نام پژوهشگر: سید محمد میزکمالی
فیروز محمودی محمود مهرمحمدی
برنامه های درسی یکی از مهمترین عناصر و عوامل تاثیرگذار در تعیین میزان موفقیت و شکست نظام های آموزش عالی هستند. با توجه به تغییر و تحول سریع جهان و مطرح شدن مسایل و نیازهای جدید برای جوامع، برنامه های درسی آموزش عالی باید ارزشیابی و بازنگری شوند تا براساس اقتضائات زمانی و مکانی طراحی و تدوین شوند. یکی از رویکردهای برنامه درسی که در نیم قرن اخیر تداوم داشته و بطور روزافزون در سرتاسر جهان رو به گسترش است، برنامه درسی مبتنی بر مساله است. برنامه درسی مبتنی بر مساله در اواخر دهه 1960 در آموزش پزشکی دانشگاه مک مستر کانادا اجرا گردید و سپس بتدریج در سایر رشته ها از جمله علوم انسانی و اجتماعی اجرا گردید. مطرح شدن دیدگاه ساخت و سازگرایی و آموزه های دانشگاه مشتری محور، دانش سبک 2، کاربردی کردن برنامه های درسی و غیره موجب گسترش این رویکرد گردید. هدف این پژوهش تبیین جایگاه و ابعاد رویکرد برنامه درسی مبتنی بر مساله در آموزش عالی و طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر مساله برای دانشجویان دوره کارشناسی مدیریت آموزشی و امکان سنجی آن در آموزش عالی ایران است. در این پژوهش نقاط قوت و ضعف برنامه های درسی مبتنی بر مساله از منظر پژوهشی به شیوه سنتز پژوهی بررسی شده و با استفاده از رویکرد تحقیق طراحی، الگویی طراحی شود که ضمن تاکید بر نقاط قوت برنامه درسی مبتنی بر مساله، نقاط ضعف و کاستی های آن را برطرف نماید. الگوی مطلوب تحت عنوان الگوی برنامه درسی مبتنی بر مساله با گرایش وارونگی است که در سطح کلان از چهار بخش (دروس اصلی، تجربه میدانی، سمینار و پایان نامه) تشکیل شده است. در سطح خرد عناصر برنامه درسی به تفکیک نیمسال های تحصیلی تبیین شده است. در نهایت چالش های اجرای برنامه درسی مبتنی بر مساله و الگوی مطلوب در قالب چهار عامل فلسفی، سازمانی، استادان و دانشجویان بررسی شده است.