نام پژوهشگر: مهدی قبادی نیا
هاجر طاهری سودجانی مهدی قبادی نیا
کمبود آب سبب شده تا استفاده از پساب ها به عنوان یک ابزار مهم در برنامه ریزی منابع آب در نظر گرفته شود. پساب ها حاوی مواد غذایی هستند که اگر به درستی مدیریت شوند باعث افزایش مواد غذایی خاک ها خواهند شد. با افزایش جمعیت جهان امنیت غذایی جهان به دلیل کاهش کیفیت و مقدار منابع پایه خاک رو به کاهش است. بنابراین استفاده از مواد اصلاحی مانند زئولیت در خاک اهمیت پیدا می کند. تحقیق حاضر با هدف بررسی تغییرات برخی پارامتر های شیمیایی پساب شهرکرد با استفاده از ترکیب خاک و میکرو زئولیت و همچنین بررسی تغییر برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در اثر آبیاری با پساب انجام شد. آزمایش ها روی دو روش کاربرد (مخلوط و لایه ای)، دو نوع اندازه ذره (بین 125 و 63 میکرون و کوچکتر از 63 میکرون) و دو مقدار مختلف (2 و 4 درصد) در داخل 27 ستون پی وی سی با قطر داخلی 5/10 سانتی متر و ارتفاع 60 سانتی متر انجام شد. تزریق پساب به داخل خاک 13 مرتبه با تناوب هفتگی تکرار شد. در تمام رویدادهای آبیاری، مقدار هدایت الکتریکی، ph، کل جامدات معلق و در دور آبیاری یک، چهار، نه و سیزدهم مقادیر سدیم، مجموع کلسیم و منیزیم، bod5 و نیترات پساب ورودی و زه آب خروجی از هر ستون تعیین شد. همچنین در انتهای آزمایش ها ستون ها برش داده شد و از دو عمق صفر تا 20 و 20 تا 40 سانتی متر از خاک نمونه گیری شد و میزان ph، هدایت الکتریکی، سدیم و نیتروژن تعیین شد. نتایج نشان داد که افزودن زئولیت به خاک باعث افزایش ph، هدایت الکتریکی و سدیم، کل جامدات معلق و کاهش مجموع کلسیم و منیزیم، نیترات و bod5 زه آب خروجی از ستون ها شد. درصد تغییرات bod5 نشان داد در تیمار های مخلوط و لایه ای میزان bod5 زه آب خروجی به ترتیب 1/43 و 87 درصد نسبت به تیمار شاهد کاهش یافت. میزان آبشویی نیترات پساب در تیمار های مخلوط و لایه ای به ترتیب نسبت به تیمار شاهد 4/164 و 9/350 درصد کاهش یافت. نتایج آنالیز خاک نشان داد که ph خاک بعد از 13 دور آبیاری با پساب به طور میانگین به میزان 18/2 درصد کاهش و میزان هدایت الکتریکی، سدیم، نیتروژن خاک نسبت به ابتدای دوره افزایش نشان داد. میانگین راندمان جذب نیتروژن توسط خاک در تیمار های مخلوط و لایه ای به ترتیب نسبت به تیمار شاهد 661 و 1647 درصد افزایش یافت.
داود ضیایی مهدی قبادی نیا
با توجه به کمبود منابع آب در استان اصفهان، توجه به تمام ظرفیت ها و منابع آب امری بدیهی به نظر می رسد. یکی از این منابع، آب زیرسطحی موجود در جنوب شهر اصفهان، حد فاصل زاینده رود و کوه صفه می باشد. تعیین حجم و کیفیت آب زیرسطحی در هدایت تصمیم گیری ها و مدیریت منابع آب نقشی به سزا دارد. هدف این تحقیق بررسی منشا، کمیت و کیفیت آب زیرزمینی موجود در جنوب شهر اصفهان می باشد. جهت بررسی وضعیت کمی آبخوان و منشا آن در یک دوره شش ماهه، اطلاعات کمی و کیفی آب چاه های محدوده مطالعاتی شامل عمق سطح ایستابی، هدایت الکتریکی و ph اندازه گیری و ثبت شد. همچنین اطلاعات کمی و کیفی موجود در سازمان های ذیربط که حاوی داده هایی همچون هواشناسی، ضریب آبگذریِ آبخوان، نوع خاک، جنس سنگ بستر و ضریب هدایت هیدرولیکی خاک بود؛ جمع آوری شد. میانگین ماهانه عمق آب در آبخوان نشان داد این متغیر با شروع فصل گرم، ناگهان افت کرده (2/1 متر) ولی تغییرات عمق آب معنی داری نبود. آهنگ کاهش عمق در طول دوره مطالعه کاهنده بود. افزایش میانگین ماهانه ph نشان داد که با افزایش دمای هوا ph روندی افزایشی دارد. تغییرات میانگین ph چاه های منطقه در طول دوره معنی دار نبود. میانگین ph برابر با 5/7 بدست آمد که جهت استفاده در آبیاری فضای سبز محدودیتی ایجاد نمی کند. میانگین ماهانه ec هم با شروع فصل گرما روندی افزایشی داشت. تغییرات ec تا پایان فصل گرما آهنگی ثابت داشت. تغییرات میانگین ec در طول دوره معنی دار نبود. مقدار میانگین ec آب برابر 1900 میکروموس بر سانتیمتر شد. بر اساس اطلاعات دهه هشتاد نیز میانگین ec در محدوده طرح حدود 2000 میکروموس بر سانتیمتر و میانگین sar حدود 5 (mmol/lit)0.5 بوده است که برای آبیاری گیاه چمن که غالب فضای سبز را تشکیل می دهد قابل استفاده بود. این ec برای درختان زینتی موجود در منطقه نیز چندان بالا نیست. آب موجود، از نظر آبیاری، آبی شور و سدیمی می باشد بنابراین بهتر است جهت استفاده با آب رودخانه (در مواقع موجود) تلفیق تا از اثرات آن کاسته شود. تاثیر بارندگی، میزان ذخیره آبخوان، نشت فاضلاب و آبیاری فضاهای سبز موجود در منطقه بر میزان بهره برداری در ماه های گرم و خشک غیرقابل انکار بود. حجم آبخوان 11 میلیون مترمکعب بدست آمد. منشا عمده آب آبخوان بطور غیر مستقیم آب رودخانه زاینده رود است. نفوذ آب باران از مناطق بالادست نیز در تغذیه آبخوان دارای تاثیر جزئی بود. گرچه نشت فاضلاب غیر قابل انکار است اما بر تغذیه آبخوان بی تاثیر بود.
