نام پژوهشگر: غلامحسین گرامی
حسین شایسته عبدالحسین خسروپناه
این رساله با هدف پاسخ به این سوال تدوین شده است که «مبانی فلسفی و کلامی موسیقی چیست؟». در پی تبیین این مبانی، ضمن مفهوم شناسی و بیان تاریخچه ای مختصر از فلسفه موسیقی، روند بررسی فلسفه موسیقی در غرب و تأثیر و انعکاس آن در آراء فلسفی متفکرین اسلامی تبیین شده است. در نگاه هستی شناسانه به موسیقی، نگارنده در نهایت به این نظر رسیده است که ماهیت موسیقی، چیزی نیست جز یک وجود صوتی که محصول خلاقیت و ابداع بشری بوده، متأثر از عواطف زیباشناسانه او است. جنس ادراک موسیقی در قوای ادراکی انسان نیز کاوشی معرفت شناسانه است که در ضمن آن، چنین نتیجه ای به دست آمده است که ادراک موسیقی دارای دو بُعد است؛ یکی بُعد حسی و دیگری بُعد عاطفی و از آن جا که بُعد عاطفی ادراک موسیقی از نوع ادراکات حضوری آدمی است، کاملا بر ادراک حسی غلبه دارد. در نگاهی انسان شناسانه نیز ارتباط موسیقی با سرشت، کمال و غایت وجودی انسان تبیین گردیده و ارتباط دوسویه تأثیر و تأثری بین غرایز و فطریات او با موسیقی مورد بررسی قرار گرفته است. سعی بر این بوده که تفاوت انسان و حیوان در مواجهه با موسیقی به نحوی شفاف مورد توجه قرار گیرد. از زاویه ارزش شناسانه نیز موسیقی به عنوان پدیده ای معرفی شده است که به لحاظ ذاتی نه اقتضای ارزش دارد و نه اقتضای ضدارزش. بلکه ارزشی یا ضد ارزش بودن آن، با تأثیرپذیری شدید از پدیده های ارزشی یا ضدارزشی مقارن با آن رقم می خورد. بررسی مبانی دین شناختی نیز مجموعه ای است از مباحث عرفانی، کلامی، اخلاقی و فقهی. کوششی به عمل آمده است تا از این منظر، ارتباط موسیقی با کشف و شهود، ایمان، معنویت، سعادت و شقاوت و رذایل و فضایل اخلاقی مورد بررسی قرار گیرد. بررسی موسیقی از دیدگاه قرآن کریم، روایات شریفه و فقهای عظام، از دستاوردهای دیگر این کاوش است و نتیجه ای که به دست می دهد، تفاوت حکم موسیقی با تفصیل بین مفهوم غنا و موسیقی است. در پایان نیز به نحوی مختصر، مبانی اسلامی با موسیقی ملی ایران تطبیق داده شده است.
غلامحسین گرامی احد فرامرزقراملکی
تحقیق حاضر چگونگی کاربست عقل، نقل و شهود را در فلسفه ملاصدرا بررسی می کند. این مسئله در دو بحث مجزا قابل پیگیری است، یکی چگونگی کاربست سه روش عقلی، نقلی (مراجعه به متون دینی) و شهودی و دیگری چگونگی کاربست نظریه های عقلی، نقلی و شهودی (فلسفی، کلامی و عرفانی). در بحث اول ملاصدرا اعتقاد دارد برای بررسی مسایل فلسفی و الهیاتی هر کدام از سه روش اعتبار دارند و می توانند ما را به حقیقت برسانند اما اکتفا به هر یک از آنها احتمال وقوع خطا در نتیجه پژوهش را زیاد می کند به همین دلیل جمع بین همه روش های ممکن یک ضرورت است و چنانچه فرضیه ای از طریق هر سه روش تأیید نشود به نظریه ای قابل قبول تبدیل نمی شود. کارآمدی روش ها در حل همه مسایل یکسان نیست و امکان دارد در برخی مسایل نتوان از برخی روش ها استفاده کرد ولی در هر صورت قاعده کلی، ضرورت جمع بین روش های ممکن در آزمون فرضیه هاست. آنچه گفته شد مربوط به مرحله آزمون فرضیه هاست اما در مقام تعلیم و تعلم و ارائه نظریه های فلسفی، نقش اصلی را روش عقلی و برهانی ایفا می کند و استفاده از اطلاعات به دست آمده از دو روش دیگر در حد تأیید مطلب است. ملاصدرا در مورد چگونگی استفاده از نظریه های فلسفی، کلامی و عرفانی ـ بحث دوم ـ نیز روش خاص خود را دارد. وی ضمن آگاهی از مهم ترین نظریه ها در این سه حوزه و تجزیه و تحلیل دقیق آنها تلاش کرده با سعه صدر و نگاه مثبت به اندیشه ها بیشترین استفاده را از آنها ببرد. جذب حداکثری و دفع حداقلی شعار