نام پژوهشگر: رویا لاری
طیبه دهمرده قلعه نو مریم مقدم متین
بر هم کنش سلول- ماتریکس در شرایطin vivo، فرآیندی پیچیده، پویا و دوطرفه است. سلول ها خود، ماتریکس خارج سلولی را تولید و بازآرایی می کنند و به واسطه ارتباط با مولکول های ماتریکس خارج سلولی، به طور مداوم در حال دریافت اطلاعات از محیط اطرافشان هستند. داربست های ecm که از سلول زدایی بافت ها حاصل شده، اجزای ساختاری اصلی ماتریکس خارج سلولی را دارا می باشند. در پژوهش حاضر از ماتریکس خارج سلولی درم پوست به عنوان ماتریکس سه بعدی جهت مطالعه رفتار سلول های بافت بلاستما استفاده گردید. بافت بلاستمای خرگوش، مجموعه ای از سلول های تمایز نیافته با ویژگی سلول های جنینی است که قابلیت ترمیم بافت های از دست رفته لاله گوش خرگوش را دارند. به منظور تهیه داربست درمی فاقد سلول، قطعات پوستی خرگوش با استفاده از روش انجماد- ذوب سریع و شوینده سدیم دودسیل سولفات سلول زدایی گردیدند. سپس سلول زدایی کامل بافت و انسجام آن به کمک بررسی های بافت شناسی تأیید گردید. حلقه بلاستما نیز طی دو مرحله پانچ لاله گوش خرگوش نر نژاد نیوزلندی تهیه و پس از مونتاژ با داربست درم فاقد سلول، کشت داده شد. نمونه های مذکور در روزهای 5، 10، 15، 20 و 25 پس از کشت مورد مطالعات بافت شناسی قرار گرفتند. نتایج این مطالعات، حاکی از نفوذ سلول های بافت بلاستما به درون داربست، 5 روز پس از کشت و تشکیل ساختارهایی شبیه فولیکول های مو، ایجاد یک لایه تک سلولی در حاشیه داربست درمی و نیز تشکیل ساختارهای شبه عروق خونی، 15 روز پس از کشت بود. پس از 20 روز قرارگیری در محیط کشت، لایه تک سلولی ایجاد شده در روز 15، ضمن چند لایه ای شدن، ساختاری مشابه اپیدرم را تشکیل داده بود. با توجه به نتایج حاصل، داربست درم فاقد سلول، موجب القای مهاجرت و احتمالا تمایز در سلول های بافت بلاستما گردید. از اینرو داربست حاصل از درم پوست می تواند مدل سه بعدی مناسبی به منظور بررسی رفتارهای سلولی در شرایط in vitro باشد.
سارا یوسفی طایمه حسام دهقانی
درک مکانیسم هایی که منجر به تمایز سلول های بنیادی اسپرماتوگونی و اووگونی به اسپرم و تخمک از طریق میوز می گردند، یک سوال اساسی در زیست شناسی تکوینی است. علی رغم پیشرفت های اخیر در فهم آغاز میوز در سلول های جنسیِ پستان داران، دانش ما در مورد مکانیسم های میوز در سلول های جنسی پرندگان بسیار محدود است. stra8 یک مارکر پیش میوزیِِ مورد نیاز برای القاء میوز است که به طور طبیعی فقط در تخمدان های جنینی پستان داران بیان می شود. تصور بر این است که آغاز میوز در تخمدان های جنینیِ پستان داران نیازمند اسید رتینوئیک برای القاء stra8 می باشد. در حالی که در بیضه های جنینی به دلیل فعالیتِ آنزیم تجزیه کننده ی اسید رتینوئیک (cyp26b1)، میوز اتفاق نمی افتد و منجر به تأخیر افتادن میوز تا بعد از تولد می شود. مطالعات جدیدتر در این رابطه نشان داده اند که در پستان داران cyp26b1 دارای نقش کلیدی در مهار آغاز میوز در سلول های جنسی است. زمان آغاز میوز در سلول های جنسیِ گنادهای جنینی جوجه همانند پستان داران دارای دو شکلی جنسی است. سلول های جنسی فقط در قشر تخمدان چپ (که فاقد بیان cyp26b1 است) وارد میوز می شوند و سلول های جنسی در بیضه ها و تخمدان راست (دارای بیان cyp26b1) در دوران جنینی میوز را آغاز نمی کنند. به منظور روشن شدن نقش cyp26b1 در تنظیم وابسته به جنس آغاز میوز در جوجه، گنادهای جنینی جوجه ی 5/10 روزه جدا و در حضور کتوکونازول (مهار کننده ی cyp26b1) به مدت 6 روز کشت داده شدند. سپس پیشرفت میوز در سلول های جنسی گنادهای تیمار شده توسط روش های بافت شناسی مطالعه شد و میزان سطح رونوشت stra8 در نمونه های کنترل و تیمار شده توسط qrt-pcr مورد بررسی قرار گرفت. نتایج ما نشان داد که علی رغم کاهش سطح رونوشت stra8 در گنادهای تیمار شده، مهار cyp26b1 موجب القاء میوز در سلول های جنسیِ بیضه ها و تخمدان راست شد. همچنین مطالعات qrt-pcr انجام گرفته روی گنادهای در حال تکوین در روزهای 5/10 تا 5/16، افزایش سطح رونوشت stra8 را در طی تکوینِ گنادهای میوزی و غیر میوزی نشان داد. این نتایج حاکی از آن است که احتمالا بیان stra8 برای آغاز میوز در سلول های جنسیِ گنادهای جنینی جوجه لازم، ولی کافی نیست. همچنین cyp26b1 در زمان بندی وابسته به جنس آغاز میوز همانند پستان داران در گنادهای جنینی جوجه دارای نقش کلیدی است.
