نام پژوهشگر: امین هنرمند
اشکان پویانیا حمیدرضا دیبازر
بررسی جنبه های مینیمال در قطعه «آینه در آینه» اثر آروو پرت چکیده موسیقی قرن بیستم با تمام فراز و نشیب هایش در طول یک قرن اخیر، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. وارد شدن دنیای هنر پس از جنگ جهانی دوم به مرحله جدیدی از تحولات خود که با عدم توجه به مفهوم هنر برای هنر و سعی بر تأثیرگذاری سریع و آنی برروی مخاطب همراه بود، باعث جایگزینی انتقال مفهوم و احساس از یک تفکر بجای تکنیکهای غیر ضروری (آرتیستیک) قبل شد که این خود سرآغاز مینیمالیسم در هنر موسیقی بود. مینیمالیسم در حقیقت مکتبیست هنری که مبنای مفهوم آثار خود را بر پایه سادگی بیان بنیان گذاشته است. مینیمالیسم سبکی است که در هنرهای مختلف بخصوص نقاشی، موسیقی و ادبیات از دهه 1960 به طور رسمی شکل گرفت. از جمله خصوصیات سبک مینیمال در ادبیات می توان به پرهیز از بکاربردن قیود و اطلاعات غیرضروری و همچنین کوتاهی و سادگی داستان اشاره کرد که این موضوع به خواننده این اجازه را می دهد که در بسیاری از موارد، قسمتهایی از داستان را با دیدگاه شخصی خود تصور کند. این خصوصیات در نقاشی مینیمال عموماً به استفاده از اشکال ساده هندسی منجر می گردد که در آن تعداد بسیار محدودی رنگ مشاهده می شود. همچنین استفاده از خطوط مستقیم از دیگر ویژگی نقاشی مینیمال می باشد. آروو پرت،آهنگساز متولد استونی از جمله آهنگسازانی است که در این سبک قطعات بسیار مشهوری ساخته است. از جمله این قطعات اثری است با عنوان « آینه در آینه » که آنالیز آن موضوع این بخش می باشد. هدف از تحقیق پیرامون این مبحث بررسی ساختار کلی و وجوه مشترک آثار مینیمال در شاخه های مختلف هنر نظیر ادبیات،نقاشی و موسیقی می باشد. در هم? این رشته ها نقش اساسی را سادگی بیان، موضوع و اندیشه ایفا می کند. هنرمندان سبک مینیمال بیش از اینکه به بیان احساسات خود اهمیت بدهند، سعی در استفاده از منطق و قوانین ریاضی دارند
امین رفیعی فر امین هنرمند
در طول تاریخ همواره نائل آمدن به زبانی ویژه و شخصی هدفی والا و چشم نواز برای آهنگسازان بوده است. در راستای رسیدن به این هدف آهنگسازان در بسیاری موارد خالق و بنیانگذار جریان ها و سبک های مهمی بوده اند که در تاریخ ثبت گردیده است. کنکاش بی وقفه ی لیگتی آهنگساز رومانیائی نیز در جهت رسیدن به این هدف، زندگی حرفه ای او را به دوره هائی که هر کدام زبان موسیقائی مختص به خود را دارد تقسیم می کند. بازه ی 70-1960 نیز با توجه به مختصات مشترک آثار آن برای لیگتی سبکی خاص را به ارمغان می آورد. در این پژوهش به بررسی اجمالی چند تکنیک مورد توجه لیگتی در آثار دهه ی 60 و 70 می پردازیم. ابتدا آهنگسازی بر اساس رنگ های صوتی، که عبارتست از بهره بردن از ویژگیهای ذاتی صوتِ موسیقائی به عنوان مصالح اصلی ساخت اثر. سپس به معرفی بافت مایکروپلی فونی و همچنین استفاده ی مکرر از گونه های مختلف خوشه ی صوتی در آثار این دهه می پردازیم و در آخر ایده ی هرج و مرج ریتمیک، یکی دیگر از مشخصه های آهنگسازی لیگتی در این دوره را مورد بررسی قرار می دهیم. قطعه ی کنسرتو برای ویولنسل و ارکستر (1966)، نمونه ای از ساز و کار آهنگساز در این بازه ی زمانی است. ما در اینجا با معرفی و تشریح تکنیک های ذکر شده از یک سو و پیگیری نمودهای گوناگون هر یک در این قطعه ، به تحلیل و بررسی این اثر می پردازیم.
