نام پژوهشگر: [email protected] گوشه گیر
نجمه صالحپور محمد رضا فلاح نژاد
زندگی ما شبیه به سفر بی پایان و نامعلومی است که ما در این مسیر، راه های خطرناک و آسیب پذیری را انتخاب می کنیم، به ویژه درروابط عاشقانه وغیراخلاقی این مسئله به وضوح دیده می شود. زیرا انسان ازاحساسات واقعی خود بی خبر بوده و خطراتی را در این زمینه متحمل می شود. یک چنین روابطی صدمات و واکنش های جبران ناپذیری رادرروحمان بوجود می آورند. به طوری که انسان خود را به پرتگاه می اندازد و نیاز به حامی را با نیاز به عشق اشتباه می گیرد. درمیان کتابهای ابتدای قرن نوزدهم، آدلف بنیامین کنستان به عنوان زنده ترین و به روزترین رمان یافت شده است. این رمان روانشناختی عشق، به بررسی بحران عشقی آسان شکل یافته و روابط نامتعادل میپردازد. در این اثرتمایز بین عشق و رنج به سختی صورت میگیرد، به طوریکه خواننده را به اشتباه می اندازد که آیا این عشق است یا رنج؟ آدلف از آن جهت مورد علاقهی ما بوده است که به بررسی رابطه ای عاشقانه و نامتعادل بین زنی شوهردار و پسری جوان می پردازد که تا به امروز هم به چشم می خورد. بنابراین ما قصد داریم علت رنج شخصیت ها، دیدگاههای عاشقانه و سرانجام دردناک آنها را بررسی کنیم: این رمان به عذاب وجدان قهرمان مردی که مغرور و بی تجربه میباشد وبه مرگ قهرمان زنی که به خاطر اشتباه آدلف وارد چنین رابطه ای شد، می پردازد.