محمد مریدسادات محمدرضا نوری
با توجه به مشکلات کمبود آب، راندمان مصرف آب در کشاورزی به عنوان مهم ترین مصرف کننده آب شیرین، باید تا حد ممکن افزایش یابد. آبیاری قطره ای زیرسطحی در میان روش های آبیاری تحت فشار با دارا بودن بالاترین راندمان بالقوه مورد استقبال کشاورزان قرار گرفته است، که در هنگام طراحی این سامانه می بایست الگوی خیس شدگی نیمرخ خاک مشخص گردد. به این منظور در بازه ی زمانی پاییز1390 تا اواخر بهار سال 1391 با هدف بدست آوردن شکل و ابعاد پیاز رطوبتی خاک در زمان های مختلف و اطلاع از طول و عرض و همچنین عمق خیس-شدگی، مجموعه ی آزمایشات در مزرعه آزمایشی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهرکرد، انجام شد. طرح آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی، در دو سطح و سه تکرار می باشد که اثر شیب زمین و نحوه نصب قطره چکان مورد بررسی قرار گرفت. سطوح آزمایشی اولاً شیب های صفر، 15 و 30 درصد زمین و ثانیاً نصب سطحی قطره چکان در عمق صفر و نصب زیرسطحی در عمق 15 سانتی متری تحت زاوایای مختلف (صفر، 45، 90 و 135درجه نسبت به شیب غالب زمین) بوده است. با نصب حسگرهای رطوبتی در راستای شیب و عمود بر شیب غالب زمین سنجش ها در سه صفحه ی مختصاتی (xy، yz و xz) انجام شد. زمان رسیدن پیشانی جبهه رطوبت به حسگرها به وسیله نرم افزار surfer به صورت همزمان رسم و با استفاده از نرم افزار auto cad ابعاد جبهه رطوبتی محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری sas انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که برای سه شیب زمین و پنج حالت نصب قطره چکان هر دو عامل شیب زمین و زاویه نصب قطره چکان و اثر متقابل این دو عامل بر تمامی شاخص های مساحت، محیط، عمق و پهنای بیشینه ی خیس شده در سطح احتمال 1 درصد معنی دار بوده است. همچنین نتایج تجزیه واریانس برای موقعیت رخداد حداکثر پهنا و عمق خیس شده، نشان داد که در صفحه yz و xy ، شیب زمین و زاویه کارگذاری و اثر متقابل آن ها، در سطح 1 درصد معنی دار بوده و در صفحه ی xz با توجه به صفر بودن شیب عرضی تفاوت معنی دار مشاهده نشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که تغییر در زاویه نصب قطره چکان می تواند به عنوان یک راهکار مدیریتی آسان و کم هزینه در اصلاح الگوی توزیع رطوبت در خاک و در نتیجه افزایش کارایی مصرف آّب محسوب گردد.
