدل savantaa ? ساخت کشور استرالیا سنجش گردیدند. نتایج نشان داد که غلظت فلزات مس، روی، نیکل، سرب در رسوبات جزیره خارگ به ترتیب 8/2±5/35، 9/3±1/69، 6/2±6/42 و 3/2±7/31 میکروگرم بر گرم وزن خشک بود در حالی که مقدار فلز کادمیوم تشخیص داده نشد. میانگین غلظت فلزات سنگین مس، روی، نیکل، سرب و کادمیوم در بافت نرم حلزون thais savignyi به ترتیب 7/82±1/504، 2/15±5/152، 5/1±7/8، 6/7±8/32 و 2/3±6/14 میکروگرم بر گرم وزن خشک بود. همچنین غلظت این فلزات در بافت سخت حلزون به ترتیب 5/6±3/41، 9/1±5/21، 1±6/7، 6/2±9/30 میکروگرم بر گرم وزن خشک بود در حالی که مقدار کادمیوم تشخیص داده نشد. مقایسه نتایج بدست آمده با سایر مطالعات و استانداردهای موجود نشان داد که در رسوب غلظت کلیه فلزات سنگین کمتر از حد مجاز بود و در بین حد معین در سایر مطالعات قرار داشت در حالیکه در بافت نرم حلزون غلظت فلزات مس، نیکل، سرب و کادمیوم بالاتر از حد استاندارد بود. لذا حلزون توانایی قابل توجهی در تجمع دادن فلزات در بافت نرم خود دارد. همبستگی معنی داری بین غلظت فلز روی و سرب بافت سخت حلزون thais savignyi و رسوب وجود داشت ولی با توجه به اینکه دامنه تغییرات این فلزات اندک بود چندان قابل توجه به نظر نمی رسد. میزان تجمع فلز کادمیوم در بافت نرم بیشتر از مقدار آن در رسوب و بافت سخت بود. این تجمع و ناچیز بودن مقدار این فلز در رسوب نیز نشان می دهد که احتمالا بافت نرم این حلزون برای پایش فلز کادمیوم بسیار کارآمد می باشد ولی با توجه به آلوده نبودن رسوب به فلز کادمیوم، نیاز است که پژوهش های دیگری به منظور مطالعه همبستگی آن در منطقی که آلوده تر صورت پذیرد
فاطمه کامران زاده محمد علی سالاری علی آبادی
خور موسی از محیط های دریایی است که طی سالهای اخیر شدیداً تحت تأثیر تخلیه پسابهای حاوی آلودگی هایی از قبیل مواد شیمیایی و فلزات سنگین قرار داشته و بدلیل حضور تعداد زیادی از صنایع پتروشیمی در محدوده آن روزانه مقدار زیادی از آلاینده های متفاوت وارد آن می شود. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تغییرات هیستوفیزیولوژیک کبد دو گونه ماهی بیاح (liza abu) و شوریده (otolithes ruber) و امکان استفاده از آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (gpx) بعنوان شاخص تاثیر آلودگی های محیطی خور موسی بر این ماهی بود. در این راستا، 100 قطعه ماهی بیاح و شوریده از پنج ایستگاه در خور موسی شامل: 1) پتروشیمی 2) غنام 3) زنگی 4) دورق 5) پاتیل جمع آوری شدند و همچنین 20 قطعه از هر دو گونه از خور سجافی واقع در خور موسی به عنوان ایستگاه شاهد صید شد. سپس از ورید ساقه دمی خونگیری صورت گرفت و پس از اخذ نمونه بافت کبد نمونه در فرمالین 15 درصد تثبیت گردید و بر اساس روش های مرسوم بافت شناسی مورد مطالعه قرار گرفت تغییرات پاتولوژیک کبد بوسیله میکروسکوپ نوری مجهز به لنز dino lit مورد بررسی قرار گرفت. مقدار gpx، پروتئین کل، alt و ast در سرم خون اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که، کمترین مقدار پروتئین کل و بالاترین مقدار gpx، alt و ast در هر دو گونه ماهی در ایستگاه پتروشیمی ثبت شد. این نتایج در ایستگاه پاتیل بر عکس بود. میزان (dtc) و شدت ضایعات بدست آمده در خور پتروشیمی در هر دو گونه ماهی به طور معنی داری بالاتر از سایر ایستگاه ها بود (p<0.05). تجمعات ملانوماکروفاژی، نکروز، دژنره شدن سیتوپلاسم، واکوئولاسیون هسته، رسوب هموسیدرین و سلولهای خونی تخریب شده بیشترین عوارض مشاهده شده در ایستگاه پتروشیمی بودند. ایستگاه پاتیل کمترین (dtc) و شدت ضایعات را داشت. در هر دو گونه ماهی بیاح و شوریده تغییرات ساختاری مشاهده شد و میزان این ضایعات با میزان آلودگی آن ایستگاه رابطه داشت. به نظر می رسد که می توان از آنزیم gpx به عنوان نشانگر بیولوژیک جهت مطالعه اثرات آلودگی های محیطی بر ماهیان استفاده نمود.