نام پژوهشگر: مهرناز کوکبی
فاطمه کاظمی مهرناز کوکبی
تحقیق حاضر با عنوان بررسی ارزش های فرهنگی در نقوش نساجی دوره صفویه در شش فصل تهیه و تنظیم شده است. ارتباط نقوش نساجی با صنایع دستی دیگر و نقاط مشترک آنها و نوع دگرگونی آن ها برحسب کاربرداین صنایع و بررسی نقوش نساجی دوره صفویه و سیر تحول و دگرگونی آن ها و نیز برسی عوامل اجتماعی ، اقتصادی ، مذهبی و کاربرد این نقوش در ارتباطات اجتماعی امروز مد نظر بوده است. با بررسی و تحلیل نقوش و ارائه تصاویر نقش ها در فصل های اول و دوم و سوم و ذکر تاریخ نقوش نساجی سپس تحلیل جامعه شناسی و آن ها ، به مبانی نظری حکمت هنر اسلامی پرداخته و در قالب بررسی هنر اسلامی در جهت درک ماهیت اجتماعی و فرهنگی نقوش نساجی ارائه شده است. نقوش نساجی باروح هنر اسلامی در هم آمیخته و تاثیرات آن در ساختار نقش ها خود را نشان داده است. روش اجرای تحقیق کتابخانه ای و جمع آوری مقالات و منابع موجود و بررسی و تحلیل آنها بوده است.
فاطمه حسینقلی مهرناز کوکبی
تحول شگفت آور "موشن گرافیک" (motion graphic) در عصر اطلاعات تاثیر بسزایی در آثار طراحان گرافیک دارد که شامل فیلم، وب و فرم های "تعاملی" (interactive) و سرگرمی می باشد. طراحی در زمان و مکان یک سری چالش های خلاقانه و منحصر بفرد را ارائه می کند که با استفاده از زبان طراحی گرافیک سنتی به همراه زبان پویای سینما (dynamic visual language of cinema)، یک سیستم ارتباط ترکیبی را بوجود می آورد. اهداف این تحقیق نیز بر پایه ضرورت طراحی موشن گرافیک، آزمایش اصول توالی سکانسی و تصویری است و جستجوی این موضوع که چگونه ترکیب ساختار و طراحی حرکات می تواند جهت ایجاد ارتباط تصویری و انتقال پیام و مفهوم و احساس بکار رود. علاوه بر این می کوشیم که، نشان دهیم چگونه طراحان دورنمای ارتباط تصویری را شکل داده اند و چگونه یک روش هدفمند را در مراحل طراحی بکار گرفته اند.
آزاده کرم بارنگی مصطفی اسدالهی
هنر دیجیتال، هنری برآمده از میان تاریخ هنر و تکنولوژی است که با پیشرفت های روزافزون فناوری، این هنر نیز هر روز گسترده تر شده و مرزهای پیشین خود را تغییر می دهد. این هنر جدید در تمام ابعاد و جنبه های زندگی انسان امروز گسترده شده و تعریف محدوده ای برای آن غیرممکن به نظر می رسد، اما در عین حال تصور دنیای بدون این تکنولوژی – هنر ناممکن به نظر می رسد. در این رساله به ویژگی های زیبایی شناسی و فلسفی این هنر پرداخته شده است. و همچنین به ویژگی های تغییر یافته در انسان این عصر. در واقع انسان زاده شده در عصر تکنولوژی، هم به لحاظ بیولوژیکی و هم از لحاظ نگرش دچار تحول شده است. رویکرد های انسان این عصر و امکانات و فناوری های تکنولوژیک، او را به مثابه المانی در هنرهای جدید رسانه ای یا تکنولوژیک بدل کرده است.