علمی و روش عملی ملاصدرا در مواجهه با آراء و عقاید فلسفی، کلامی و عرفانی است. حمل نظریه ها بر معانی صحیح و تلاش برای آشتی دادن نظریه های به ظاهر متعارض ـ خواه از سوی یک یا چند نفر ـ در همین راستا معنا پیدا می کند. وی با وجود همه مثبت نگری ها از نقاط ضعف آراء و نقد آنها غفلت نورزیده او تلاش کرده در هر مسئله ای که وارد می شود علاوه بر استفاده از نقاط قوت و ضعف نظریه های پیشین نظریه ای بدیع در چارچوب حکمت متعالیه ارائه کند. توفیق ملاصدرا در ارائه یک نظام نوین فلسفی مرهون سه امر است؛ آگاهی کامل از میراث علمی پیشینیان با نگاه مثبت به آنها، تأسیس یک روش پژوهشی جدید ـ جمع بین روش های سه گانه ـ و بهره مندی از نبوغ، خلاقیت و نوآوری. در تحقیق حاضر ابتدا روش کلی ملاصدرا در چگونگی کاربست عقل، نقل و شهود از هر دو جهت یاد شده معرفی می گردد و سپس روش ملاصدرا در چهار مسئله مهم حکمت متعالیه یعنی اصالت وجود، تشکیک در وجود، حرکت جوهری و حدوث نفس بررسی می شود تا میزان مطابقت روش کلی که در فصل دوم ارائه شده با آنچه را میدان عمل و عرصه پژوهشی از سوی وی صورت گرفته روشن شود.
سید جواد سلیمانی محمدعلی مجدفقهیی
تفکر عبارت است از حرکت و سیر از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول. موضوعات و نتایج تفکر از مباحث کلیدی و بنیادی در عرصه نهج البلاغه پژوهی است. امام علی7 با معرفی برخی از موارد و مصادیق تفکر جواب روشن و قانع کننده ای به این پرسش که به چه چیزهایی بیاندیشیم داده اند و از آنجا که ارتباط تنگاتنگی میان موضوع تفکر و فرجام نهایی آن وجود دارد امام7 با اشاره به ثمره ها و غایات تفکر پاسخ رسایی نیز به این پرسش که چرا بیاندیشیم فراروی متفکران قرار داده اند. آنچه که راه را برای متفکران درجهت رسیدن به موضوعات و غایات تفکر هموار می کند این است که ابتدا با حقیقت و جایگاه تفکر در متون دینی آشنا شوند، سپس به اصولی که به مدیریت عقل کمک کرده و آن را حاکم بر نفس می کند احاطه پیدا کرده و از وظایف و آفات پیش روی متفکر اطلاع پیدا کنند.
منا تکاورنژاد غلامحسین گرامی
سوره توحید از سوره های کوچک قرآن بشمار می رود اما براساس برخی روایات ثلث آن محسوب شده؛ و بر مبنای کلام حضرت سید الساجدین می توان نزول آن را برای متعمقان آخرالزمان دانست. از میان مختصر مفردات این سوره واژه صمد اهمیت ویژه ای دارد و در روایات معصومین (ع) و همچنین نوشته های فلاسفه مسلمان مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر تبیین رابطه واجب الوجود و عالم امکان در افق فکری صدرالمتألهین جایگاه ویژه ای در موضوعات فلسفی داشته است در حکمت متعالیه صدرایی رابطه واجب الوجود و عالم امکان به گونه ای متفاوت تبیین می شود. در پژوهش حاضر تلاش شده تا رابطه واجب تعالی و عالم امکان از دیدگاه ملاصدرا و براساس تفسیری که وی از صفت صمدیت خداوند متعال دارد تبیین شود. براساس دیدگاه ملاصدرا صمد بودن واجب تعالی دو معنا دارد یکی جوف نداشتن و دیگری مقصود در حوائج بودن است. در پرتو لا جوف له بودن حق تعالی که ملازم با نفی هرگونه کثرت از هر جهت و حیثیت از ذات حضرت صمدی و میان تهی بودن و زائد بودن وجود بر ذات ممکنات اجوفی است. نظریه توحید وجودی و فقر وجودی و در نتیجه رابطه فقر و غنی را بین واجب تعالی و ممکنات موجب می شود. معنای دوم صمد یعنی مصمودیت و تحلیل آن در تبیین رابطه واجب و ممکن با توجه به استجماع ذات واجب نسبت به همه کمالات و منشأ خیرات و برکات بودن آن و نیازمندی تمامی مخلوقات از تمامی جهات به آن مصمود و مقصود عالم، موجب جریان عشق در سراسر عالم و حرکت به سوی او می گردد.