ملیحه اکبرزاده نیاکی مریم مقدم متین
مقدمه: مهندسی بافت حوزه مطالعاتی جدیدی است که در آن اصول مهندسی و زیست شناسی جهت اصلاح بافت آسیب دیده بکار گرفته می شود. ماتریکس خارج سلولی (ecm) یک جزء کلیدی در نگهداری و بازسازی بافت ها و اندام ها بوده و دارای اثرات القایی بر بسیاری از رفتارهای سلولی می باشد. هدف این مطالعه، بررسی برهم کنش بافت بلاستمای حاصل از لاله گوش خرگوش با ماتریکس مری سلول زدایی شده موش صحرایی می باشد. بافت بلاستما تجمعی از سلول های تمایز نیافته است که قابلیت تقسیم را مشابه سلول های جنینی دارا می باشد. مواد و روش ها: پس از برداشت مری از موش صحرایی نر نژاد ویستار، ترکیبی از روش های فیزیکی و شیمیایی سلول زدایی شامل تکنیک انجماد و ذوب مکرر در ازت مایع و استفاده از دو شوینده سدیم دودسیل سولفات (sds) و triton x-100 انجام گرفت. برای دست یابی به بهترین میزان حذف سلولی و در عین حال حفظ محتوای ماتریکس، درصدهای مختلفی از sds و triton x-100 در بازه های زمانی متفاوت مورد آزمایش قرار گرفت. پس از تهیه داربست، بافت بلاستما با دو مرحله پانچ با فاصله زمانی 48 ساعت از گوش خرگوش به دست آمد. پس از مراحل شستشو، داربست های سلول زدایی شده درون حلقه ها مونتاژ و کشت داده شدند. در نهایت، مطالعات بافت شناسی جهت بررسی مهاجرت سلول های بافت بلاستمایی به داربست، در روزهای متفاوت پس از کشت انجام گرفت. نتایج: مطالعات بافت شناسی نشان داد که در بهترین حالت، استفاده از triton x-100 1% به مدت 48 ساعت و به دنبال آن تیمار با sds 5/0% به مدت 48 ساعت منجر به حذف سلول ها از مری موش صحرایی، همراه با حفظ پروتئین های کلاژن و الاستین موجود در ماتریکس آن شد. در روز دهم کشت، مهاجرت سلول ها به سمت داربست، همراه با تخریب بافت پیوندی و سنتز گلیکوپروتئین ها در نواحی نفوذ سلول ها مشاهده گردید. این مشاهدات، در روز پانزدهم کشت به طور گسترده تری ادامه یافت. در روز بیستم و بیست و پنجم کشت، تعداد سلول های مهاجرت کننده کاسته شده و اندازه هسته سلول ها نیز به طور معناداری رو به کاهش رفت. بحث: این بررسی نشان داد که داربست مری سلول زدایی شده موش صحرایی، با دارا بودن مولکول های مهمی از جمله کلاژن و الاستین، در القاء رفتارهایی مثل مهاجرت، چسبندگی و احتمالاً تکثیر به سلول های بافت پویای بلاستما موثر بوده و ضمن حفظ ساختار و ترکیبات اصلی خود، می تواند به عنوان بستر مناسبی جهت بررسی رفتار های سلولی و مدل مناسبی جهت کاربرد احتمالی در مهندسی بافت به کار رود.
زهرا مشهدی زاده مرتضی بهنام رسولی
مقدّمه: هایپرگلایسمی بارداری وضعیّتی است که در آن گلوکز خون طیّ بارداری بالاتر از حدّ طبیعی است. این وضعیّت ویژه می تواند تکوین جنین را به طرق مختلفی تحت تأثیر قرار دهد. یکی از مهم ترین اندام های تحت تأثیر هایپرگلایسمی مادری، مغز در حال تکوین جنین است. گیاه چرخه (launaea acanthodes) که از گیاهان دارویی مرسوم در نواحی مرکزی ایران است، دارای اثرات کاهنده ی قوی قند خون می باشد. هدف این مطالعه، بررسی اثرات احتمالی تجویز مادری عصاره ی این گیاه بر حجم بطن های طرفی مغز در جنین های حاصل از مادران هایپرگلایسمیک است. مواد و روش ها: 15 سر موش صحرایی ماده ی بالغ باردار، به طور تصادفی به پنج گروهِ کنترل، شم، هایپرگلایسمی (mg/kg stz:sc 55)، هایپرگلایسمی+ عصاره ی گیاه چرخه (stz+extract mg/kg 150) و هایپرگلایسمی+ انسولین (iu/kg/day:sc 5 stz+insulin) تقسیم شدند. هایپرگلایسمی در گروه های تجربی در روز هفتم بارداری با یک بار تزریق استرپتوزوتوسین (stz)(mg/kg 55) القاء شد. در روز هجدهم بارداری، جنین ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت شناسی، حجم نیمکره های مغز، حجم بطن های طرفی، نسبت حجم بطن ها به نیمکره ها و نیز ضخامت بافت عصبی در نیمکره های مخ به کمک روش های استریولوژیکی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: علاوه بر کاهش معنی دار میانگین وزن جنین ها در سه گروه مبتلا به هایپرگلایسمی در مقایسه با کنترل، افزایش معنی دار حجم بطن های طرفی مغز در گروه هایپرگلایسمی در مقایسه با کنترل مشاهده شد. در عین حال ضخامت بافت عصبی در هر سه گروه هایپرگلایسمیک در مقایسه با کنترل به طور معنی داری کاهش یافت. بحث و نتیجه گیری: اگرچه عصاره ی آبی-الکلی گیاه چرخه نتوانست قند خون مادران هایپرگلایسمیک را به مقادیر طبیعی برگرداند ولی نسبت حجم بطن های طرفی به حجم نیمکره ها را اندکی اصلاح کرد. این اثر را شاید بتوان به ترکیبات آلکالوئیدی و فلاونوئیدی موجود در عصاره و نقش آنتی اکسیدانی آن ها نسبت داد.