اشکان فخرطباطبایی امین هنرمند
ارتباطات مغزی با احساساتی که توسط موسیقی برانگیخته می شوند تا به حال به میزان کمی درک شده است. ما برای یافتن فعالیت های مغزی مرتبط با حس کسل کننده بودن فاعلی که به وسیله ی موسیقی ایجاد می شود، از تصویربرداری مغزی به روش الکتروانسفالوگرافی در ناحیه ی خلفی جانبی پیش فرونتال مغز بر روی نه آزمودنی در حالی که به 10 قطعه ی موسیقی کسل کننده و غیرکسل کننده به طول 83 ثانیه گوش می کردند استفاده کردیم. از آزمودنی ها خواسته شد که در حین گوش کردن به موسیقی هر موقع احساس کردند که آن موسیقی کسالت بار می باشد، دکمه ایی را به منطور گزارش این حس نسبت به آن آهنگ و زمان مربوطه بفشارند. به منظور بررسی تغییرات ریتم های مختلف مغزی سیگنال های به دست آمده را با روش آنالیز فوریه با زمان کوتاه تحلیل کردیم. نتایج بدست آمده نشان داد که هم تغییرات قدرت ریتم تتا و هم بتا یک در بین قسمتی از آهنگ های کسل کننده و غیرکسل کننده اختلاف معنادار دارند. این قسمت تقریبا در حوالی زمان گزارش شده حس کسل کنندگی ایجاد شده توسط آزمودنی ها در آهنگ های کسل کننده بود. قدرت تتا در آهنگ های کسل کننده سیری نزولی و در آهنگ های غیرکسل کننده سیری صعودی داشت و بر عکس قدرت بتا یک در آهنگ های کسل کننده سیری صعودی و در آهنگ های غیرکسل کننده سیری نزولی داشت. تفاوت در تغییرات قدرت هم در ریتم تتا و هم در ریتم یتا یک بین آهنگ های کسل کننده و غیر کسل کننده، یافته ایست که می تواند به تئوریسین های موسیقی و آهنگسازان در هدف خلق موسیقی جذاب کمک کند.
یاسمن بهبهانی امین هنرمند
ما همواره در مورد گذشتگان و آن چه آن ها انجام داده اند، می اندیشیم تا از تجربه هایشان بیاموزیم. تجزیه و تحلیل دو اثر از آثار الیویه مسیان یکی از آهنگسازان قرن بیستم، به عنوان موضوع این پژوهش برگزیده شده است؛ چراکه نه تنها مسیان به خاطر کار هایش، بلکه به خاطر افکار موسیقایی اش که هم چون آثارش مستند شده اند، همواره مورد توجه پژوهشگران عرصه ی موسیقی بوده است. این تحقیق بررسی دو قطعه ی اول و آخر از مجموعه ی ون روگرد الیویه مسیان از دو منظر هارمونی و ریتم می باشد که در سال 1944 نوشته شده است تا راهی بگشاید پیش پای آهنگسازان جوانی که در این وادی قدم می نهند.فصل اول این پژوهش زندگی مسیان و برخی تفکرات موسیقایی او را پوشش می دهد، فصل دوم به بررسی قطعه ی اول با نام نگاه پدر از مجموعه ی ون روگرد مسیان می پردازد و فصل سوم در بر گیرنده ی تجزیه و تحلیل قطعه ی آخر با نام نگاه کلیسای عشق از همین مجموعه است.
علی زریون حمیدرضا دیبازر
چکیده دلایل اصلی برای بررسی ریتم و متر در «پرستش بهار اثر ایگور استراوینسکی» زیبایی و گیرایی درونی و پیچیدگی ها و از سوی دیگر نظرات متفاوت در رد و تصدیق تاثیراتی که بر موسیقی پس از خود داشته است، می باشد. سوالات مهم این است که آیا استراوینسکی تغییرات متریک این اثر را به طور اتفاقی به کار برده و یا اینکه تفکری منطقی در پشت این همه تغییرات ظاهری نهفته است؟ آیا آهنگسازان دیگر از یافته های استراوینسکی تاثیری گرفته اند؟ در ابتدای این رساله به طور کلی به معنای ریتم و تفاوت هایش با متر اشاره می شود و سپس به صورتی اجمالی به بررسی نظریات نظریه پردازان موسیقی درباره ریتم و متر این قطعه در گذشته ارائه کرده اند می پردازیم، و در ادامه به بررسی چرایی و چگونگی تغییرات زیاد متریک و موتیف ها در چند قسمت از این اثر با روش جا به جایی متریک در یک متر ثابت خواهیم پرداخت.