رعنا جاویدان ساعی پور مصطفی اسدالهی
دیوار نگاری عام ترین، مردمیترین و صمیمیترین هنرها به شمار میرود که از نظر ایجاد تأثیرات قدرتمند بصری و آفرینش زیبایی و هماهنگی در فرم و ریتم جایگاه ارزشمندی در زیباسازی شهری برای خود دست و پا کرده است. دیوارنگاری به¬عنوان یکی از تأثیرگذارترین بخش¬های هنر همگانی، در سطح شهرهای امروزی با اهداف گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، زیباسازی، تقویت حس مکان و... به تلطیف آشفتگیهای بصری موجود در فضاهای شهری پرداخته است که میتواند تاثیر بارزی در فعال¬سازی و پویایی این فضاها داشته باشد. همچنین از طریق واردکردن هنر و روحیه هنری درون فضاهای شهری و با حضوری بیواسطه در متن زندگی مردم، در ارتقای سواد بصری شهروندان، سهم غیرقابل انکاری دارد. دیوارنگاری با ایجاد زیبایی بصری و نظم و هماهنگی در فضاهای شهری، در ایجاد فضایی مناسب و دلنشین برای افراد جامعه نقش مؤثری دارد. هنر دیوارنگاری دارای قابلیت¬های متنوعی در زیباسازی و تقویت قدرت آموزش¬دهندگی فضاهای شهری است که اطلاع¬رسانی و انتقال پیام و همچنین تعامل و ارتباط با مخاطب از این مقوله است. دیوارنگاری هنری است که در دل شهر و برای شهر و انسان شهری اتفاق می افتد. این بخش از هنر همگانی، سبب می شود که فضای شهری برای شهروندان جذاب و خاطره انگیز شده و به عرصه مناسبی برای ورود هنر به شهر تبدیل شود. اما باتوجه به فقدان پژوهش های کافی در این زمینه و عدم شناخت مبانی و اصول صحیح مکان گزینی دیوارنگاری ها در فضاهای مختلف شهری، این شیوه هنری نتوانسته آنچنان که باید صورت های خلاقانه ای را در سطح شهرها به نمایش گذارد و به عنوان یکی از مهمترین اجزای هنرهمگانی، جهت ارتقای کیفیت فضاهای شهری، جایگاه خود را بازیابد. در پژوهش حاضر ، ابتدا تعاریفی از هنر دیوارنگاری و برخی از واژگان و اصطلاحات مرتبط با آن مطرح میگردد. پس از آن مروری بر تاریخچه دیوارنگاری در جهان و ایران خواهیم داشت. بررسی تکنیک ها و ویژگی مواد و مصالح دیوارنگاری ، بررسی ویژگی ها - اهداف و کارکردهای دیوارنگاری، تجزیه و تحلیل آثار ، آسیب شناسی و بیان باید ها و نباید ها و نیز راهکارهای ارتقای کیفی دیوارنگاری از بخشهای مهم این پژوهش میباشد که به تفصیل بدان پرداخته میشود
نواب حجازی مهرناز کوکبی
از آن جا که مخاطب قرن بیست و یکم در اثر پیوند و نزدیکی تنگاتنگ و اجتناب ناپذیر با تکنولوژی، تفاوت های عمده از لحاظ بیولوژیکی نسبت با دوران پیشین پیدا کرده است، مغز او دیگر به هر محرکی واکنش نشان نمی دهد و گاهاً اثر دو بعدی توانایی اثرگذاری کافی و انتقال پیام به وی را ندارد. این امر هنرمندان را به آن داشته که به دنبال راه های جدید ارتباط با مخاطب باشند. پیشرفت های تکنولوژیک و ظهور هنرهای جدید به خصوص هنر تعاملی، تغییر جایگاه مخاطب را به همراه داشته است. در کنار ظهور رسانه های جدید، موشن پیکچر (ویدئو آرت) توانسته است هنرمندان معاصر را در برقراری ارتباطی متفاوت تر یاری دهد و به عنوان یک شاخه از هنر جدید رسانه ای نیز محسوب شود. دعوت وی به مشارکت، تأمل و موشکافی بیشتر در درک و دریافت پیام اثر از عناصری است که در ویدئو آرت مورد توجه ویژه قرار می گیرد و تمامی رسانههای نوین از جمله عکاسی،هنردیجیتال،اجرا،سینما را به خدمت میگیرد و با بیش از چهار دهه حضور،هیچ مفهومی را دست نخورده باقی نگذاشته است. قواعد سینما را به رسمیت نمیشناسد چرا که ممکن است آشکارا فاقد روایت،دیالوگ و طرح باشد،.مکان و ارایه ی ویدیوآرت ،عمل مخاطب و بازخورد دادههای حاصل از این تقابل، در این بیان هنری بسیار مهم است. آزادی در انتخاب تکنیک، ویدئو آرت را به هنری مبتنی بر ایده که گاه به محتوا و تأثیر اثر هنری بیش از زیبایی شناختیاش ارج نهاده ، تبدیل کرده است.