مریم علوی مریم مقدم متین
مقدمه: داربست های کلاژنی به دلیل زیست سازگاری و زیست تجزیه پذیری زیاد کلاژن، نتایج نوید بخشی را در زمینه مهندسی بافت مخاط دهان به دنبال دارند. بافت لثه به جهت دارا بودن مقدار زیاد الیاف کلاژن، می تواند برای تهیه داربست کلاژنی طبیعی مورد استفاده قرار گیرد. هیالورونیک اسید که یکی از اجزاء اصلی ماتریکس خارج سلولی است، رفتارهای سلولی را در طی فرآیندهای ریخت زایی، تکوین و ترمیم تنظیم می کند. هدف از این مطالعه بررسی اثر آغشته سازی داربست سلول زدایی شده لثه انسان با هیالورونیک اسید بر رفتار سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از چربی انسانی بود. مواد و روش ها: بافت لثه انسان با ابعاد 5mm×5 mm×5 mm تهیه و سپس با استفاده از روش های فیزیکی (انجماد آهسته و انجماد-ذوب سریع) و عوامل شیمیایی (سدیم دودسیل سولفات ((sds و تریتون x-100) سلول زدایی گردید و سپس مراحل شستشو و استریل کردن صورت گرفت. داربست ها به دو گروه شامل داربست های آغشته به هیالورونیک اسید (محلول 0/3%) و داربست های فاقد هیالورونیک اسید به عنوان کنترل تقسیم شدند. در مرحله بعد حدود 105×3 سلول بنیادی مزانشیمی روی هر داربست در هر دو گروه کشت شدند. در نهایت مطالعات بافت شناسی پس از گذشت 1، 2، 3 و 4 هفته از کشت، بر روی داربست ها انجام گرفت. یافته ها: مطالعات بافت شناسی نشان دادند که در بافت پیوندی لثه سلول زدایی شده انسان، سلول ها حذف و الیاف کلاژن تاحدود زیادی حفظ شده بودند. با مطالعه رفتار سلول ها در هفته های مختلف کشت، چسبندگی و مهاجرت سلول های بنیادی مزانشیمی چربی به سمت ماتریکس لثه و نیز تشکیل ساختار اپیتلیوم مانند مشاهده گردید. میزان تکثیر (p<0.01) و مهاجرت سلولی (p<0.001) و اندازه هسته ها (p<0.01) در داربست های آغشته به هیالورونیک اسید در هفته اول در مقایسه با گروه کنترل، اختلاف معنی داری را نشان داد.
انسیه نامجو رویا لاری
مقدمه: فاکتور محرک رشد کلونی گرانولوسیت ها (g-csf) در تکثیر و تمایز سلول های خونی نقش عمده ای دارد. تحقیقات متعدد بیانگر نقش التهابی g-csfبوده اند. برخلاف g-csf اینترفرون های نوع یک به عنوان فاکتور ضد التهابی شناخته می شوند. از آنجا که g-csfبه طور گسترده ای در درمان نوتروپنی ناشی از شیمی درمانی استفاده می شود. هدف از این پژوهش این بود که آیا اینترفرون های نوع یک می توانند اثر g-csf بر فاکتورهای خونی و برخی از آنزیم های کبدی را تعدیل کنند. مواد و روش ها: چهل و دو سر موش سوری نر هشت هفته ای در شش گروه هفت تایی دسته بندی شدند که شامل گروه1 (کنترل): تزریق آب مقطر، گروه2: b.w µg/kg200 g-csf ، گروه3: µg/kg b.w 200 اینترفرون آلفا (ifn-?)، گروه4: b.w µg/kg200 اینترفرون بتا (ifn-?)، گروه5: µg/kg b.w 200 ifn-? + µg/kg b.w 200 g-csf، گروه6: b.w µg/kg 200 ifn-?+ µg/kg b.w 200g-csf بود.تزریقات یک بار در روزانجام شد. پس از 28روز از قلب موش ها خون گرفته شده و به آزمایشگاه تشخیص طبی ارسال شد. پس از دریافت نتایج آزمایشگاه، تغییرات فاکتور های بیوشیمیایی خون شامل گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول، کلسیم، فسفر، بیلی روبین، آنزیم های کبدی آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلانین آمینوتراسفراز با استفاده از نرم افزار spss18 بررسی شد. نتایج و بحث: در بیشتر موارد، چه زمانی که g-csf و یا ifns ، به تنهایی و یا به طور هم زمان تزریق شده بودند فاکتورهای یاد شده، به طور معناداری از نظر آماری کاهش یافته بودند. که با فرضیات اولیه ما که اثرات ضدالتهابی ifn-?، ifn-? در جهت مقابل اثرات التهابی g-csf روی می دهند، مغایرت دارد و نیز در تجویز توأم، غالب اوقات میزان کاهش بیشتر بود. این موضوع نشان دهنده اثر سینرژیک احتمالی g-csf و ifn-?،ifn-? است. این احتمال وجود دارد که مسیرهای سیگنالینگ سلولی مشابهی مورد استفاده g-csf وifn ?/ ? قرار گرفته است.