گل نوش بنی طالبی حبیب بیگی
در اغلب مناطق خشک و نیمه خشک از جمله اراضی وسیعی از ایران (بیش از 80 درصد) مساله ی بحران آب به عنوان یکی از اصلی ترین مشکلات در مسیر ایجاد کشاورزی پایدار، مطرح است. لذا استفاده از منابع آبی با کیفیت پایین تر به عنوان راه حلی جهت رفع نیاز آبی بخش کشاورزی مورد بررسی قرار گرفته است. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات درازمدت آبیاری با پساب بر برخی از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک و خطر سلامتی فلزات سنگین انجام شد. به همین منظور چهار مزرعه با تاریخچه های متفاوت آبیاری با پساب به مدت 13 (w13) و 23 سال (w23)، آبیاری با آب چاه (w0) و آبیاری با آب چاه در مدت 15 سال اخیر (w0-15) در منطقه ی طاقانک، شهرکرد انتخاب شد. محاسبه ی بعد فرکتال می تواند به چند روش و با دو گزینه ی برازش خطی و غیر خطی صورت گیرد. برازش غیرخطی روش کرچنکو و ژانگ به دلیل ضریب تبیین بالاتر و میانگین مربعات خطا و معیار اطلاعاتی آکائیکه کوچک تر به عنوان مناسب ترین روش محاسبه ی بعد فرکتال ذرات بافت انتخاب شد. تجزیه و تحلیل خطا نیز موید این روش است. بین بعد فرکتال حاصل از برازش خطی و غیرخطی در دو روش جرم-قطر و جرم-قطر کراچنکو و ژانگ رابطه ی معنی دار ولی نه چندان قوی مشاهده شد. از این روابط می توان برای تصحیح بعد فرکتال تعیین شده در مطالعات قبلی استفاده نمود. آبیاری با پساب به مدت 13 سال ضریب ?sرا 8 درصد افزایش داده ولی آبیاری طولانی تر مقدار این ضریب را تغییر نداد. اگرچه آبیاری با پساب به مدت 13 سال تغییری در ضریب ? نداده است اما آبیاری طولانی تر با پساب ? را از 03/0 به 014/0 کاهش داد که به معنی افزایش نقطه-ی مکش ورود هوا از 30 به 70 سانتی متر است. آبیاری با پساب تمایل به افزایشn داشته ولی افزایش معنی دار در طول 23 سال آبیاری با پساب اتفاق نیفتاده است. 23 سال آبیاری با پساب ظرفیت زراعی و آب قابل استفاده را حداقل 2% افزایش و نگه داشت رطوبت در خاک را بهبود داده است.پساب کربن آلی و تخلخل خاک را افزایش و هدایت الکتریکی و جرم ویژه ی ظاهری خاک را کاهش داده است (05/0>p). آبیاری با پساب شاخص دکستر را از 064/0 به 077/0 افزایش داد (05/0>p). 13 سال آبیاری با پساب منجر به افزایش دو تا سه برابری تخلخل موثر خاک شده است (05/0>p). برای تمامی مزارع مقدار شاخص rwcدر دامنه ی مطلوب قرار داشت. گنجایش هوایی در اثر کاربرد پساب به 19/0 افزایش یافته است (05/0>p) که به مفهوم افزایش آب ثقلی است.پساب ساختمان، تخلخلوبهپیرویازآنهدایتآبی اشباعخاک (ks) را تحت تاثیر قرار می-دهد.آبیاری با پساب به مدت 13 سال هدایت آبی اشباع خاک را افزایش داده است (05/0>p) در حالی که آبیاری طولانی-تر با پساب (23 سال) هدایت آبی اشباع خاک را بیشتر افزایش نداده است. مقادیر هدایت آبی اشباع برآورد شده به روش راولز و همکاران برپایه ی بعد فرکتال روش کرچنکو و ژانگ نزدیک ترین نتایج را به مقادیر اندازه گیری شده توسط نفوذسنج مکشی داشت و قادر بود اثر کاربرد پساب را بر هدایت آبی اشباع منعکس سازد. آبیاری با پساب منجر به افزایش غلظت و شاخص انباشت روی (2/1)، مس (3/1)، کرومیوم (6/1) و نیکل (6/1) و کاهش کادمیوم (4/0) و سرب (8/0) گردیده است. غلظت کادمیوم، کرومیوم وسرب در دانه ی گندم و ذرت فراتر از حد مجاز اتحادیه اروپا بود. در گندم و ذرت، شاخص خطر سرب برای کودکان و بزرگسالان و کادمیوم برای کودکان بزرگ تر از 1 بود که به مفهوم خطر جدی و فزاینده مصرف گندم و ذرت تولید شده در این ناحیه است.