صالح زنگانه مهرناز کوکبی
این رساله حوزه¬ی جدیدی از طراحی گرافیک در زمینه¬ی تایپوگرافی را تحلیل و بررسی می کند که از فضای خسته کننده، تخت و دو بعدی نوشتار فاصله می¬گیرد. قدرت بیان و ارتباط دوسویه تایپ سه بعدی و فضای خلاق و جذاب برای مخاطب، از ویژگی¬های این تکنیک می¬باشد. تایپوگرافی سه بعدی رویکردی نوین در دنیای طراحی حروف است که بسیاری از شاخه¬های طراحی گرافیک امروزه بویژه گرافیک محیطی و تبلیغات را تحت تاثیر قرار داده است. در این رساله، ابتدا به بررسی اصطلاحات رایج تایپوگرافی و برخـی ویژگـی¬های طـراحی قلـم پرداخته می¬شود. در بخش بعدی پیشینه¬ی تاریخی تایپ سه بعدی نقل می¬شود و در ادامه انواع و جایگاه آن در جامعه¬ی مدرن مورد بررسی قرار می¬گیرد. با توجه به نتایج تحقیقات، این بخش به سه قسمت تقسیم می¬شود: تایپوگرافی سه بعدی که همچنان به فضای چاپی و تخت وفادار است اما همزمان می کوشد با ایجاد نوعی فریب بصری حالت سه بعدی خود را به بیننده القاء کند؛ حروف سازی سه بعدی که برای خلق حروف، اشیاء مختلف قالب ریزی، چیدمان یا دستکاری می¬شوند. این حروف مانند یک مجسمه، واقعی و ملموس هستند و در نهایت تایپوگرافی سه بعدی سیال که بیشتر شامل رسانه¬های بر پایه¬ی پرده نمایش و گرافیک حرکتی می¬باشد. در این تکنیک یک حرف بر روی صفحه¬ی نمایش می تواند دگردیسی داشته باشد، تکه تکه شود و شامل انواع تغییرات دیگری باشد که بسیار پیچیده¬تر از تغییرات تایپوگرافی حرکتی استاندارد است. در انتهای این رساله نیز، جهت به دست آوردن نتایج عملی، کاربردی و استفاده از تجربیات طراحان بین¬المللی، مصاحبه چند تن از طراحان مطرح و با تجربه بین المللی آورده شده است.
امیرحسین پیروی مهرناز کوکبی
" استاپ موشن" (stop motion) یا انیمیشن ایست – حرکتی یکی از تکنیک های ساخت انیمیشن که در آن با استفاده از فیلمبرداری فریم به فریم اشیاء فیزیکی را به حرکت در می آورند و از پشت سر هم قراردادن تصاویر این حرکت های فریم به فریم، تصور حرکت القا می شود. "موشن گرافیک" (motion graphic) نیز یکی دیگر از تکنیک های ساخت انیمیشن است. این تکنیک با استفاده از تکنولوژی ویدئو و با ایجاد توهم حرکت یا تغییر در ظاهر المان های بصری ایجاد می شود و معمولاً در رسانه های الکترونیک دیجیتال تجلی می یابد. این رساله با هدف بررسی تاریخچه " استاپ موشن" (stop motion) و تطبیق آن با کاربردهای جدید این تکنیک، شناخت ساختار، تکنیک ها، اصول و شیوه ها، بررسی قابلیت ها، پتانسیل ها و ویژگی های بارز " استاپ موشن" (stop motion) از جمله جذابیت، زمان پخش کوتاه و سرعت بارگذاری در راستای به کار گیری در کاربردهای جدید سامان یافته است. مساله اصلی این تحقیق تبیین ارتباط بین " استاپ موشن" (stop motion) و "موشن گرافیک" (motion graphic) و ترکیب این دو تکنیک جهت خلق اثری تلفیقی است و با توجه به نقصان اطلاعاتی در منابع وجود ، اولین پژوهش دانشگاهی است که بحث این ارتباط را مد نظر قرار داده است و از این حیث ضرورت انجام آن توجیه می شود. رساله حاضر بر پایه "روش تحقیق توصیفی- تحلیلی" و در هفت فصل تدوین شده است.