روح الله نصیری اطهر حمیدرضا رضانیا
موضوع پایان نامه تحلیل و تبیین رابطه ملک و ملکوت المیزان و تفسیر التحریر والتنویرجناب ابن عاشور می باشد جناب علامه هم رویکرد عقلی و هم رویکرد نقلی به این موضوع دارد در حالی که جناب ابن عاشور بیشتر با رویکرد نقلی به موضوع پرداخته است این موضوع را در سه بخش معرفت شناسی هستی شناسی و انسان شناسی بررسی کردند و به تناسب هر بخش ملک و ملکوت را تحلیل و تبیین کرده ایم در بخش معرفت شناسی صحبت از علم و ارتباط آن با انسان و ارتباط ادراکات انسان با عوالم هستی به میان آمده است و ادراکات ظاهری و باطنی پلی شده برای معرفت عوالم ظاهری و باطنی. در این بخش جناب علامه علم حصولی را مسبوق به علم حضوری می داند و تجرد علم در کلام علامه جایگاه خاصی دارد در حالی که جناب ابن عاشور اگر چه قائل به تجرد علم و ارتباط انسان با علم است ولی سخنان او بسیار مجمل می باشد. در بخش هستی شناسی جناب علامه عالم هستی را فیض واحد حق تعالی می داند که این فیض واحد دارای مراتب مختلف می باشد و این مراتب به شدت و ضعف و سهمی که از وجود دارند با هم اختلاف دارند علامه عوالم مختلف وجود را همان عوالم مختلف هستی می داند که عبارتند از عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده و عالم هستی را مرکب می داند از حقایق شهودی و غیبی و دنیا و برزخ و قیامت را به عنوان ظاهر و باطن عالم معرفی می کند و جناب ابن عاشور عوالم را به عوالم بالا و پایین تقسیم می کند و قائل به عالم ملکوت و مجردات می باشد نظرات هر دو مفسردر این بخش به هم نزدیک استولی جناب علامه علاوه بر رویکرد نقلی با مبانی عقلی به این مباحث پرداخته است در بخش سوم ملک و ملکوت از منظر انسان شناسی بررسی شده است جناب علامه نفس انسان را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا می داند و آن را از عالم امر می داند و جنبه ملکوتی و امری انسان را مقدم بر وجود خلقی او معرفی می کند و قائل به تطابق عوالم انسانی و عوالم هستی می باشد و جناب ابن عاشور نیز انسان را دارای بعد امری و خلقی معرفی می کند و بعد امری او را مقدم بر بعد خلقی می داند و او نیز قائل به تطابق عوالم هستی و عوالم انسانی می باشد.
مریم رسول نژاد حسین مظفری
یکی از مباحث مهم اعتقادی بحث خداشناسی است. در این زمینه اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان احیاگران بزرگ توحید مباحث دقیق و عمیقی بیان فرمودند و به شبهات مطرح از سوی افراد و گروههای مختلف پاسخ دادند در این پژوهش به بررسی و تبیین این پاسخ ها، در سه حوزه ذات و صفات و افعال پرداخته شد. در حوزه ذات، با توجه به پاسخ های اهل بیت (علیهم السلام)، وحدت عددی و نوعی از خداوند نفی شده و وحدت حقیقی برای خداوند اثبات شد. و در فهم پذیری اوصاف خداوند هم، تشبیه و تنزیه از ذات خداوند نفی شد و تنزیه در عین تشبیه و تشبیه در عین تنزیه برای خدا ثابت شد و به سوالات مطرح در مورد صفات سلب شده از ذات خداوند بر اساس پاسخ های اهل بیت (علیهم السلام) اشاره شد در حوزه صفات، ضمن نفی نظریه اشاعره و معتزله، نظریه عینیت ذات با صفات اثبات شد ودر ادامه به شبهاتی که در مورد برخی از صفات ذاتی و فعلی و همچنین خبری در روایات مطرح شده، اشاره شد. در حوزه افعال، به حقیقت قضا و قدر در پاسخ های اهل بیت (علیهم السلام) به خصوص سازگاری آن با اختیار انسان تأکید شد و سپس بداء و جایگاه آن در تقدیر مشروط بیان شد و در ادامه با ردّ نظریه جبر و نظریه تفویض، نظریه امر بین الامرین که جمع بین فاعلیت خدا و فاعلیت انسان است براساس پاسخ های اهل بیت (علیهم السلام) اثبات شد و در ضمن هر بخش نکات مهم مورد استفاده در روایات بیان گردید. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و بر اساس کتاب شریف توحید صدوق صورت گرفت.