محبوبه حزب اللهی مریم مقدم متین
تهیه بیوفیلم مشتق از بافت مهندسی شده تاندون و مطالعه اثر آن بر تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی به منظور ایجاد داربست مناسب پیشرفت های اخیر زیست شناسی سلول های بنیادی و مهندسی بافت به سمت طراحی ریز محیط های طبیعی به منظور بهبود رشد، تمایز و عملکرد سلول پیش می رود. داربست یکی از اجزای مهم در مهندسی بافت بوده و بافت ها و اندام های سلول زدایی شده دارای موفقیت های چشم گیری در پزشکی ترمیمی بوده اند. هدف از این مطالعه تهیه داربستی طبیعی با استفاده از سلول زدایی تاندون گاو و ارزیابی تاثیر آن بر تکثیر و تمایز سلول های بنیادی مزانشیمی مشتق از بافت چربی انسانی (had-mscs)کشت شده بر روی ماتریکس مهندسی شده تاندون (etm) بود. سلول زدایی بافت تاندون با استفاده از روش های فیزیکی، آنزیمی و شیمیایی به ترتیب توسط نیتروژن مایع، تریپسین و تریتون x-100 صورت گرفت. به منظور تهیه بیوفیلم، ماتریکس سلول زدایی شده تیمار شده با استیک اسید به ظروف 6 خانه ای کشت افزوده شد. had-mscs بر روی آن کشت و پس از 48 ساعت زمان دو برابر شدن جمعیت سلولی تعیین و پتانسیل تمایزی آن ها با استفاده از سنجش معدنی شدن ماتریکس خارج سلولی و لیپید های درون سیتوپلاسمی تعیین گردید. مطالعات بافت شناسی نشان دادند که روش های مورد استفاده برای سلول زدایی بافت تاندون موثر بوده و به علاوه بررسی هیستوشیمی تاندون، حفظ کلاژن نوع i و کربوهیدرات های خنثی نظیر گلیکوپروتئین ها، گلیکوزآمینوگلیکان ها و پروتئوگلیکان ها پس از این فرایند را تایید نمود. نتایج این پژوهش نشان دادند که had-mscs قابلیت اتصال به بیوفیلم را داشته و دارای اثرات افزایشی بر تکثیر و تمایز had-mscs به دودمان های استخوانی و چربی در مقایسه با سطوح کشت پلاستیکی می باشد. به نظر می رسد داربستی با چنین ویژگی هایی دارای کاربرد های مفیدی در مهندسی بافت و پزشکی ترمیمی باشد، هرچند مطالعات بیشتر در زمینه تعیین ویژگی های سلول و بررسی ساختار و سایر اجزای ماتریکس مهندسی شده تاندون ضروری می باشد. کلید واژه: مهندسی بافت، ماتریکس مهندسی شده بافت تاندون، سلول های بنیادی مزانشیمی، سلول زدایی.
مهدیه بزمی ناصر مهدوی شهری
استخوان بافت سختی است که محتوی آن مرتباَ در حال تغییر و تحول میباشد. رشد طولی استخوان بواسطه ی پلاک رشد صورت میگیردکه ساختاری غضروفی در انتهای استخوانهای دراز بدن میباشد. هنگام بلوغ جنسی، ضمن بسته پلاک رشد، رشد طولی استخوان متوقف میگردد. دیازینون از سموم ارگانوفسفره است که ضمن ایجاد استرس اکسیداتیو میتواند به سلولها و بافتهای بدن آسیب برساند. با توجه به پویائی و فعال بودن، بافت استخوان و پلاک رشد مدلهای مناسبی برای بررسی اثر سم دیازینون بر تکوین و رشد استخوان میباشند. هدف این مطالعه بررسی اثر سم دیازینون بر تغییرات تراکم معدنی استخوان، تغییرات محیط و مساحت تیغه های استخوانی و تغییرات پلاک رشد در موش صحرایی نابالغ میباشد، در ضمن اثر بهبود دهندگی مکمل ویتامینd بر تقلیل آسیب احتمالی ایجاد شده نیز بررسی میگردد. تحقیق بر روی 30 سر موش صحرایی نر نابالغ از نژاد ویستار که بهطور تصادفی در پنج گروه کنترل، دیازینون، ویتامینd، ویتامینd+ دیازینون، ویتامین d + دیازینون+کلسیم قرار گرفتند انجام شد. تیمارهابهصورت گاواژ دهانی و طی 28 روز انجام شد. در روز 28 ، بعد از ترحم کشی حیوانات، جمجمه و استخوان ران برای بررسیهای رادیوگرافیک و هیستومورفومتریک جدا شدند. بررسیها توسط نرم افزار image j و معناداربودن نتایج توسط آنالیز واریانسanova به همراه تست توکی انجام شد. کاهش معنادار تراکم معدنی جمجمه ، بخش سر و گردن استخوان ران، همچنین کاهش معنادار مساحت و محیط تیغه های استخوانی در گروه دیازینون نسبت به کنترل مشاهده شد. پهنای پلاک رشد در گروه دیازینون نسبت به کنترل کاهش معنادار داشت که به صورت کاهش پهنای ناحیه در حال تکثیر و افزایش پهنای ناحیه هایپرتروفی مشاهده شد. مصرف ویتامین d همراه دیازینون، توانست کاهش تراکم را در نواحی سر و گردن اسنخوان ران جبران کند و اثرش بر جمجمه و کل استخوان ران در مصرف همراه با کلسیم معنادار شد، همچنین مساحت و محیط تیغه ها را افزایش داد و پهنای ناحیه هایپرتروفی پلاک رشد را بهبود بخشید اما بر کل پلاک رشد و ناحیه در حال تکثیر اثر معناداری نداشت. دیازیون چگالی معدنی استخوان را کاهش داد وهمچنین آثار مخربی بر غضروف صفحه رشد اپیفیزی گذاشت. ویتامین d این نقص ها را بهبود بخشید و آثارش در مصرف همراه کلسیم بیشتر شد.
