نام پژوهشگر: مرتضی حاجی مزدرانی

اقتباس و تلمیح در صد قصیده از دیوان ناصرخسرو
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم انسانی 1391
  فقیهه دهقان   فاطمه توکلی رستمی

فنون بلاغی با توجه به زیبایی و ایجازی که در آثار ادبی به وجود می آورند، همواره مورد توجه بوده اند و می توانند ارزش اثر ادبی را فزونی بخشند. از این رو آموزش آسان این علوم بیشترین تاثیر را در غنای آثار ادبی نسلهای بعد دارد. چرا که هر قدر این مطالب ساده تر آموزش داده شود بهتر در ذهن خوانندگان جای می گیرد و در آثار خود به نحو احسن می توانند از آنها بهره ببرند. آرایه تلمیح و اقتباس از نمونه این اصطلاحات ادبی اند که به دلیل پراکندگی نظرات مختلف در مورد آن ها مورد توجه قرار گرفتند. هدف از این تحقیق تفکیک مرز مشخصی بین این دو آرایه ادبی است تا از آشفتگی اصطلاحات ادبی که در مورد این دو اصطلاح وجود دارد کاسته شود. برای رسیدن به این هدف شروع به بررسی نظرات علمای بلاغی از قرن پنجم هجری تا دوره معاصر نمودم، در طی تحقیقات آرایه های دیگری هم نظرم را جلب کرد که به نوعی با این دو ارتباط داشتند. بنابراین ابتدا اتهام سرقت ادبی را که در مورد آنان مطرح شده بود با دلایل و مستندات رفع نمودم و سپس این دو و تعاریفشان را از هم تفکیک نموده و در یک دسته بندی جدید و زیرمجموعه استشهاد جای دادم تا فهم آن برای دانش آموزان راحت تر باشد.سپس با توجه با این نظرات جدید به بررسی صد قصیده نخست دیوان ناصرخسرو پرداختم و مصادیق تلمیح و اقتباس را مشخص نمودم و ضمن بیان ابیات به توضیحات کوتاهی در مورد آنها پرداختم .

نقد تطبیق رمان معاصر فارسی با عرب، با تکیه بر هفت رمان شاخص از هر کدام
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور مرکز - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1393
  حمیدرضا رضایی امیدی   عبدالحسین فرزاد

پیوند ادبیات فارسی و عرب که هر دو از مواریث شکوهمندی برخوردارند، بر کسی پوشیده نیست. مشترکات دینی و آمیختگی های فرهنگی که زیر سایه تعالیم آسمانی اسلام و مضامین قرآنی به وجود آمده است، از مهم ترین عواملی است که زمینه های پیوند این دو حوزه زبانی را فراهم کرد. اما زمانی که ادبیات فارسی و عرب از شکوه گذشته¬اشان فاصله گرفتند و ایرانیان و اعراب هم¬چنان آثار ادبیات کلاسیک را مایه تفاخر خود می دانستند، نوع ادبی نوینی از دل تحولات گسترده پس از انقلاب صنعتی در جوامع غربی سر برآورد که در اندک زمانی در مقام نوع بلامنازع عرصه ادبیات مطرح شد و مخاطبان پرشوری میان طبقات مختلف جامعه پیدا کرد. این نوع ادبی سرآمد که رمان نام گرفت، به تدریج از مرزهای خاستگاه خود فراتر رفت و توجه نویسندگان ممالک دیگر، از جمله ایران و کشورهای عربی را به خود جلب کرد. در این پژوهش، ضمن بررسی زمینه های تاریخی ظهور رمان در ایران و کشورهای عربی، با بررسی و مقایسه هفت رمان فارسی (شوهر آهوخانم، سووشون، بوف کور، سنگ صبور، اسفار کاتبان، همسایه ها و چراغ ها را من خاموش می کنم) با هفت رمان عربی (میرامار، کابوس های بیروت، فغان شرق، موسم هجرت به شمال، خاطرات تن، ام سعد و در جستجوی آزادی)، با تکیه بر شیوه های متداول نقد، از جمله نقد تطبیقی، ضمن توجه و تمرکز بر سویه ادبی این رمان ها، دغدغه های نویسندگان فارسی و عرب این رمان¬ها در خلال مضامین آثارشان مورد مداقه قرار گرفته، وجوه افتراق و تشابه آثارشان تبیین شد. نتیجه این پژوهش نشان داد که اولاً رمان در کشورهای عربی، و پس از آن در ایران در نتیجه تماس با جهان غرب پدید آمد. ثانیاً بررسی ساختاری و محتوایی رمان های دو سوی تحقیق، علاوه بر این که برتری نسبی رمان¬نویسان عرب در بهره¬گیری از عناصر ساختاری رمان را می نمایاند، وجوه تشابه درخوری در مضامین رمان های دو طرف را که حاکی از دغدغه های مشترک نویسندگان عرب و فارس است، برملا می سازد.