نام پژوهشگر: مهناز محمد زاده میانجی
مهسا چنانه حسین سرپولکی
چکیده لعاب کراکوله( تَرَک) یکی از لعابهای ویژه در صنعت سرامیک میباشد. این پایان نامه با عنوان بررسی پیشینه لعاب ترک در شرق و ایجاد بافت های متنوع با تأکید بر ضریب انبساط حرارتی بدنه و لعاب، بر چگونگی شکل گیری این نوع از لعاب تزیینی بر روی بدنه های پخت پایین پرداخته است. درپاسخ به پرسشهای اصلی، که خاستگاه اولیه ی لعاب ترک کجا بوده است و چگونه می توان شبکه های متفاوتی از ترک ها را بر روی سطح بدنه سفالی ایجاد و مدیریت کرد، دو فرضیه اصلی شکل گرفته که خاستگاه اولیه وکهن لعاب های ترک، در منطقه ی جنوب شرقی آسیا بوده است و در شیوه ی ساخت این لعاب، تنوع در اختلاف ضریب انبساط حرارتی بین بدنه سفالی و لعاب باعث ایجاد ترکهای متنوع بر سطح آن میگردد. این پژوهش به روش توصیفی – تشریحی و به صورت مطالعات کتابخانه ای و آزمایشگاهی انجام شده است. در بخش عملی نیز نتایج بدست آمده از نمونه های آزمایشگاهی لعاب ترک، بر روی گلدان هایی تاثیر گرفته از ریتونهای تاریخی، اعمال شده است. در راستای فرضیات بیان شده نتایج حاصله این گونه است: نمونه های اولیه لعاب کِراکوله در قرن 11 میلادی تحت عنوان ظروف رائو در منطقه ی(سونگ جنوبی) در چین ساخته شده است. در راستای پاسخ به فرضیه ی دوم ملاحظه شد که تغییر در میزان اختلاف ضریب انبساط حرارتی بین لعاب و بدنه، تنوع در ویژگی های بصری این لعاب را موجب می گردد. ترکیبات موثر ایجاد ترک با درصدهای متفاوت و عوامل فیزیکی موثر برای ایجاد این اختلاف استفاده شده است. با بررسی های انجام شده این نتیجه بدست آمد که در بدنه های سفالی برای ایجاد ترک های مطلوب با شبکه های متفاوت، افزودن ترکیبات گداز آور با درصدهای مختلف (که ایجاد شُره نکند) همزمان با عامل فیزیکی موثر( شوک حرارتی) نتایج مطلوب تری را حاصل می کند.
عفت آقابابائیان نجف آبادی مهرانگیز مظاهری
دوره صفویه، یکی از درخشان¬ترین دوره¬های هنری ایران به¬ویژه در زمینه معماری پس از اسلام است و بناهای اسلامی این دوران بواسطه اهمیت و قداست خود مورد توجه حکومت و هنرمندان این عصر بوده و ناب¬ترین عناصر تزیینی را برای ساخت و تزیین آن ها به کار گرفته اند. در این میان تزیینات کاشیکاری وابسته به بناهای این دوره با نقشه ریزی استادانه ی تناسبات و ترکیب خود، گنجینه¬هایی هستند که عقاید مذهبی و جلوه¬های فرهنگی و هنر زمانه خویش را به نمایش می گذارند، از اینرو قابل تأمل و بررسی هستند. این رساله بر مبنای این فرضیه ها شکل گرفته است که در ساماندهی نقش و رنگ آثار کاشیکاری این دوران می¬توان اصولی را یافت که به عنوان زیرساخت تصمیم گیری طراحان این دوره برای طراحی نقوش و تزیینات عمل می¬نموده اند و به این منظور سعی شده تا همگرایی میان نسبت¬های رنگی این نقوش با نسبت¬های تعادل رنگ نهفته در تئوری¬های علمی تباین رنگی و تناسبات این آثار را در دو بعد رابطه با کلیت معماری و رابطه درون خود سطوح کاشیکاری با تئوری¬های مربوط به تناسبات و خطوط انتظام دهنده مورد بررسی قرار گیرد. هدف از این امر یافتن میزان همگرایی آن ها با یکدیگر و دستیابی به اصولی برای طراحی تزیینات این دوره بوده است. از میان مجموع نمونه های قابل مطالعه در این دوره نیز به بررسی فضای داخلی گنبدخانه¬های مساجد امام و شیخ لطف¬الله و مسجد- مدرسه چهار باغ پرداخته شده و به منظور بررسی رنگی، فضای زیر گنبد؛ و به منظور بررسی تناسبات، دیوارهای قبله و مجموعه¬ای از سطوح کاشیکاری مورد بررسی قرار گرفته¬اند. ماحصل این جستجو (با توجه به تعمیم پذیری محدود این پژوهش) نشان می¬دهد که در معماری مذهبی دوره صفویه اصفهان، نوعی تباین رنگی نزدیک به اصول رنگی مورد طرح از سوی یوهانس ایتن وجود دارد و اصول تعادل در این آثار رعایت شده است و در مورد خطوط انتظام دهنده نیز مشخص گردید که ساختار کلان کاشیکاری¬ها و همچنین نقاط عطف تزیینی آن ها در رابطه با هندسه کلان بنا و هندسه قاب تزیینی آن ها شکل گرفته، اما به منظور طراحی جزییات تزیینات از هندسه خطوط اسلیمی و ختائی تبعیت شده و این بخش مستقل از خطوط انتظام دهنده معماری است.