سپیده نصوحیان سید حسن طباطبایی
در مطالعات مختلف به آسیب پذیر بودن بخش کشاورزی نسبت به پدیده تغییر اقلیم اشاره شده و نظر به اینکه در کشور ما این بخش عمده ترین مصرف کننده آب است لذا مطالعه و ارزیابی آن می تواند در جهت شناخت بهتر پدیده و مدیریت مناسب تر منابع آب بسیار موثر و حائز اهمیت باشد. در این پژوهش اثرات تغییر اقلیم روی تبخیر-تعرق مرجع در سه ایستگاه سینوپتیک استان چهارمحال و بختیاری در دوره آماری 2049-2020 مورد بررسی قرار گرفت. پیش بینی ها تحت دو سناریوی انتشار a2 و a1b و با استفاده از دو مدل گردش عمومی جو hadcm3 و cgcm3 برای مقادیر بارندگی و دما (کمینه و بیشینه و متوسط) انجام و برای ریز مقیاس نمایی داده ها از مدلlars-wg5.0 استفاده شد. نتایج این مطالعه در دوره 2049-2020 نشان می دهد که تاثیر عمده پدیده تغییر اقلیم در دشت های شهرکرد و بروجن بر دما و در کوهرنگ بر بارش می باشد. شبیه سازی های انجام یافته بر گرم تر شدن دمای مناطق مورد مطالعه نسبت به دوره پایه درتمامی فصول اتفاق نظر داشته و میزان افزایش متوسط دما در دوره 2030 نسبت به دوره پایه در شهرکرد 7/1 درجه سلسیوس و در بروجن و کوهرنگ تقریبا 4/1 درجه سلسیوس خواهد بود. هم-چنین میزان افزایش کمینه دما بیش از بیشینه دما خواهد بود. نتایج به دست آمده در مورد بارش تغییرات متفاوتی را نسبت به دوره پایه در دشت شهرکرد پیش بینی می کنند به طوری که به غیر از hadcm3-a2 که کاهش بارش را پیش بینی می کند در بقیه حالات افزایش بارندگی ها مشاهده می شود ولی در کوهرنگ و بروجن هر دو مدل به کار رفته بر کاهش بارش طی سال های 2049-2020 اتفاق نظر دارند. در ایستگاه کوهرنگ این کاهش چشمگیرتر خواهد بود و طول دوره خشکسالی نیز طولانی تر خواهد بود. میزان افزایش et0 در دوره سی ساله 2049-2020 در شهرکرد بیشتر از دو ایستگاه دیگر خواهد بود ولی ایستگاه بروجن بیشترین مقدار تبخیر -تعرق مرجع را در بین دو ایستگاه دیگر در دهه 2030 خواهد داشت. بر اساس نتایج به دست آمده به نظر می رسد تبخیر-تعرق مرجع در تمامی ایستگاه ها افزایش خواهد یافت و افزایش نیاز آبی گیاهان امری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
مریم حاج هاشم خانی مهدی قبادی نیا
امروزه پساب ها به عنوان یکی از منابع پایدار آب آبیاری محسوب می شوند. در این راستا استفاده از جاذب ها از جمله زئولیت ها جهت بهبود ویژگی های پساب توصیه می گردد. پژوهش های بسیاری در زمینه استفاده از زئولیت طبیعی جهت کاهش آلودگی پساب ها صورت گرفته است، همچنین پژوهش ها نشان داده است که با تغییرات گوناگون در ساختار زئولیت و اصلاح آن نتایج بهتری حاصل شده است که البته کاهش هزینه ها هم در این فرآیند مساله ی مهمی به شمار می آید. این پژوهش در سال 1391 در دانشگاه شهرکرد در 27 ستون pvc با قطر داخلی 5/10 سانتی متر و ارتفاع 60 سانتی متر به منظور بررسی اثر ذرات میکروزئولیت اصلاح شده با کلسیم و کیفیت زه آب خروجی انجام شد. آزمایش ها شامل دو فاکتور نوع میکروزئولیت(معمولی و اصلاح شده) و روش کاربرد میکروزئولیت(مخلوط و لایه ای) همراه با سه تکرار و در مجموع 9 تیمار بود. تزریق پساب به داخل خاک به طریق غرقابی و 15 مرتبه با تناوب هفتگی تکرار شد. حجم پساب به کار برده شده در هر مرتبه آبیاری برابر تخلخل کل (nv1) بود. در تمام مراحل تزریق مقادیر ph و هدایت الکتریکی و در مراحل ترزیق 1، 5، 11 و 15 مقادیر کل ذرات معلق، سدیم، مجموع کلسیم و منیزیم و نسبت جذب سدیم اندازه گیری شد. در مراحل تزریق 1، 5، 9، 11 و 15 مقادیر نیترات زه آب خروجی و پساب ورودی اندازه گیری شد. همچنین در مراحل تزریق 1، 3، 5، 7، 11 و 15 نفوذ پذیری خاک اندازه گیری شد. در انتها ستون های آزمایشی شکافته شد و در دو عمق 0-20 و 20-40 سانتی متری از خاک نمونه گیری شد و مقادیر عددی ph، هدایت الکتریکی، سدیم، نیتروژن و بی کربنات اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که اصلاح زئولیت باعث کاهش ph، هدایت الکتریکی، سدیم، sar و نیترات زه آب خروجی نسبت به تیمارهای دارای زئولیت طبیعی گردید. تیمارهای اصلاح شده %132 میزان sar زه آب خروجی را نسبت به تیمارهای معمولی کاهش داده اند. همچنین اصلاح زئولیت باعث افزایش سرعت نفوذ نهایی خاک در آبیاری با پساب گردید به گونه ای که به طور میانگین تیمارهای دارای زئولیت اصلاح شده 97 درصد نسبت به تیمار شاهد و نسبت به تیمارهای زئولیت معمولی 152 درصد سرعت نفوذ نهایی خاک را افزایش داده اند. نتایج آنالیز خاک نشان داد که ph خاک پس از 15 دور تزریق پساب نسبت به ابتدای دوره کاهش یافت و این کاهش برای تیمارهای اصلاح شده 19 درصد بیشتر از تیمارهای معمولی بود. همچنین میزان هدایت الکتریکی، سدیم و نیتروژن خاک نسبت به ابتدای دوره افزایش یافت. میزان جذب نیتروژن در تیمارهای اصلاح شده نسبت به تیمارهای معمولی 4/19 درصد افزایش یافت.