میترا حقایقی رودی ناصر مهدوی شهری
مقدّمه: بافت استخوان بافتی پویا و فعّال است که به طور مداوم توسّط سلّول های استئوکلاستی تجزیه شده و استخوان جدید توسّط سلّول های استئوبلاستی ساخته می شود. غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در انتهای استخوان های بلند بین اپی فیز و دیافیز وجود دارد و مسئول رشد طولی این استخوان ها می باشد. رشد طولی استخوان پدیده ای فعّال است که با تکثیر و تمایز کندروسیت ها ایجاد می شود و تا دوران بلوغ ادامه می یابد. دیازینون یکی از سموم ارگانوفسفره است که به طور گسترده برای کنترل آفات در مزارع کشاورزی و باغات به کار می رود. اثرات سمّی دیازینون از طریق مهار آنزیم استیل کولین استراز سیستم عصبی و هم چنین تولید رادیکال های آزاد و اختلال در سیستم آنتی اکسیدان بدن صورت می گیرد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات سمّ دیازینون و مکمّل غذایی کلسیم بر روی تراکم بافت استخوان جمجمه و ران و پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در موش صحرایی در دوران قبل از بلوغ است. مواد و روش ها: 24 سر موش صحرایی نر نابالغ نژاد ویستار به چهار گروه کنترل (روغن ذرّت)، دیازینون ( mg/kg5)، کلسیم ( mg/kg35) و دیازینون + کلسیم ( mg/kg35 mg/kg+5) تقسیم شدند. بعد از 28 روز گاواژ مواد مورد نظر، موش های صحرایی بیهوش شده و بافت های ران و جمجمه جدا شدند. تراکم استخوان های ران و جمجمه پس از عکسبرداری رادیوگرافی و مساحت و محیط تیغه های استخوانی بخش اپی فیز استخوان ران و پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی پس از انجام مراحل بافت شناسی، با نرم افزار image j تعیین شدند. نتایج: تراکم استخوان های ران و جمجمه، مساحت و محیط تیغه های استخوانی بخش اپی فیز استخوان ران و پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در گروه دیازینون در مقایسه با گروه های کنترل، کلسیم و دیازینون + کلسیم به طور معناداری کاهش داشت. نتیجه گیری: کاهش تراکم بافت استخوان ران و جمجمه، کاهش مساحت و محیط تیغه های استخوانی بخش اپی فیز استخوان ران و کاهش پهنای غضروف صفحه ی رشد اپی فیزی در گروه دیازینون می تواند در نتیجه ی استرس اکسیداتیو در بافت های استخوانی و غضروفی باشد. کاربرد مکمّل کلسیم اثرات سمّی دیازینون را روی بافت های استخوانی و غضروفی موش صحرایی بهبود بخشید.
سحر غلام نژاد مسعود فریدونی
نقایص جنینی توسط علل مختلفی ایجاد می¬شوند، تعداد زیادی از عوامل شیمیایی تراتوژنیک شناخته شده¬اند و بسیاری از آن¬ها به طور ویژه¬ای برروی بافت¬های معین و در زمان¬های بحرانی در طی رشد و نمو اثر می¬کنند. زولپیدم از دسته داروهای خواب¬آور جدید می¬باشد که با توجه به تغییرات وضعیت خواب در دوران بارداری در مادران باردار به طور گسترده استفاده می¬شود. هدف از مطالعه¬ی حاضر بررسی اثرات تراتوژنیک داروی زولپیدم بر تکوین بافت عصبی تلانسفال جنین موش صحرایی نژاد ویستار بوده است. مواد و روش¬ها: 12 سر موش صحرایی ماده¬ی بالغ باردار به¬طور تصادفی به چهار گروه کنترل، گروه زولپیدم با دوز mg/kg 5، گروه زولپیدم با دوز mg/kg 10، گروه زولپیدم با دوز mg/kg 20 تقسیم شدند. تزریق تیمار به صورت صفاقی از روز اول بارداری به¬مدت 10 روز انجام گرفت. در روز هجدهم بارداری، جنین¬ها از بدن مادر خارج و پس از انجام مراحل بافت¬شناسی، بافت عصبی نیمکره¬های مخ و بطن¬های طرفی به کمک نرم¬افزار image j مورد بررسی قرار گرفت. نتایج: علاوه بر کاهش معنی¬دار میانگین وزن جنین¬ها و همچنین اندازه¬ی سر جنین¬ها در دو گروه mg zol/kg10 و mg zol/kg20 در مقایسه با گروه کنترل (به ترتیب p<0.5 و p<0.01)، قد جنین¬ها نیز در گروه mg zol/kg20 کاهش معنی¬داری در مقایسه با گروه کنترل (p<0.01) داشته است. ضخامت بافت عصبی نیز در هر سه گروه در مقایسه با گروه کنترل کاهش نشان داد ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی¬دار نبود. بحث و نتیجه¬گیری: داروی زولپیدم نتوانست اثر معنی¬داری بر ضخامت بافت عصبی داشته باشد اگرچه باعث کاهش ضخامت این بافت شده است. این اثر را شاید بتوان به اثرات دپلاریزاسیون نورون¬های سیستم عصبی مرکزی نسبت داد. این دپلاریزاسیون، با افزایش ورود کلسیم به سلول¬های عصبی ممکن است شرایط را برای القاء آپوپتوز و کاهش حجم لایه¬های عصبی در تلانسفال فراهم آورد.
