نام پژوهشگر: سید امیر نیاکویی
مجید حسینی صیاد نورد سید امیر نیاکویی
اولین حوزه و نمود تعامل مابین حقوق بین الملل و روابط بین الملل را می توان در نوشته های یونان باستان و امپراطوری روم جستجو کرد که به منظور حقوقی و ضابطه مند نمودن روابط میان کشورها در قالب نظریه فلسفی – حقوقی ،حقوق طبیعی متبلور شد. ازجمله مهمترین ویژگیهای حقوق طبیعی را می توان جامعیت (به معنی حوزه شمول جامع و همه گیر)،عدم ضمانت اجراء ، مشمول گذار زمان و نسل ها نبودن و در نهایت ارجح بودن و به عنوان منبع و ضمانت حقوق موضوعه که از سوی دولتها وضع می شود، نام برد. حقوقی چون حق حیات، آزاد بودن(دربند و اسیر نبودن)، حق ازدواج ، حقوق مترتب براعمال و مناسک دینی و ... از جمله مهمترین حقوق طبیعی است که در طول تاریخ و در گذر زمان به یکی از مهمترین منابع حقوق بشر تبدیل شد. مرحله بعد از تاریخ تعامل روابط حقوق و روابط بین الملل را باید در دوره مسیحیت و حاکمیت آموزه های دینی براندیشه های سیاسی و حقوقی ارزیابی نمود. حقوق دینی علاوه براینکه جایگزین حقوق طبیعی در منابع حقوقی درون کشورها و روابط میان کشورها گردید ولی به دلیل خاصیت تمایز قائل شدن میان متدینین به آئین مسیحیت با غیر مسیحیان از میزان شمول عام برای هر فردی در هر زمان و هر مکانی که حقوق سابق برخوردار بود، نبود اما با عنایت به حضور مقتدر کلیسا در مناسبات اجتماعی و سیاسی کشورهای اروپایی به عنوان ضامن اجرای قوانین الهی ،حقوق الهی نسبت به حقوق طبیعی از ضمانت اجرایی بسیار قوی تر به منظور به اجراء درآمدن برخوردار بود. در سایه تحولات بعد از قرون وسطی و عصر روشنگری و برآمدن حکومتهای مبتنی براصول فکری دموکراسی و رژیمهای مشروطه سلطنتی در اروپا شاهد آغاز عصر قانون و حاکمیت قانون برروابط درون کشورها و در قرن نوزدهم میلادی در روابط میان کشورها هستیم. دراین عصر منابع حقوقی از آسمان به زمین هبوط نمود و انسان متعامل با دیگران در سایه گسترش و تنوع بخشیدن به حوزه های تعاملات بشری و توسعه وسایل ارتباط جمعی از مردم، موالی، خلایق پادشاه به شهروند فعال در روند سیاسی – حکومتی و قانونی ارتقاء یافت. رسیدن به این مرحله نافی از میان رفتن حقوق الهی و حقوق طبیعی نبود بلکه در رده بندی منابع ضابطه مندی روابط میان انسانها و حقوقی نمودن روابط بین الملل از رتبه نخست و اصلی به رده های پائین تر نزول نمود. گرچه اغلب مورخین و اندیشمندان تاریخ صدور عهدنامه وست فالی میان شاه نشینان کشورهای اروپایی در سال 1648 میلادی را نقطه آغازی بر روابط بین الملل و حقوق بین الملل مدرن قلمداد می کنند ولی تا رسیدن به دوره جدید تعامل میان این دو حوزه دستخوش غلبه تمام عیار روابط بین الملل برحقوق بین الملل بود. روند رو به رشد تصاعد گونه تکنولوژیک کشورهای اروپایی و صنعتی شدن این کشورها و عوامل دیگری چون کمبود نیروی انسانی، منابع اولیه، نیاز به بازار فروش محصولات و تأمین بازارهای عرضه محصولات خود، زمینه ساز رقابت کشورهای اروپایی به منظور انحصار بازارهای مصرف بخصوص در عرصه مستعمرات شد؛ عواملی که در کنار پیشرفتهای تکنولوژی در زمینه ساخت و مصرف