محمد رسول پنجعلی پورسنگری محمد رضا تفضلی
آفرینش و اجرای موسیقی در خیابانهای شهر تهران به عنوان یک رویداد شهری، شامل جنبه های متفاوتی از عوامل انسانی و غیر انسانی می گردد که خود را در ارتباط متقابل میان هنرمند و محیط پیرامونش بازتعریف می کنند؛ این جنبه ها شامل مخاطب و سایر عوامل خارجی محیطی می باشند؛ ارتباط موثر میان هنرمند و محیط خارجی، تجربیات مهمی را برای هر دو سوی این ارتباط در پی دارند. رویکرد این پژوهش بر اساس تجربه ی واقعی رخدادها و زندگی هنرمندان در فرآیند آفرینش و اجرای موسیقی خیابانی در شهر تهران است و دستاورد آن گزارشی از وجوه متفاوت این فرآیند، شامل عوامل موثر بر زندگی نوازندگان(به صورت گروهی یا انفرادی) و سایر عوامل اثرگذار محیطی و اجتماعی در تقابل با آنها در نقاط مختلف شهر تهران، به عنوان پایتخت یک کشور اسلامی، دارای برخی محدودیت های قانونی در برابر این گونه اجراها می باشد.
مصطفی موسوی محمدرضا تفضلی
قطعه امپرسیون یکی از آثار شاخص احمد پژمان است که در زمینه آثار ارکسترال، نمونه ی خوبی برای بررسی می باشد. بررسی ساختاری تکنیک های ارائه شده در این اثر باعث نمایان شدن نوعی تفکر از دوره آهنگسازی نوپای ایرانی در قالب موسیقی کلاسیک می شود که می تواند در شیوه آهنگسازی موسیقی ایران تاثیر به سزایی بگذارد لذا با تحقیق و مشاوره ایی که با اساتید داشتم بر آن شدم تا به علت کمبود آنالیز در رپرتوآر موسیقی ایران بویژه قطعات ارکسترال، قطعه امپرسیون را بررسی کنم. این بررسی شامل مواردی است که در ذیل به آن اشاره شده است: رویکرد آهنگساز نسبت به هارمونی در این اثر چگونه بوده است و از چه هارمونی هایی بیشتر استفاده شده است؟ آیا تفکر مُدال در این اثر حاکم است یا تنال؟ رابطه موسیقی ایرانی با هارمونی در این اثر چگونه است؟ استفاده از نت های پدال در این اثر چگونه بوده است؟ تفکر آهنگساز در چیدمان و سازبندی چگونه بوده است و چه تکنیک های ارکستراسیونی در اثر استفاده شده است؟ آیا آهنگساز از فرم های رایج کلاسیک در این اثر استفاده کرده است؟ استفاده از ایمیتاسیون در این اثر چگونه و از چه نوعی بوده است؟
مریم حسنی مهربان امین هنرمند
این تحقیق تکنیک های گسترش یافته پیانو را در آثار منتخبی از آهنگسازان نیمه دوم قرن بیستم که پیشرفت چشمگیری داشته است، مورد مطالعه قرار می دهد و چالش های تفسیری نواختن این تکنیک ها را بررسی می کند. واژه تکنیک های گسترش یافته به طور مستقیم به تکنیک هایی اشاره می کند که در دوره های باروک، کلاسیک و رمانتیک رایج نبوده و معمولاً نیازمند انجام اعمالی در داخل پیانو می باشند که در قرن بیستم توسط آهنگسازان آمریکایی ظهور کرد. در فصل اول به اولین استفاده غیر معمول از ساز پیانو و معرفی این تکنیک ها با ذکر نمونه از آهنگسازان پرداخته می شود و فصل دوم شامل تمریناتی می باشد که نوازنده را در نحوه اجرای درست تکنیک هدایت می کند. فصل سوم مربوط به نت نگاری نوین می باشد. همان طور که صدا، هارمونی و تفکر قرن بیستم از دوره های قبل متفاوت شد، نت نگاری هم در قرن بیستم با تحول خاصی روبه رو گشت. امروزه خیلی از آهنگسازان دارای نت نگاری منحصر به فرد می باشند اما نمونه های بسیاری از این نت نگاری نوین بین المللی شده است که در این تحقیق به ذکر آن ها پرداخته می شود.