الهام کیانی فر مسعود فریدونی
مقدمه : زولپیدم یک داروی خواب آور جدید با تاثیر آگونیستی بر روی گیرنده گاباa در سیستم عصبی مرکزی می¬باشد. خانم های باردار ممکن است زولپیدم را در طی بارداری مصرف کنند. در برخی از گزارش های آماری تعدادی از آثار تراتوژنیک این دارو گزارش شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیرات آناتومیکی و هیستولوژیکی زولپیدم بر روی شبکیه جنین موش صحرایی است. مواد و روش¬ها : موش¬های صحرایی ماده¬ی باردار به صورت تصادفی در 4 گروه قرار می¬گیرند:1.گروه کنترل با تزریق درون صفاقی سرم فیزیولوژیک، 2.گروه درمان شده با زولپیدم (5mg/kg به صورت درون صفاقی)، 3.گروه درمان شده با زولپیدم ( 10mg/kgبه صورت درون صفاقی)، 4.گروه درمان شده با زولپیدم (20mg/kg به صورت درون صفاقی) . سرم فیزیولوژیک و زولپیدم به صورت درون صفاقی از روز صفر بارداری به صورت متوالی به مدت 10 روز تزریق شدند. در روز هجدهم بارداری، جنین¬ها از رحم مادر خارج شدند و پس از اندازه¬گیری صفات آناتومیکی در داخل فیکساتور فرمالین قرار گرفتند. پس از فیکس شدن و انجام سایر مراحل بافت¬شناسی مطالعات هیستولوژیکی روی جنین¬ها صورت گرفت. نتایج : طی مطالعات آناتومیکی در گروه¬های آزمون کاهش وزن و کاهش اندازه¬ی قد نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (*p<0.05 و p<0.01**). در مطالعات هیستولوژیکی افزایش میانگین ضخامت لایه¬های شبکیه در گروه¬های آزمون نسبت به گروه کنترل مشاهده شد ( ***p<0.001 ). بحث و نتیجه¬گیری : داروی زولپیدم مصرف شده توسط مادران باردار از جفت عبور می¬کند. این دارو با اثرات آگونیستی خود باعث افزایش عملکرد گیرنده¬ی گابا a می¬شود. از آنجائیکه این گیرنده در دوران جنینی باعث دپلاریزاسیون سلول¬ها و افزایش تقسیمات سلولی می¬شود ممکن است که افزایش عملکرد آن در سلول¬های شبکیه باعث تقسیمات بیشتر شده باشد و ممکن است علت افزایش ضخامت لایه¬های شبکیه گروه¬های دارویی نسبت به کنترل، همین افزایش عملکرد عمل دپلاریزه کننده¬ی گیرنده گابا a در حضور دارو باشد.
مهرنگار رجحان نژاد ناصر مهدوی شهری
تهیه داربست سه بعدی پوست انسانی و بررسی برهم کنش لاین سلولی l929 با داربست تهیه شده مقدمه: داربست ایده آل برای مهندسی بافت، باید از ماتریکس خارج سلولی تقلید کند تا سبب تسهیل رشد و تمایز سلول ها شود. داربست های زیستی از سلول زدایی بافت های حیوانی یا انسانی حاصل می شوند که حذف سلول های آن ها با روش های متنوع سلول زدایی صورت می گیرد که می توان برای کاربردهای ترمیمی حتی به صورت زنوژنیک، استفاده نمود. هیالورونیک اسید یکی از گلیکوزآمینوگلیکان های ماتریکس خارج سلولی است که در تکثیر و مهاجرت سلول ها نقش دارد. در این مطالعه رفتار سلول های فیبروبلاستی l929 کشت داده شده بر روی ماتریکس سلول زدایی شده ی پوست انسان مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اثر افزودن ha به محیط کشت بر رفتار این سلول ها بررسی شد. مواد و روش ها: بافت های پوست انسانی با ترکیب سه روش فیزیکی (انجماد آهسته، انجماد- ذوب سریع)، آنزیمی (تریپسین 25/0 درصد به مدت 18 ساعت) و شیمیایی (sds 1 درصد به مدت 12 ساعت) سلول زدایی شدند. سپس داربست های سه بعدی تهیه شده با تعداد 105×5 سلول در دو گروه، یک گروه محیط کشت واجد هیالورونیک اسید 05/0 درصد و گروه دیگر فاقد آن، کشت داده شدند. نمونه ها در هفته های 2،1، 3 و 4 بعد از کشت مورد بررسی های هیستولوژیکی قرار گرفتند. یافته ها: مطالعات میکروسکوپی داربست با رنگ آمیزی های مختلف، حذف سلول ها و حفظ رشته های کلاژن را تآیید نمودند. با مطالعه ی رفتار سلول ها در هفته های مختلف کشت، چسبندگی و تکثیر سلول های l929 مشاهده گردید. درصد تراکم سلولی در نمونه های کشت داده شده با محیط کشت واجد هیالورونیک اسید در مقایسه با گروه کنترل در هر چهار هفته اختلاف معناداری را نشان ندادند ( p>0.05). نتیجه: : نتایج نشان داد که ecm به جا مانده از پوست انسانی، داربست مناسبی برای استقرار، رشد و تمایز سلول های l929 می باشد. عدم نفوذ و مهاجرت سلول ها به علت تراکم بالای فیبرهای کلاژن و تخلخل بسیار پایین داربست پوست انسانی است که سبب اتصال سطحی سلول ها می شود. پس از افزودن ha به محیط کشت نیز، تغییر چندانی در رفتار سلول ها ایجاد نمی شود. واژگان کلیدی: ماتریکس خارج سلولی، پوست انسان، سلول زدایی، سلول های فیبروبلاستی l929، هیالورونیک اسید، داربست.