گسترده جنگ افزارهای کشتارجمعی عرصه های رقابت میان کشورهای قدرتمند اروپایی را گسترده تر از قبل نمود. با گسترده و متنوع شدن رقابتهای اقتصادی و منازعات میان کشورهای جهان (بخصوص کشورهای اروپایی) در قرون هجده و نوزدهم ، لزوم بازتعریف و تدوین قوانین جدید بین المللی در حوزه هایی فراتراز جنگ (مانند: دریانوردی بین المللی،حقوق تجارت، دیپلماسی، معاهدات،توافق نامه ها و سازمانهای بین المللی)را صد چندان نمود. اگر تا پیش از قرن هجدهم میلادی جنگ و مباحث مترتب برآن اولین و مهمترین ابزار سیاست خارجی و روابط بین الملل را تشکیل می داد در قرن نوزدهم و درسایه تغییرات صورت گرفته در معادلات،ابزارها و ماهیت بازیگران بین المللی، مذاکرات دیپلماتیک،ایجاد گروه بندیهای منطقه ای و بین المللی،اتحادیه های بین المللی،تشکیل کنفرانسهای منطقه ای و بین المللی به مهمترین ابزارهای دولتها برای نیل به اهداف سیاست خارجی خود تبدیل شد. در مسیر حقوقی شدن روابط بین الملل در قرن نوزدهم شاهد افزایش کنفرانسهای بین المللی در قالب کنفرانس هایی چون کنفرانس های صلح ورسای و لاهه بودیم که مجموعه کنفرانسهای لاهه تا یک سال پیش از جنگ جهانی اول ادامه یافت. تأسیس سازمانهای بین المللی چون کار و پست از جمله نتایج این کنفرانسها بود. نیمه نخست قرن بیستم با دو جنگ جهانی با ابعادی بسیار گسترده و قتل عام بالغ بر 25 میلیون نفر در هر جنگ همراه بود که برای عدم تکرار جنگ جهانی اول با پیشنهاد رئیس جمهور لیبرال منش امریکا وودرو ویلسون( woodrow wilson) جامعه ملل1 (league of nation) تشکیل شد، این سازمان دیری نپائید و به دلایل متعددی همچون عدم حضور امریکا به عنوان پیشنهاد دهنده اصلی آن،وجود نواقص و تضادهایی در میثاق و ساختار جامعه ملل، عدم ضمانت اجراء برای تصمیمات و در نهایت رقابت میان اعضاء باعث انحلال آن شد. طرفه اینکه براساس منشور جامعه ملل متحد جنگ هنوز به عنوان یکی از ابزارهای سیاست بین الملل پذیرفته شده بود! ولی در اصول هشتم تا بیستم منشور برای اعمال آن شرایط و ضوابطی چون مساعی جمیله،داوری،دیپلماسی طی یک دوره سه ماه تا پیش از اعلام جنگ به طرف مقابل درنظر گرفته شده بود. برای نخستین بار در تاریخ روابط و حقوق بین الملل در سال 1928 و براساس پیمان بریان کلوگ جنگ در صحنه روابط بین الملل محکوم و مطرود اعلام شد، موضوعی که با شروع جنگ دوم جهانی در سال 1939 به حاشیه رانده شد ولی به عنوان یکی از مبانی مهم مورد استناد حقوق و روابط بین الملل قرار گرفت. شروع به کار سازمان ملل متحد(united nation)، بر خرابه های ناشی از جنگ جهانی دوم باعث گسترش همکاریهای بین المللی در قالب سازمانهای بین المللی و توسعه روند حقوقی شدن روابط میان دولتها گردید و برای نخستین بار طبق مفاد منشور ملل متحد، علاوه بر دولتها، سازمانهای بین المللی و نهادهای غیردولتی بین المللی نیز به عنوان بازیگران روابط بین الملل پذیرفته شدند. در عصر بعد از دوران نظام دو قطبی که برای حدود نیم قرن (از ابتدای دهه 1950 میلادی تا ابتدای دهه 1990) بر روابط بین الملل و به تبع آن حقوق بین الملل حاکم بود و در دوره جهانی