نام پژوهشگر: کریستیان بونو
مهین رضایی غلامرضا اعوانی
طرح پیوند میان حکمت، نبوت و حکومت را می توان پاسخی دانست از جانب فارابی برای حل بحران فلسفه، یعنی جدایی نظر از عمل. فارابی با معنایی که از فلسفه و کار کرد آن ارائه می کند، راه حل بحران جدایی نظر از عمل را در کمال ثانی فلسفه، یعنی در به کار گیری آن در سیره عملی زندگی مردم که همان سیاست (اخلاق و علم مدنی) و دین است، می داند. در این پژوهش سعی شده ابتدا ماهیت حکمت، حکومت، نبوت و کارکرد آنها از نظر فارابی بررسی و سپس ارتباط میان این سه مقوله نشان داده شود. این پژوهش بیشتر ناظر بر کارکرد این سه مقوله است و می خواهد بداند که حکمت، نبوت و حکومت در سعادت آدمیان چه نقشی دارند. برای فارابی در مدینه است که این سه مقوله با هم ارتباط پیدا می کند. عقلانیت درست می-تواند و یا دستکم باید بتواند مبنای دین و سیاست مردم قرار بگیرد و دین و سیاست نیز باید در خدمت عقلانیت مردمان باشند. وجه صالح بودن حکومت های صالح نیز در التزام آنها به فلسفه و عقلانیت است و این حکومت های فاسدند که با اندکی تجربه و خباثت می توانند حکومت کنند و به فلسفه نیازی ندارند. حکومت صالح همچنین به دین نیز نیاز دارد تا مایه پیوند میان اهل مدینه باشد. دین درست مثال حق است که از طریق گفتارهای اقناعی سعی می کند سیره مردم را در خدمت عقلانیت قرار دهد. اما آیا فارابی توانست با تعریف و تصویری که از فلسفه ارائه می کند، آن را به عمل مرتبط سازد و تئوری سازگاری را در این زمینه اراده کند؟ به نظر می رسد فارابی در اثبات چنین تئوری با دشواری و ابهامات بسیاری روبرو است.