حمیده بابایی انالوجه مهرناز کوکبی
رساله حاضر برآنست تا زوایای تازه ای از هنر تعاملی در محیط گرافیکی با تاثیر از صدا در محیط های عمومی را بررسی نماید و با توجه به محیطی که مخاطب در آن قرار میگیرد و در صدای که می شنود چگونه تعامل برقرار می شود. اما هنر تعاملی چیست؟ یک واسطه؟ یک جنبش هنری؟ آیا کار باید به لحافظ فیزیکی فعال باشد تا در دسته هنر تعاملی قرار گیرد یا ما هنگامی که احساس می کنیم و یا احساس می سازیم در حال تعامل هستیم؟ آیا کلیک روی لینک کافی است یا باید موضوعات و اشیا در طول زمان با هم ترکیب شوند؟ آیا تعاملات چندگانه است یا یک واکنش یک سویه می باشد؟ آیا طرح های تعاملی تاحدی دموکراتیک تر و فردی شده تر از بقیه هستند یا صرفا یک استراتژی تجاری برای فروش محصولات و ایده ها هستند؟ هنر تعاملی را به عنوان «کار» ی تعریف کنیم که کار هنر حرکت بیننده(مخاطب) است. هدف من نشان دادن راههای تاکید بر پتانسیل کارهای هنری تعاملی فردی در این استراتژی است نه تعریف یا ارزشگذاری طبقه بندی آن. هنر تعاملی یکی از شاخه های هنر کانسچوال است که به سبب اهمیت انسان در جریان این هنر با فطرت و درون هنرمند با مخاطب اثر همخوان دارد هنر تعاملی فضای اندیشیدن و اراده موثر و تاویل ازاد را برای مخاطب فراهم می نماید .در این حیطه جهانی که از صداها و مفاهیمی که از اطراف شنیده می شود باعث می شود در ذهن ناخوداگاه مخاطب باقی بماند و می تواند ماندگارترین و موثرترین نوع حالت باشد برای جلب مخاطب. وضعیت در حال تغییرورشد روزافزون گرافیک معاصر، تمایل به برداشتن مرزهای بین رشته ای داردکه در هنر تعاملی محور و معنای جدیدی در رابطه با عنصر صدا ایجاد می نماید که تا سالها در ذهن مخاطب باقی می ماند و تاثیر گذاری صدا در هنر تعاملی بیش از هر مدیای دیگری میتواند باشد که در این پژوهش می توان این گرایش را مورد تحلیل قرار دهد. از اهداف این تحقیق می توان به مهم بودن مقوله ی صدا درهنر تعاملی و روند شکل گیری آن را نام برد و به دست آوردن راهکارهای نظری برای افزایش و جلب مخاطب در ایجاد شناخت نسبت به اجزاء سازنده یک اثر موزیکال در هنر تعاملی در مکان عمومی برای رسیدن به درک زیباشناسانه ی دقیق تر و عمیق تر از آثارتعاملی . هنر تعاملی خود یک چارچوب موقعیتی برای تجربه و تمرین شدن و بودن است. این هنر نیازمند فلسفه هنر است، چارچوبی انتقادی که با آن پتانسیل سروکار دارد، مواد بکار رفته در این کار و برای آن می تواند هرچیزی باشد از تلفن گرفته تا لپ تاپ یا نرم افزاری که هنر پیوندی، مهندسی بافت یا اصلاح بدن را شامل می شود هنر تعاملی را این طور درنظر می گیریم که استراتژی های سازماندهنده فعالیتی برای دریافت کنندگان یا مشارکت کنندگان است. آنها را می توان نمراتی دانست که رفتار تعاملی دریافت کنندگان را طرح می کنند.