شدن امور که با خود شکست زمان و مکان در روابط میان انسانها و دولتها را به همراه داشته، تعامل حقوق بین الملل و روابط بین الملل با چالش ها و مباحث تئوری و عملیاتی متفاوتی رو به رو شده که سابق براین موضوعیتی در هر یک از این دو دانش علوم انسانی و در تعامل میان آنها نداشته است. تحقیق پیش روی با لحاظ داشتن و مداقه برروند فکری تعامل میان حقوق و روابط بین الملل بخصوص از منظر تئوریهای اصلی روابط بین الملل با تکیه ویژه بر نظریه سازه انگاری نگاهی تطبیقی بر برخی از مهمترین حوزه های چالش و همکاری (تأثیر و تأثر)حقوق و روابط بین الملل خواهد داشت. سئوال اصلی در بررسی تعامل حقوق و روابط بین الملل این است که حال که بخش اعظمی از مبانی حقوق بین الملل ماحصل توافق دولتهاست آیا صاحبان قدرت برداشت و منافع خود را به عنوان حقوق بین الملل لازم الاتباع از سوی سایر کشورها در قالب حقوق بین الملل اجرایی و فرهنگ سازی می کنند؟ نکته بسیار قابل تأمل اینکه، نهادهای بین المللی ،رویه های بین المللی،حقوق و قواعد بین الملل عموماً پس از پایان نزاعها،جنگ های بین المللی یا چند جانبه به وجود آمده و به تعبیری تأسیس می شوند درنتیجه آیا حقوق بین الملل ساخته و پرداخته روابط بین الملل و تعاملات میان قدرتها و بازیگران عرصه سیاست بین المللی است یا اینکه روابط بین الملل براساس توافقات حقوقی ،رویه ها، قواعد حقوقی بین المللی شکل یافته و هدایت می شود. به تعبیر دیگر آیا این روابط بین الملل است که حقوق بین الملل را شکل می دهد و از سوی دیگر آیا این حقوق بین الملل است که چارچوب و اسلوب روابط میان دولتها (بازیگران) در روابط بین الملل را ترسیم نموده و ضابطه مند می کند. دراین میان موضوع ضمانت های اجرای حقوق بین الملل به نسبت قواعد داخلی و میزان تأثیر و تأثر این دو مقوله بر یکدیگر نیز حائز اهمیت و بررسی است.
حسین جوانبخت رضا سیمبر
چکیده: منطقه قفقاز جنوبی همواره به عنوان حریم منطقه ای و امنیتی ایران مطرح بوده است. اما به دلیل کشمکش های قرن نوزدهم میلادی این منطقه از ایران جدا شد وبه شوروی پیوست. ارتباط سیاسی ایران و?این منطقه از گذشته تا حال باعث شده تا تاثیر گذاریها وتاثیر پذیریهای متقابلی بوجود بیاید. این در حالی است که ایران همواره تاکنون تلاش داشته است تا این منطقه را تحت نفوذ خود داشته باشد اما در عین حال سایر بازیگران منطقه ای مانند روسیه وترکیه نیز همواره به آن نگاه منفعت آمیز وامنیتی داشته اند. مضافاً اینکه سایر بازیگران موثر بین المللی مانند ایالات متحده آمریکا و حتی بازیگران میانه مانند اسرائیل نیز به آن چشم دوخته اند. همه اینها در کناراهمیت منطقه ای آن به عنوان نقطه اتصال قاره های اروپا و آسیا باعث شده تا این منطقه از حساسیت بیشتری برخوردار شود. کشف منابع جدید نفتی در آن نیز مباحث اقتصادی را در آن احیا کرده است. با توجه به مقدمه بالا می توان گفت که این منطقه عرصه رقابت بازیگران منطقه ای و بین المللی گوناگون می باشد. که در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان همسایه جنوبی قفقاز دارای تاثیر گذاری های فراوان و موثری است که ا