سیده سهیلا نوربخش محمدرضا نوری امامزاده یی
برنامه ریزی آبیاری یکی از اقدامات مهم در راستای افزایش تولید کمٌی و کیفی محصول است. در واقع هدف از برنامه ریزی آبیاری کنترل وضعیت آب در گیاه برای رسیدن به سطح مطلوب از عملکرد آن است. یکی از عوامل مهمی که تنش آبی گیاه و در نهایت میزان عملکرد به آن بستگی داشته و در برنامه ریزی آبیاری نیز مورد استفاده قرار می گیرد، زمان آبیاری است. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر ساعت و میزان آب آبیاری بر میزان مصرف آب، الگوی جذب ریشه، تغییرات دمای گیاه، میزان تولید محصول و کارایی مصرف آب در سال 1391 در دانشگاه شهرکرد اجرا گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کامل تصادفی انجام گرفت. فاکتور اول زمان آبیاری در چهار سطح (ساعت های 6، 8، 14 و 18) و فاکتور دوم میزان آب آبیاری در دو سطح (آبیاری کامل و کم آبیاری) در چهار تکرار انجام شد. به همین منظور بذرهای لوبیا در 32 گلدان مشابه با ارتفاع 60 سانتی متر و قطر 45 سانتی متر کاشته شدند. اعمال تیمارها بعد از حدود 37 روز از کشت صورت گرفت. جهت تعیین شاخص تنش آبی گیاه (cwsi) دمای پوشش گیاهی، دما و رطوبت نسبی هوا قبل و بعد از آبیاری در ساعات و روزهای مختلف اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در آبیاری ساعت 14، مقدار رطوبت لایه ها نسبت به سایر تیمارها به خصوص تیمار آبیاری ساعت 6، کاهش بیشتری داشته است؛ این موضوع در مورد لایه اول و دوم نمایان تر بود. به طور کلی آبیاری در ساعت 14 مقدار رطوبت کمتری را در طول دوره ی رشد داشت و بیشترین میزان رطوبت در طول دوره ی رشد را تیمار آبیاری ساعت 6 به خود اختصاص داد. نتایج نشان داد آبیاری در ساعات مختلف روز کارآیی مصرف آب و میزان آب مصرفی را تحت تأثیر قرار می دهد، به طوری که کارآیی مصرف آب تیمار آبیاری 6 صبح، 5/18 درصد نسبت به تیمار آبیاری ساعت 14 افزایش نشان داد. اثر میزان آبیاری بر ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی، عملکرد دانه، تعداد غلاف در بوته، طول غلاف و وزن صد دانه معنی دار بود. اثر زمان آبیاری نیز بر عملکرد دانه، وزن 100 دانه و تعداد غلاف در بوته معنی دار بود، به طوری که عملکرد دانه در تیمارهای آبیاری کامل 8 صبح،14 و 18 در مقایسه با تیمار آبیاری 6 صبح، 29/0، 1/17 و 6/7 درصد، کاهش نشان داد. به عبارت دیگر می توان بیان نمود که ساعت آبیاری روی شکل ظاهری بوته تاثیر معنی داری نداشته است ولی بر عملکرد تاثیرگذار بوده است. همچنین اعمال ساعات مختلف آبیاری، وزن ریشه، حجم ریشه، طول ریشه، سطح ریشه، نسبت سطح به وزن ریشه، نسبت وزن خشک ریشه به وزن خشک اندام هوایی را به طور معنی داری تحت تأثیر قرار داد. در مجموع بررسی ها نشان داد که حداکثر میزان صفات اندازه گیری شده در تیمارآبیاری 6 صبح حاصل گردید. با استفاده از داده های اندازه گیری، حدود بالا و پایین شاخص cwsi و مقادیر شاخص cwsi تعیین شدند. نتایج تجزیه واریانس شیب و ضریب ثابت معادلات خط مبنای پایین نشان داد که در بین تیمارها تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین بیشترین مقدار شاخص تنش آبی مربوط به تیمار کم آبیاری 14 ظهر با میزان 98/0 و کمترین آن مربوط به تیمار آبیاری کامل 6 صبح با میزان 29/0 بدست آمد. با توجه به نتایج حاصل از این آزمایش می توان اظهار نمود، در صورتی که محدودیت های مزرعه ای وجود نداشته باشد آبیاری در زمان های اولیه صبح و قبل از آن که شیب افزایش دما تند شود، روش مدیریت بهتری برای مدیریت آب و محصول خواهد بود.