لیلا ایزی ناصر مهدوی شهری
تهیه داربست سه بعدی پوست انسانی و بررسی برهم کنش سلول های چسبنده مغز استخوان رت با داربست تهیه شده مقدمه: ماتریکس بافت های سلول زدایی شده به دو دلیل به عنوان یک سیستم داربستی ایده آل در نظر گرفته می شوند، اولین دلیل شباهت ساختاری و مکانیکی با بافت های طبیعی و دومین دلیل وجود پروتئین های ماتریکس خارج سلولی است، که بعد از سلول زدایی باقی می مانند و می توانند در تمایز سلول ها نقش ایفا کنند. هیالورونیک اسید، یکی از اجزای اصلی ماتریکس خارج سلولی است که در مورفوژنز بافت، تکثیر، مهاجرت و تمایز سلول نقش مهمی را ایفا می کند. هدف از این مطالعه بررسی رفتار سلول های چسبنده ی مغز استخوان رت کشت داده شده بر روی ماتریکس سلول زدایی شده ی بافت پوست انسانی است. همچنین اثر افزودن ha به محیط کشت بر رفتار سلول ها بررسی شد. مواد و روش ها: در این پژوهش سلول زدایی بافت پوست انسانی با سه روش فیزیکی (انجماد آهسته، انجماد - ذوب سریع)، آنزیمی (تریپسین 25/0 درصد) به مدت 18 ساعت، و شیمیایی (sds یک درصد) به مدت 12 ساعت انجام گرفت. پس از انجام مراحل شستشو و استریلیزاسیون، داربست ها با تعداد 105×4 سلول با محیط کشت واجد هیالورونیک اسید 05/0 درصد و محیط کشت فاقد آن، کشت داده شدند. از داربست های تهیه شده، 1، 2، 3 و 4 هفته پس از کشت با سلول های چسبنده مغز استخوان رت، مقاطع میکروسکوپی تهیه و با رنگ آمیزی های مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: مطالعه هیستولوژیک داربست ها پس از سلول زدایی نشان داد که هسته ها و اجزای سلولی به طور کامل از بافت حذف و رشته های کلاژن حفظ شده اند. مطالعه ی داربست ها 1، 2، 3 و 4 هفته پس از کشت، چسبندگی و تکثیر سلول های چسبنده مغز استخوان رت را نشان داد. همچنین در هر چهار هفته شاهد نفوذ و مهاجرت سلول ها به درون داربست نبودیم. درصد تراکم سلولی هفته های دوم و سوم گروه واجد هیالورونیک اسید در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معناداری را نشان داد (p<0.001). در صورتی که بین درصد تراکم سلولی هفته های اول و چهارم گروه واجد هیالورونیک اسید در مقایسه با گروه کنترل اختلاف معناداری وجود نداشت (p>0.05). نتیجه گیری: پس از کشت سلول های چسبنده مغز استخوان رت بر روی داربست تهیه شده مشخص شد که ecm بجا مانده از سلول زدایی بافت پوست انسانی سبب القاء چسبندگی، تکثیر و تمایز سلول ها می شود. از طرفی، عدم مشاهده ی نفوذ و مهاجرت سلول ها به درون داربست بدلیل تراکم بسیار بالای فیبرهای کلاژن و تخلخل بسیار پایین داربست تهیه شده است. بررسی اثر افزودن ha به محیط کشت بر رفتار rabmcs نیز نشان داد که درصد تراکم سلول های بنیادی افزایش معناداری می یابد. واژگان کلیدی: ماتریکس خارج سلولی، سلول زدایی، داربست، پوست انسان، سلول های چسبنده مغز استخوان رت، هیالورونیک اسید.
الناز ناروئی الری ناصر مهدوی شهری
رشد و نمو انسان در یک زمینه ژنتیکی به عوامل خارج و داخل بدن بستگی دارد، و وراثت نقش عمده ای در شکل پذیری اندام و وزن اشخاص دارد. اندازه گیری رشد جسمی جهت بررسی وضعیت سلامت افراد بسیار مهم است. برای سنجش محدوده وزن سالم و متناسب با قد در افراد مختلف از روش محاسبه شاخص توده بدنی(bmi ) استفاده می شود. از طرفی تقارن اندام ها یک ویژگی مورفولوژیکی تکوینی شناخته شده در جهت ثبوت هندسی بدن است که این ویژگی در طول دوران جنینی برقرار شده است. یکی از شاخص عمده فنوتیپی بی ثباتی تکوین، در کل، وجود عدم تقارن بین اندام هایی است که بطور معمول دارای تقارن هستند. عدم تقارن بیش از حد بین انگشتان دست چپ و راست ممکن است بر کنترل ژنتیکی نسبتا ناپایدار در دوران جنینی دلالت کند. وراثت در اکثر خصوصیات درماتوگلیفیک از یک سیستم پلی ژنی پیروی می کند. کثرت ازدواج فامیلی در میان خانواده های قوم بلوچ استان سیستان و بلوچستان باعث شده که مشابهت بالایی در موتاسیون منطقه سیستان و بلوچستان دیده شود. در این راستا ما به بررسی روند رشد و تقارن سنجی الگوهای درماتوگلایفیک و مینوتیا اثر انگشت شست دست دختران نوجوان قوم بلوچ شهر زاهدان پرداختیم. در ¬این پژوهش مطالعه تحلیلی- مشاهده¬ای بر¬روی¬ 150¬¬ دختر ¬17-15 ¬ساله بلوچ انجام¬ گرفت. پس از اخذ رضایت و تکمیل فرم پرسشنامه برای بررسی تقارن سنجی الگوهای درماتوگلایفیک از نظر کمی، کیفی و جزئیات خطوط پوستی(مینوتیا)، اثر بند اول انگشت شست دست راست وچپ به روش ثبت با مرکب چاپ تهیه شد و برای بررسی مینوتیا از پرینت بند اول هر انگشت به کمک میکروسکوپ دیجیتال (dino-lite- plus am313) عکس برداری شد. برای محاسبه و بررسی bmi ، قد و وزن افراد مورد نظر با دقت بالا اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار spss ، excel و آزمون t-test و کلموگروف-اسمیرنوف مورد تجزیه¬ و¬ تحلیل قرار-گرفت. از نمودارهای ستونی، جداول میانگین و خطای معیار، جهت توصیف متغیرهای تحقیق استفاده شد. نتایج حاصل از ¬این تحقیق نشان¬داد که 16/7 درصد از دانش¬آموزان لاغر، 73/2 درصد دارای وزن طبیعی، 6/5 درصد اضافه وزن و 3/6¬ درصد چاق هستند. میانگین خط شماری نشان داد که در همه افراد مورد بررسی بین متوسط تعداد خط شماری در انگشت شست دست راست (0/473±15/86) با دست چپ (0/419±15/80)¬ ایشان اختلاف معنی¬داری در¬سطح پنج¬ درصد وجود ندارد (p=0/843). 52/5 الگو پیچی، 46/16 الگو کیسه ای و 0/8 الگو کمانی در دست چپ و 57/5 پیچی، 38/3 کیسه ای و 4/16 کمانی در دست راست مشاهده شد. نتیجه کلی نشان می دهد که دختران بلوچ از رشد جسمانی مطلوب برخوردار بوده اند. بررسی تقارن سنجی الگوهای اصلی و خط شماری خطوط بند اول انگشت شست نشان داد که بین دست راست و چپ عدم تقارن وجود ندارد. در تقان سنجی الگو های مینوتیا بین دست راست و چپ تنها 0/42 عدم تقارن در الگوی e ، 2/67 عدم تقارن در الگوی b و 2/34 عدم تقارن در الگوی c مشاهده شد. این در حالی است که در الگوهای دیگر بین دست راست و چپ افراد تقارن وجود دارد.