توپولوژی که من درا ین پروژه به بررسی آن پرداخته ام در واقع تمام حیطه های هنر تعامل را در بر می گیرد که هر کدام به بخش های تبدیل شده که به صورت استراتژی بیان می شود. استراتژی ابزار، بازی، آرشیو، لابیرنت (هزارتو)، ریزوم، سیستم، شبکه، و نمایش. تحلیل استراتژی های فردی نشان می دهد که همه عناصر مشترک ومتفقق با یکدیگر، مشخص کننده تجربه ای تعاملی است که هر بار به شیوه متفاوتی سازماندهی می شود. این عناصر عبارتند از واسطه، تعامل، داده (پایگاه داده)، سازمان داده (ابرمتن، متن سایبر)، سیستم نرم افزار، سخت افزار؛ روابط بین شرکت کنندگان، و نمایش یا اجرا. در هر استراتژی تعاملی، یک عامل برتر از بقیه عوامل بوده و نقش اصلی در پروسه سازماندهی فعالیت های تعاملی دریافت کنندگان بازی می کندکه آن عامل صدا است این بدان معنی است که تفاوت در چارچوب استراتژی های فردی عناصری که هر بار متفاوتند اتفاق نمی افتد بلکه سازمان و سلسله مراتب آنها هر بار تفاوت کرده و نقشی قطعی در ارائه پروژها با ماهیت ویژه شان ایفا می کند. این رساله همه استراتژی ها را با تفکیک ویژگی های اصلی شان شرح داده و توجهی ویژه به تفاوت و تنوع شکل های آنها که تاکنون مشاهده شده خواهد داشت. به مدد تکنولوژی و دستاوردهای نوین نرم افزاری در هم امیخته شده است و در ترکیب بندی اشیائ و صداها و مدیا های دیگر در محیط اطراف این احساس را به مخاطب می دهد که همواره درگیر این جریان باشد در پژوهش حاضر که مدیومی را واسطه اصلی بین اطلاعات و صدا می نماید: مداخله حرکت سنسوری تکمیلی همزمان با پروسه از طریق تصویر ایجاد می شود آن نوع دیدنی را فعال می سازد که کاملا حس بخشی شده و این مخاطب را دعوت می کند که دیدن و حس را به طور متفاوت تجربه نماید. آنچه را بینایی لامسه ای می نامیم که از طریق تلاشی جمعی بروز شود، مدیوم و صدا با یکدیگر تعدیل شده و کانون ادراک بین آن دو است که در نتیجه این رساله بررسی شده است.
فرود عباسی مهرناز کوکبی
تأثیرات فنآوری های تکنولوژیک بر روند هنر عصر دیجیتال، رشد هنرهای نوین به ویژه هنر تعاملی، تغییر ماهیت اثر هنری و هنرمند، منجر به تغییر جایگاه مخاطب از بیننده و تماشگر صرف به تماشاگر مشارکت کننده و کنش گر شده است و به دنبال آن شیوه های انتقال پیام به مخاطب نیز متحول شده است. هنر تعاملیinteractive art یک شاخه از هنر جدید است که اساس آن بر«دعوت کردن مخاطب در فرآیند شکل گیری اثر» می باشد؛ در این هنر شاهد « سهیم کردن مخاطب در خلق اثر و گاهاً جایگزینی مخاطب با هنرمند » جهت ارتباط بیشتر با مخاطب هستیم. طرح مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، محوریت دادن به مفهوم، تعامل با مخاطب، بهره گیری از فضای مجازی و اجرای تکنولوژیک از مشخصه های این هنرند. در این هنر به دور از مفهوم زدایی، مخاطب مفهومی را کشف و دوباره سازی می کند. در طول تعامل با اثر، تفکردرباره ی موضوع و طرح دیدگاه های جدید شکل می گیرند. مخاطب همانند هنرمند، در جایگاه خلق قرار گرفته و فرآیند اثر هنری و پروژه های تعاملی را آگاهانه و یا تحت تأثیر ناخودآگاه دچار تغییر کرده و نتایج جدیدی را تجربه می کند. برخلاف هنرهای سنتی، در هنر تعاملی شکلی از مکالمه و گفتمان میان مخاطب و اثر وجود دارد که صرفاً ذهنی نبوده و با شرکت همه جانبه ی مخاطب، اثر هنری شکل می گیرد. اضافه بر این، در اغلب رسانه ها و مکاتب هنری، مخاطب منفعل است ولی در هنر تعاملی رابطه ای دوسویه و فعالانه حاکم است. واژه های کلیدی: مخاطب – هنرهای تعاملی– هنرهای نوین – عصر دیجیتال - ابزار های تکنولوژیک - واقعیت مجازی