زهرا برخورداریان سید حسن طباطبایی
در این مطالعه از سه مجموعه داده صحرایی با نامهای t,e,b,شرایط مختلف مزرعه ای از جمله طول، شیب، دبی ورودی استفاده گردید. نتایج نشان داد که در روش الیوت و واکر در داده های bl90بیشترین تأثیر پارامتر ورودی بر معادله نفوذ به ترتیب طول، عمق و سپس دبی بوده است. در روش الیوت و واکر در داده های bl50 بیشترین تأثیر پارامتر ورودی به ترتیب طول، عمق و سپس دبی بوده است. درمعادله یک نقطه ای شپارد و همکاران در داده های bl90 بیشترین تأثیر پارامتر ورودی بر معادله نفوذ به ترتیب دبی، عمق و سپس طول بوده است. درمعادله یک نقطه ای شپارد و همکاران در داده هایe بیشترین تأثیر پارامتر ورودی بر معادله نفوذ به ترتیب طول، دبی و سپس عمق بوده است. درمعادله کریستانسن و همکاران در داده های bl90 بیشترین تأثیر پارامتر ورودی بر معادله نفوذ به ترتیب دبی، عمق و سپس طول بوده است. درمعادله کریستانسن و همکاران در داده های bl50بیشترین تأثیر پارامتر ورودی بر معادله نفوذ به ترتیب طول، دبی و سپس عمق بوده است. درمعادله رسول زاده و سپاسخواه در داده های e بیشترین تأثیر پارامتر ورودی بر معادله نفوذ به ترتیب دبی، طول و سپس عمق بوده است. در پیشروی آب در جویچه منحنی روش الیوت و واکر به داده های bl90و bl50 نزدیکتر بوده است. در روش الیوت و واکر در داده های bl90 درجه تاثیر پارامتر طول از دو پارامتر دیگر دبی و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 247/0 می باشد. در داده های bl50درجه تاثیر پارامتر طول از دو پارامتر دیگر دبی و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 507/0 می باشد. در روش کریستانسن و همکاران در داده های bl50 درجه تاثیر پارامتر دبی از دو پارامتر دیگر طول و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 094/7 می باشد. و در داده های es ,ec , escl درجه تاثیر پارامتر دبی از دو پارامتر دیگر طول و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 349/1 می باشد. در روش شپارد و همکاران در داده های bl90درجه تاثیر پارامتر دبی از دو پارامتر دیگر طول و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 059/1 می باشد. و در داده های es ,ec , escl درجه تاثیر پارامتر طول از دو پارامتر دیگر دبی و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 394/0 می باشد. در روش رسول زاده و سپاسخواه در داده-های es ,ec , escl درجه تاثیر پارامتر دبی از دو پارامتر دیگر طول و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 925/0 می باشد. در روش یک نقطه ای جدید در داده های bl50درجه تاثیر پارامتر طول از دو پارامتر دیگر دبی و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 638/0 می باشد. و در داده های bl90 درجه تاثیر پارامتر طول از دو پارامتر دیگر دبی و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 767/0 می باشد و در داده های es ,ec , escl درجه تاثیر پارامتر عمق از دو پارامتر دیگر طول و دبی بیشتر بوده است و مقدار آن 8059/0 می باشد. در روش وطن خواه و همکاران در داده های es ,ec , escl درجه تاثیر پارامتر طول از دو پارامتر دیگر دبی و عمق بیشتر بوده است و مقدار آن 673/0 می باشد.
میترا زهتابیان مهدی قبادی نیا
کمبود منابع مناسب و مشکلات تهیه و اجرای پوشش¬های دانه¬ای، استفاده از مواد مصنوعی مانند ژئوتکستایل ها و plm را در پروژه های زهکشی گسترش داده است. پژوهش های متعدد نشان گر عملکرد مناسب پوشش های مصنوعی بوده است اما هنوز کارایی این پوشش ها نسبت به پوشش های دانه ای کمتر می باشد. ضخامت کمتر پوشش¬های مصنوعی نسبت به پوشش¬های دانه¬ای باعث کاهش شعاع موثر زهکشی می شود و نتیجه آن کاهش کارایی این پوشش ها نسبت به پوشش های دانه ای است. یکی از راه حل های کاهش اثر کم شدن ضخامت، افزایش سطوح باز لوله ی زهکشی است. از آن¬جایی که مقاومت ورودی وابسته به لوله زهکش است و به شکل و آرایش منافذ آن بستگی دارد، افزایش سطوح ورودی به زهکش کاهش مقاومت ورودی و کاهش افت بار کل در