مسعود خرداد امین هنرمند
هدف این مقاله آنالیز ساختار هارمونیک موومان اول از کوارتت زهی شماره ی 5 (1995) از الیوت کارتر است. مواد هارمونیک موسیقی کارتر متشکل از مجموعه های متفاوت از نت های کروماتیک است که او خود آن ها را آکرد می نامد. قطعه ی مورد بررسی در سیر تکامل زبان هارمونیک الیوت کارتر در مقطعی از زمان ساخته شده است که وی به محدودکردن زبان هارمونیک گسترده ی خود که طی کارهای پیشین اش توسعه یافته بود روی آورده است و در نتیجه ساختار هارمونیک خود را بر مبنای چند مجموعه ی مشخص شکل داده است. ابتدا توضیحاتی پیرامون زبان هارمونیک کارتر ارائه خواهد شد و بعد جایگاه کوارتت زهی پنجم در مسیرتکامل آن نشان داده می شود. سپس نحوه ی به کارگیری مجموعه های حاصل از پالایش زبان هارمونیک کارتر در موومان اول کوارتت زهی پنجم مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
سهیل فقیه نصیری حمیدرضا دیبازر
انتخاب تورانگالیلا اثر برجسته ی الیویه مسیان، آهنگساز بزرگ فرانسوی به سبب منحصر به فرد بودن این سمفونی از دیدگاه هارمونی، فرم و ارکستراسیون است. این اثر تنها سمفونی او در ده موومان است که قسمت مرکزی سه گانه ی او درباره ی عشق و مرگ است. این تحقیق شامل سه فصل میباشد: فصل اول بیوگرافی مسیان است. فصل دوم آشنایی با سمفونی تورانگالیلا است که به تشریح خصوصیات مختلف این سمفونی پرداخته است. فصل سوم بررسی فرم، ارکستراسیون و هارمونی موومان دوم تورانگالیلا است. بررسی موومان دوم این اثر عظیم از این سه دیدگاه، طرز استفاده ی این آهنگساز از مواد موسیقایی را به ما نشان می دهد که تحلیل روش های منحصر به فرد او در استفاده از هارمونی، فرم و ارکستراسیون می تواند راهنمای خوبی برای آهنگسازان باشد.
رامین اخوی جو امیرمهیار تفرشی پور
بررسی تفکر و ویژگی های ملودیک و ریتمیک در ساختار ایرانا، هدف اصلی این پژوهش است. ساختار و سبک اثر ایجاب کرده است که نگاهی متفاوت از نظر آنالیز و تحلیل نسبت به این قطعه بوجود آید. به همین منظور در قسمت هایی، از تئوری مجموعه ها و رابطه های آن با موسیقی استفاده شده است. رده ی نغمه ای که نگاهی خاص به فواصل موسیقایی و ساختار مجموعه های آن دارد در این پژوهش بصورت یک بخش مجزا در هر چهار موومان این اثر استفاده شده است. همچنین این پژوهش، مسیر نگاه و آنالیز خود را در تمامیِ موومان ها دنبال می کند تا بتواند آن را بصورت یک زبان و تفکر شخصی آهنگساز بیان کند.
عاطفه عین علی امین هنرمند
این پژوهش در نظر دارد، روشی جدید برای هارمونیزه کردنِ موسیقی ایرانی با توجه به ساختار فواصل دستگاه سه گاه ارائه دهد. دلیل انتخاب این دستگاه وجود بیش ترین فاصله ی مجنب (135/145 سنتی) در میان سایر دستگاه ها می باشد. در این روش، تمامی نغمه های مورد استفاده در هر گوشه ی اصلی از پنج ردیف معتبر شمرده شده و با توجه به آمار استفاده ی آن ها و استفاده از کتاب های تجزیه و تحلیل ردیف، مهم ترین نغمه ها برای ساخت آکورد آن گوشه، انتخاب شده است. گوشه های انتخابی آن هایی هستند که دارای فضای مُدال مخصوص به خود می باشند، که آن ها را گوشه های اصلیِ دستگاه سه گاه (درآمد، زابل، مویه، مخالف، مغلوب) نامیده ایم. فضای مُدال دستگاه سه گاه از به هم پیوستن مدهای تشکیل دهنده ی هر یک از گوشه های اصلی شکل گرفته و ارائه ی هارمونی مناسب برای کل دستگاه با بررسی این گوشه ها امکان پذیر است. از نتایج به دست آمده می توان به دو نوع آکورد برای هر یک از گوشه ها اشاره کرد. آکورد اول متشکل از نغمه های اصلی است و در آکورد دوم نغمه های اصلی همراه شده اند با نغمه هایی که در آن گوشه نقش ملودیک را ایفا می کنند. لذا برای پیوند این آکوردها با توجه به ترتیب چیدمان گوشه ها در دستگاه سه گاه، از نغمه های ملودیک در یک وصل هارمونیکِ مناسب استفاده شده است.