سپیده قادری ناصر مهدوی شهری
سلول ها و بافت های جانوری توسط شبکه پیچیده ای از ملکول های گوناگون به نام ماتریکس خارج سلولی که رفتارهای سلولی مثل تکثیر٬ تمایز و مهاجرت سلولی را کنترل می کند٬ حمایت می شوند. داربست های بیولوژیک تشکیل یافته از ماتریکس خارج سلولی معمولا برای انواع کاربردهای جراحی ترمیمی و به طور گسترده ای در استراتژی های پزشکی ترمیمی برای جایگزینی بافت ها و اندام ها استفاده می شوند. با وجود تمام پیشرفت های صورت گرفته در زمینه مهندسی بافت به خصوص در ارتباط با طراحی و ساخت داربست های مناسب٬ بارگذاری سلول ها درون داربست هنوز به عنوان یک مشکل جدی مانع از حصول اهداف نهایی در مهندسی بافت است. در این مطالعه استخوان جمجمه موش صحرایی سلول زدایی شده به عنوان یک سلول زدایی استخوان جمجمه موش صحرایی با استفاده از روش های فیزیکی٬ آنزیمی و شیمیایی به ترتیب توسط نیتروژن مایع٬ تریپسین 25/0 % به مدت 18 ساعت و sds 2% به مدت 20 ساعت صورت گرفت. سپس داربست های سه بعدی تهیه شده با تعداد 105×5 سلول در دو گروه٬ یک گروه محیط کشت واجد مواد تمایزی به استئوبلاست (β-گلیسرول فسفات٬ اسید آسکوربیک و دگزامتازون) و گروه دیگر فاقد آن٬ کشت داده شدند. نمونه ها در هفته های اول تا چهارم بعد از کشت مورد بررسی های هیستولوژیکی قرار گرفتند. مطالعات میکروسکوپی داربست با رنگ آمیزی های مختلف٬ حذف سلول ها و حفظ رشته های کلاژن را تایید نمودند. با مطالعه رفتار سلول ها در هفته های مختلف کشت٬ چسبندگی٬ مهاجرت و تکثیر سلول هایl929مشاهده گردید. همچنین در حضور محیط کشت تمایزی٬ کلسیم سازی توسط سلول های تمایز یافته با رنگ آمیزی آلیزارین رد تایید شد. اگرچه در عدم حضور محیط کشت تمایزی٬ از هفته دوم به بعد نیز تمایز و کلسیم سازی به مقدار کمی وجود داشت. نتایج نشان داد که ecm به جا مانده از استخوان جمجمه موش صحرایی٬ داربست مناسبی برای استقرار٬ رشد و تمایز سلول های l929 می باشد. همچنین حضور محیط کشت تمایزی برای تسریع و افزایش تمایز ضروری است.
الهه خاکپور ناصر مهدوی شهری
در این پژوهش، تاندون آشیل گاو از کشتارگاه مشهد تهیه شده و سلول زدایی آن با استفاده از تیمارهای شیمیایی مختلف شامل (w/v)1/0% edta و محلول حاوی (w/v)5/1% sds و (w/v) 1/0% edta انجام شد. بافت بلاستما، با دو مرحله پانچ با فاصله زمانی 48 ساعت از گوش خرگوش به دست آمد. پس از مراحل شستشو، داربست های سلول زدایی شده درون حلقه ها مونتاژ و کشت داده شدند و همچنین داربست های تهیه شده جهت کشت با had-mscs نیز مورد استفاده قرار گرفتند. مطالعات بافت شناختی داربست ها پس از سلول زدایی نشان داد که هسته ها و اجزای سلولی از بافت حذف شدند. بررسی با میکروسکوپ الکترونی نگاره مشخص کرد که طی فرایند سلول زدایی، رشته های کلاژن سالم مانده اند. از طرفی آنچه که در روزهای مختلف بعد از کشت مشاهده شد، چسبندگی و نفوذ کم سلول های بلاستمایی و had-mscs به درون داربست بود. با این حال به علت تراکم بالای رشته های کلاژن و تخلخل پایین داربست، نفوذی به نواحی مرکزی تر داربست مشاهده نشد. همچنین نتایج آماری مشخص کرد که تراکم سلول ها در روز بیستم پس از کشت به طور معنی داری بیشتر از سایر روزها بود. به نظر می رسد، had-mscs، با توجه به اینکه چسبندگی زودتری نسبت به بلاستما نشان داده و تا روز سی ام نیز در داربست باقی مانده بودند، برای این داربست مناسب تر باشند.
الهام عابدین ناصر مهدوی شهری
در این تحقیق برای اولین بار در ایران از ماتریکس کلسیم زدایی شده و سلول زدایی شده ی استخوان اپی فیز انسانی به عنوان داربستی جهت بررسی رفتار سلول های چسبنده ی مغز استخوان موشی (rabmcs) استفاده گردید. همچنین اثر ماتریکس بر تمایز سلول ها در محیط تمایزی و غیر تمایزی بررسی شد.