زهکش¬ها را در پی دارد. بنابراین افزایش سطوح ورودی آب به داخل زهکش می¬تواند به طور قابل ملاحظه¬ای بر عملکرد زهکشی موثر باشد. هدف از این پژوهش، بررسی کارایی فیلتر¬-زهکش¬های ژئوکمپوزیت در کاهش سطح ایستابی و استفاده از آن ها به جای زهکش لوله¬ای با پوشش¬های مرسوم می¬باشد. در پژوهش حاضر به منظور شبیه¬سازی شرایط طبیعی اراضی زهکشی شده در آزمایشگاه از یک مخزن آب و خاک (مدل آزمایشگاهی افقی) که علاوه بر تنظیم سطح ایستابی در ارتفاع مورد نظر، بخشی از یک ترانشه زهکشی را شبیه¬سازی می¬نماید استفاده گردید. زهکش لوله¬ای مرسوم با قطر 100 میلی¬متر و با پوشش دانه¬ای، مواد سست پیش تافته plm از نوع pp450 و ژئوتکستایل، سه فیلتر-زهکش با سطح مقطع مستطیل و محیط برابر با زهکش لوله¬ای با سه ژئوتکستایل مختلف و دو فیلتر-زهکش دایره¬ای با قطر 100 میلی¬متر با دو ژئوتکستایل مختلف، زهکش¬های مورد آزمایش بودند. پارامترهای نیم رخ سطح ایستابی، دبی خروجی از زهکش و مقاومت ورودی، در بارهای آبی 45، 50، 60، 70، 80، 90، 100 و 110 سانتی¬متری برای هشت زهکش مورد آزمایش در سه تکرار اندازه¬گیری شدند. نتایج نشان داد، زهکش با پوشش دانه¬ای، فیلتر-زهکش¬های دایره¬ای، فیلتر-زهکش¬های مستطیلی، زهکش با پوشش ژئوتکستایل و plm به ترتیب ذکر شده بالاترین و کمترین عملکرد را در تخلیه آب مازاد خاک و کاهش سطح ایستابی داشتند. اختلاف دبی و مقاومت ورودی فیلتر-زهکش¬های دایره¬ای با زهکش با پوشش دانه¬ای معنی¬دار نبود، در حالی که متوسط دبی خروجی از فیلتر-زهکش¬های دایره¬ای از 7/65 تا 9/34 درصد بیشتر از دبی زهکش با پوشش plm بود و متوسط مقاومت ورودی آن¬ها از 4/79 تا 3/90 درصد کمتر از زهکش با پوشش plm در بارهای آبی مختلف بود. افت سطح آب در مرکز زهکش در فیلتر-زهکش¬های دایره¬ای از 6/48 تا 67/4 درصد در بارهای آبی مختلف کمتر از زهکش با پوشش دانه¬ای و از 9/78 تا 9/55 درصد بیشتر از زهکش با پوشش plm بود. افت سطح ایستابی در فیلتر-زهکش¬های مستطیلی از 6/73 تا 3/14 درصد کمتر از زهکش با پوشش دانه¬ای و از 8/52 تا 1/50 درصد بیشتر از زهکش با پوشش ¬ plm بود. دبی خروجی در فیلتر-زهکش¬های مستطیلی 7/46 تا 0/42 درصد کمتر از زهکش با پوشش دانه¬ای و 8/52 تا 4/18 درصد بیشتر از زهکش با پوشش ¬ plm بود. اختلاف مقاومت ورودی فیلتر-زهکش¬های مستطیلی با زهکش با پوشش دانه¬ای معنی¬دار نبود ولی مقاومت ورودی از 2/72 تا 5/90 درصد کمتر از زهکش با پوشش plm بود. فیلتر-زهکش¬های ژئوکمپوزیت در بارهای آبی مختلف دارای مقاومت ورودی کمی بوده و در شرایط آزمایشگاهی عملکرد قابل قبولی از نظر دبی خروجی و کاهش سطح ایستابی داشتند.
محسن براتی مهدی قبادی نیا
چکیده یکی از دلایل اصلی ایجاد سامانه های طبقه بندی خاک، شناسایی تفاوت ویژگی های مهم خاک ها برای اهداف مدیریتی است. کشورهای مختلف، سامانه هایی را پذیرفته اند که با خاک های آن ها، هماهنگی و همخوانی بیشتری داشته اند. در این میان دو سامانه رده بندی خاک امریکایی (soil taxonomy) و طبقه بندی جهانی (world reference base; wrb)، در بین کشورهای مختلف از جمله ایران مورد استفاده قرار می گیرند. از طرفی مهم ترین چالش بخش کشاورزی در مناطق خشک و نیمه خشک، تلاش در جهت مصرف آب با راندمان بالاتر می باشد. استفاده بهینه از آب (که قطعاً در گرو مدیریت مناسب آب می باشد) در کشوری چون ایران که از نظر اقلیمی دارای وضعیت خشک تا نیمه خشک است از اهمیت به خصوصی در گسترش و توسعه فعالیت های کشاورزی برخوردار است. هدف از این پژوهش، مقایسه کارایی دو سامانه رده بندی امریکایی و طبقه بندی جهانی در ارتباط با خاک های شالیزاری و جذب فلزات سنگین مانند سرب، کادمیوم، آهن و منگنز، در یک مطالعه صحرایی و همچنین تاًثیر میزان آب آبیاری در دوره رشد برنج واریته لنجان بر میزان عملکرد و برخی از ویژگی های رویشی این گیاه در یک مطالعه گلخانه ای بوده است. در دو واحد نقشه خاک، شش پروفیل (در هر کدام 3 پروفیل) حفر و تشریح گردید. در نهایت از هر منطقه، یک پروفیل شاهد انتخاب و مورد مطالعه