جواد علیزاده فروتن امین هنرمند
دو راپسودی برای ویولن و ارکستر از آن دسته آثار بارتوک هستند که در آن ها میزان توجه او به موسیقی روستایی و سنت های موسیقایی مجار به وضوح مشهود است. در این تحقیق تلاش شده است جوانبی از زندگی و آثار بارتوک که در ارتباط با هویت مجار این آهنگساز می باشد مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا تاریخچه ی مختصری از زندگی بارتوک از ابتدای تولد تا اولین تلاش هایش برای آهنگسازی بر اساس تعالیم مکتب وین ارائه می شود. سپس رویارویی آهنگساز با موسیقی روستایی و نحوه ی برخورد او با این پدیده و همین طور چگونگی تأثیرگذاری این برخورد در زیبایی شناسی و خلاقیت هنری بارتوک مورد بررسی قرار می گیرد. آنگاه سنت وِربونکوش و راپسودی در موسیقی مجار تشریح شده و به چگونگی برخورد بارتوک با این دو موضوع پرداخته می شود. در نهایت سرفصل های نظریه ی ارنو لندوای، نظریه پرداز مجار، در ارتباط با تحلیل بارتوک شامل نسبت طلایی، سیستم محوری، و آکوردها و فواصل کروماتیک و دیاتونیک تشریح شده و بر اساس این سرفصل ها راپسودی شماره ی 2 برای ویولن و ارکستر مورد تحلیل قرار می گیرد.
الهه شاهرودی علی باستانی نژاد
این پژوهش به بررسی چالش های موجود در زمینه ی یادگیری آواز کلاسیک غربی در ایران می پردازد. آواز غربی از اهمیت بالایی در رپرتوار موسیقی کلاسیک غربی برخوردار است؛ اما برخلاف نوازندگی، آهنگسازی و نیز موزیکولوژی، آواز کلاسیک در برنامه ی درسی آکادمیک مراکز آموزشی در ایران جایگاهی ندارد؛ هدف این رساله شناسایی مشکلات موجود در زمینه یادگیری آواز کلاسیک در ایران می باشد. بدین منظور ابتدا به بررسی تاریخی فعالیت ها و تدریس آواز کلاسیک غربی در ایران پرداخته شده، سپس با چند تن از خوانندگان و پداگوگ هایی که در ایران فعالیت داشته اند مصاحبه صورت گرفته است. پس از آن، نظرات ارائه شده تحلیل و در سه گروه چالش های پداگوژیک، فرهنگی-سیاسی و نیز چالش های مربوط به زبان دسته بندی گشته اند. پس از بررسی های انجام شده، عامل عدم ارائه ی آکادمیک آواز کلاسیک مهم ترین چالش برای یادگیری آواز کلاسیک شناسایی شده که مشکلان متعددی از آن ناشی می شوند. آگاهی از این موضوع ضرورت وجود رشته ی آواز کلاسیک را به عنوان اولین و مهمترین قدم جهت حل مسائل برای یادگیری این هنر در ایران خاطر نشان می سازد.
رهام شناسا امین هنرمند
ولفگانگ ریم، آهنگساز و فیلسوف آلمانی، آخرین اپرای خود، اپرای دیونیزس را در سن شصت سالگی و پس از ساختن ده اپرا نگاشته است. به گفته ی ریم، وی بیش از ده سال برای طرح ریزی این اثر وقت گذاشته است. سناریو و لیبرتوی این اثر نیز همانند تمامی اپرای های دیگرش، توسط خود او تدوین شده است. داستانِ تخیلی و فراطبیعیِ این اپرا، برگرفته از وقایع و رویدادهای زندگی نیچه، فیلسوف آلمانیِ هم عصر واگنر است که با داستان های اساطیری یونان باستان در هم می آمیزد. شیوه ی داستان پردازی یا روایت داستانی و نمادگزینی او در این اپرا، به عنوان طرح اصلی این مقاله در نظر گرفته شده و در فصل اول به تفصیل به آن پرداخته شده است. نگارنده در این فصل به رمزگشایی و آشکار ساختن روابط و نمادهای بکار گرفته شده در لیبرتو، ارکستر و صحنه ها می پردازد. همچنین موسیقی این اپرا، در مقایسه با آثار پیشین آهنگساز، دارای تفاوت های قابل توجهی است. با وجود اینکه موسیقی وی در کل آتنال است، اما در مجموع رویکرد و تفکر تنال نیز به خوبی در موسیقی این اپرا مشهود است. نگارنده در فصل دوم این مقاله، با استفاده از مقاله ی ریچارد مک گریگور و کتاب ها و مصاحبه های خود ریم، به بررسی برخی از تکنیک های آهنگسازی ریم به خصوص در این اپرا می پردازد و رویکرد وی به موسیقی تنال را نیز مورد بررسی قرار می دهد.