نام پژوهشگر: حسین حسن ابادی
محمد کاظمی قنبرابادی رسول صاحب علم
زمینه و هدف: اختلالات عضلانی اسکلتی به ویژه در ناحیه گردن و اندام فوقانی از عوارض شایع شغلی در بین دندانپزشکان است. از این رو، هدف از این مطالعه تعیین شیوع اختلالات عضلانی اسکلتی و عوامل خطرزای مرتبط با آن در متخصصین بالینی دندانپزشکی شهر مشهد است. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی که به روش مقطعی انجام شد، پرسشنامه ای حاوی سوالاتی درباره گزارش درد در مناطق مختلف بدن در میان 128 نفر از متخصصین بالینی در 7 رشته تخصصی بالینی دندانپزشکی توزیع شد. 98 نفر به پرسشنامه پاسخ دادند. متغییرهای مستقل شامل سن، جنس، سابقه کاری، ساعات کار در مطب، دفعات ورزش منظم در هفته و متغییرهای وابسته مربوط به ویژگی های درد از جمله طول مدت درد، شدت و تناوب درد، مورد بررسی قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار spss نسخه 15 و آزمون کای دو و ضریب همبستگی پیرسن یا اسپیرمن استفاده شد. یافته ها: هشتاد و سه درصد از متخصصین بالینی دندانپزشکی مشهد، درد بدنی را حداقل در یک منطقه گزارش کردند. فراوانی درد گزارش شده در نواحی مختلف بدن به ترتیب عبارت است از: سروگردن (8/43%)، سینه و شانه (7/37%)، دست راست (4/24%)، پایین پشت (4/18%)، میانی پشت (3/18%)، ستون فقرات (3/15%)، پاها (2/11%) و دست چپ (2/10%). متغیر شدت درد در خانمها بطور معنی داری بیشتر از آقایان بود (05/0>p). در سایر متغیرها تفاوت آماری معنی داری بین دو جنس مشاهده نشد. همجنین مشخص گردید که بین میزان فعالیت ورزشی و وجود یا عدم وجود درد در نواحی مختلف بدن از نظر آماری ارتباط معنی داری وجود ندارد (198/0 p=). نتیجه گیری: دندانپزشکان معمولا از دردهای عضلانی اسکلتی شکایت دارند. در طی کار، دندانپزشکان با وضعیت های کاری نامناسب و طولانی مدت و بار عضلانی استاتیک زیاد در ناحیه گردن، پشت و اندام ها مواجهند که این حالات باعث افزایش بروز مشکلات عضلانی – اسکلتی می شود. بنابراین به نظر می رسد افزایش تغییر وضعیت های کاری به طور متناوب و کاهش فعالیت عضلانی استاتیک، در کاهش احتمال خطر بروز مشکلات عضلانی اسکلتی دندانپزشکان موثر باشد.
معصومه دامنجانی علی کیمیایی
مهارتهای ارتباطی، توانایی اختصاصی به شمار می آیند که برای حل مساله و برقراری ارتباط عاطفی موثر لازم است. البته لزوم داشتن این مهارتها بیشتر به جنبه های نگرشی و رفتاری افراد در زندگی بستگی دارد. بنابراین با توجه به اهمیت این مهارتها در تمامی جهات زندگی، به خصوص در رشد و تعالی انسان ، در این پژوهش فرض بر این شد که درمان شناختی- انسان گرایانه که به رشد و تعالی انسان توجه دارد و به وسیله آموزش مهارتهایی مراجع را توانمند می کند، می تواند اثربخشی معناداری بر افزایش مهارتهای ارتباطی، حل مساله و سبک زندگی داشته باشد. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی بود که با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. به منظور دستیابی به هدف پژوهش، از کلیه زنان متاهل که به منظور حل مشکلات زناشویی به یکی از مراکز مشاوره شهر مشهد مراجعه کرده بودند،22 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه سبک زندگی، حل مساله خانواده و کارکردهای روان شناختی خانواده ایرانی، مقیاس ارتباط بود. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون به عمل آمد، آنگاه گروه آزمایش طی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت گروه درمانی شناختی- انسان گرایانه قرار گرفتند. پس از پایان جلسات، مجددا از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون به عمل آمد. به منظور مقایسه نتایج پیش آزمون و پس آزمون از آزمونهای آمار توصیفی و تحلیل کواریانس استفاده شد و در پایان نتایج حاکی از این بود که گروه درمانی شناختی- انسانگرایانه به بهبود مهارتهای ارتباطی، حل مساله و سبک زندگی زنان متاهل منجر شده است .