نام پژوهشگر: سید حسین نبوی
رضا نظریان شهلا باقری
این رساله یکی از ارکان اصلی نظریه اجتماعی کلاسیک و مدرن یعنی (نحوه رابطه بین فرد و جامعه) را هدف پژوهش خود قرار داده است؛ فرد و جامعه و چگونگی ارتباط انها با یکدیگر، یکی از مباحث اصیل و دامنه دار موجود در جامعه شناسی است، این موضوع علیرغم اینکه در ابتدای امر ساده می نمایاند، دارای پیچیدگی های فراوانی است. مساله تنها در قائل بودن وجودی برای فرد و جامعه و برقراری ارتباط بین انها خلاصه نمی شود، بلکه می بایست روشن شود چه حیثی از وجود مورد نظر است؟، (حقیقی یا اعتباری) و همچنین نحوه رابطه با انها چگونه است؟، (بصورت غلبه یک طرف بر دیگری است؟ یا هر دو طرف با یکدیگر تعامل پایداری دارند؟، و اگر تعامل پایداری وجود دارد، چگونه بدون غلبه یکی بر دیگری میسر است؟) بر این اساس، این نوشتار با بهره گیری از روش تطبیقی و در ضمن مقایسه میان جامعه شناسان مسلمان و جامعه شناسان رابطه گرا، در صدد پاسخگویی به این سوال است که: چگونه فرد و جامعه با یکدیگر تعامل می کنند، بصورتی که این تعامل موجب غلبه یک طرف بر دیگری نشود؟؛ در میان متفکران اجتماعی و جامعه شناسان مسلمان، این پرسش بدلیل نوع رویکرد اموزه های اسلامی و بخصوص قران، همیشه مورد تفکر و تامل بوده و پاسخهای متنوعی نیز دریافت داشته است، در میان جامعه شناسان نیز این موضوع دارای پیشینه ای طولانی است تا جائیکه به وجود علم جامعه شناسی نیز عمیقا پیوند خورده است؛ برای نیل به این مقصود ابتدا نمایندگانی در جهت پاسخگویی به مساله مورد نظر انتخاب شده اند و در مرحله بعد، با استفاده از توان نظری شکل گرفته در مرحله پیشین، به بسط مفهوم (سنت اجتماعی الهی) که عامل حفظ کننده فرد و جامعه در نظریه اجتماعی است، توجه می شود، نتیجه ای که از پاسخ به سوالات و بسط مفهوم سنت اجتماعی الهی، حاصل شده است این است که برای برقراری پیوند بین دو سطح فرد و جامعه، می بایست عامل ربط دهنده ای که هم به فرد و هم به جامعه اتصال یابد، وجود داشته باشد. کلمات کلیدی: فرد، جامعه، عاملیت، ساختار، نظام اجتماعی، فرهنگ، زمان،دین، سنت اجتماعی الهی
امید مظلومی مقدم سید حسین نبوی
یکی از موضوع های مهمی که در دهه های اخیر وارد حوزه ی جامعه شناسی شده و توجه بسیاری از پژوهش گران اجتماعی را به خود جلب کرده، نقش مهم تعیین کننده های اجتماعی (در اینجا، دین داری) در سلامت انسان (به ویژه بعد اجتماعی آن) است؛ پژوهش حاضر با عنوان «مطالعه ی رابطه ی میزان دینداری با سلامت اجتماعی دانشجویان دانشگاه خوارزمی» به این مهم پرداخته است؛ فرضیه ی اصلی پژوهش این بود که دینداری به طور مستقیم و هم چنین، از طریق تاثیری که بر حمایت اجتماعی و خوش بینی افراد دارد، اثر مثبتی بر ارتقای سلامت اجتماعی آن ها می گذارد؛ در تبیین این رابطه ها، به رویکردهای کارکردگرا (دورکیم)، نوکارکردگرا (دیویس، یینگر، توماس ادی)، ماکس وبر، پیتر برگر و در نهایت کلیفورد گیرتز استناد شده است.