آزمایشگاهی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سامانه رده بندی امریکایی توانایی لازم را جهت توصیف وضعیت خاک های آلوده به فلزات سنگین ندارد در صورتی که در طبقه بندی جهانی با تعریف پسوند «تاکسیک» این مشکل تا حدودی برطرف شده است. از طرف دیگر، بر اساس سامانه امریکایی، علی رغم وجود خاک ها در منطقه خشک اصفهان، رده همه ی خاک ها اینسپتی سول شده است. بنابراین، لزوم اصلاح تعریف رده اریدیسولز و نیز اضافه کردن تحت رده ی جدید اکوییدز برای اریدیسولزهایی که دارای مشکل زهکشی طبیعی و یا مصنوعی هستند پیشنهاد می شود. نتایج مدیریت های مختلف آبیاری نشان داد که با کاهش آب آبیاری به میزان 24 درصد و 55 درصد نسبت به حالت غرقاب، میزان عملکرد برنج، به ترتیب 30 و 41 درصد کاهش می یابد. بنابراین، با توجه به بحران کم آبی موجود در سطح کشور به ویژه مناطق خشک، بایستی مطالعات بیشتری در رابطه با توجیه پذیری اقتصادی کاشت برنج صورت بپذیرد. در این زمینه، بررسی نقش اضافه کردن مواد اصلاحی مانند زئولیت در حفظ رطوبت خاک و افزایش عملکرد برنج می تواند دیدگاه بهتری در اختیار قرار دهد. واژگان کلیدی : سامانه طبقه بندی جهانی، سامانه طبقه بندی امریکایی، خاک های شالیزار، فلزات سنگین، مدیریت
افسانه بدل زاده عبدالرزاق دانش شهرکی
یکی از جنبه¬های تولید گیاهان دارویی مصرف کمتر نهاده¬های شیمیایی می¬باشد، که این موضوع می¬تواند علاوه بر حفظ و یا بهبود کمیت و کیفیت محصول در حفاظت از محیط زیست نیز موثر باشد. آب نیز یکی از عوامل محیطی است که تاثیر عمده¬ای در رشد و نمو و میزان مواد موثر گیاهان دارویی دارد. به منظور بررسی اثر کاربرد جداگانه و تلفیقی اوره و کود گاوی بر برخی خصوصیات آگرومورفولوژیک بادرشبو (dracocephalum moldavica l.) تحت شرایط تنش کمبود آب آزمایشی به صورت اسپلیت پلات در قالب بلوک¬های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهرکرد در سال زراعی 1393-1392 اجرا شد. در این آزمایش سه سطح تنش کمبود آب شامل آبیاری کامل (تامین 100% نیاز آبی گیاه به عنوان شاهد)، 75% و50% نیاز آبی به عنوان فاکتور اصلی و 6 سطح کود شامل 1) عدم مصرف کود (شاهد) 2) 100 % کود اوره 3) 100 % دامی 4) 50% کود اوره+50% دامی 5) 75% کود اوره+ 25% دامی و 6) 25% کود اوره+ 75% دامی به عنوان فاکتور فرعی در نظر گرفته شد. در این آزمایش تعداد سرشاخه گلدار، قطر ساقه، ارتفاع بوته، وزن خشک برگ، ساقه، سرشاخه گلدار، عملکرد ماده خشک، نسبت وزن خشک برگ به ساقه، میزان نسبی آب برگ (rwc)، پایداری غشاء، کمبود آب نسبت به اشباع، نسبت وزن برگی، میزان کلروفیل (b ,a، کل)، کاروتنوئیدها، پرولین، درصد اسانس و عملکرد اسانس سرشاخه گلدار و عملکرد اسانس برگ ارزیابی شد. نتایج نشان داد که کاربرد جداگانه کود دامی موجب افزایش معنی¬دار میزان نسبی آب برگ، پایداری غشاء، میزان کلروفیل (b ,a، کل) و درصد اسانس گردید. بالاترین مقدار میزان نسبی آب برگ (rwc)، پایداری غشاء، میزان کلروفیل (b ,a، کل)، درصد اسانس از مصرف بیشترین مقدار کود دامی (100%) با مقدار25/53 کیلوگرم در هکتار با نیاز آبی کامل (100%) و کمترین مقدار از تیمار شاهد با نیاز آبی 50% به دست آمد. کاربرد جداگانه کود اوره نیز بر صفات تعداد سرشاخه گلدار، قطر ساقه، ارتفاع بوته و پرولین معنی¬دار بود. به طوری که بیشترین میزان پرولین از تیمار 100% کود اوره و 50% نیاز آبی و کمترین مقدار از تیمار شاهد با آبیاری کامل به دست آمد. بیشترین تعداد سرشاخه گلدار، قطر ساقه و ارتفاع بوته نیز از تیمار 100% کود اوره و آبیاری کامل و کمترین مقدار از تیمار شاهد با 50% نیاز آبی به دست آمد. کاربرد تلفیقی کود آلی + کود شیمیایی هم موجب افزایش معنی¬دار وزن خشک برگ، ساقه، سرشاخه گلدار، بوته، عملکرد اسانس سرشاخه گلدار، عملکرد اسانس برگ، کاروتنوئیدها، نسبت وزن خشک برگ به ساقه و نسبت وزن برگی شد. به طوری که بیشترین میزان کاروتنوئیدها از تیمار 25% کود اوره + 75% دامی با 50% نیاز آبی و کمترین مقدار از تیمار شاهد با آبیاری کامل به دست آمد.