لبته سایر بازیگران با نگاههای متفاوت و گاه متضاد به آن می نگرند. قدرتهای عمده تلاش می کنند تا با تکیه بر پارامترهای قدرتی گوناگون مانند انرژی و سایر متغیر های مطرح مانند هویت،دین و فرهنگ و سایر پدیده های بین المللی مانند جهانی شدن به عنوان مانع در سر راه تحقق منافع ملی ایران در منطقه عمل کنند. به این ترتیب افزایش ناگهانی بازیگران واقعی بین المللی، تنش های فراوانی از روابط بین دولتها را در عصر حاضر شکل داده است که موضوع گفتگو ومباحث داغ ومقالات علمی متخصصین وتحلیل گران روابط بین الملل می باشد. این منطقه همواره تحت تاثیر حوزه نفوذ فرهنگ وتمدن ایرانی قرار داشته است لذا تحولات آن نیز می تواند تاثیر مستقیمی بر تحولات وامنیت و حاکمیت ملی ایران داشته باشد. اما سیر تحولات منطقه وسه کشور(گرجستان،آذربایجان وارمنستان) حوزه از روند مطلوبی برخوردار نبوده وجایگاه ایران در منطقه کم شده است. مهمترین عواملی که در این راه می تواند بیشترین تاثیر را گذاشته و ضمن تسریع روند همگرایی در منطقه،علاوه بر کوتاه کردن دست دولت های فرا منطقه ای به تحکیم جایگاه ایران در قفقاز جنوبی کمک کند،مشارکت ایران در طرحهای انرژی و اقتصادی منطقه و گسترش روابط سیاسی وهمچنین تعمیق روابط فرهنگی است. ایران می تواند به واسطه داشتن محیط امن،ضمن ایجاد بستری مناسب برای انتقال انرژی این منطقه به بازارهای اروپایی،تنش های پیرامون این عامل را به حد اقل رسانده ونقطه عطفی در روابط خود با کشورهای این منطقه بواسطه داشتن مشترکات دینی و فرهنگی به دور از تاثیر پذیری از قدرتهای فرا منطقه ای ایجاد نماید. اما سوال اصلی این تحقیق این است که چگونه جمهوری اسلامی ایران می تواند این تهدیدها را به یک فرصت تبدیل کند و به این ترتیب منافع ملی خود را ارتقا بخشد؟ فرضیه اصلی این است که جمهوری اسلامی ایران بایستی برای مقابله با تهدیدات منطقه ای وجهت تسریع روند همگرایی در تقویت پارامترهای اقتصادی و فرهنگی،با کشور های این منطقه تلاش و برنامه ریزی کند. در پایان می توان چنین نتیجه گرفت پس از بررسی و ارایه طرحها و تحلیل داده ها و ارزیابی منطقه ای کشورهای حوزه قفقاز بهترین و موثر ترین طرح برای روند بهتر همگرایی و مقابله با قدرتهای منطقه ای مشارکت در طرحهای اقتصادی و صنعتی می باشد و با توجه به اشتراکات دینی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران می تواند بیشترین تاثیر رادر این منطقه داشته باشد. وازگان کلیدی: قفقاز جنوبی، ایران، قدرتهای فرا منطقه ای، جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، انرژی، همگرایی
سید حسین اصغری حسین آبادی سید امیر نیاکویی
در طول سال های اخیر سیاست خارجی ایران با تحولاتی مواجه بوده که از این جمله می توان به توجه بیشتر به کشور های حوزه آسیای مرکزی اشاره کرد. در بین کشورهای این منطقه ، تاجیکستان به دلیل قرابت های زبانی و فرهنگی برای تهران حائز اهمیت بیشتری بوده و است. خلال این سال ها ، ایران علاوه بر مسائل فرهنگی ، به برقراری روابط اقتصادی با این کشور نیز متمایل بوده و در صدد برآمده تا انجام پروژه های عمرانی و عملیاتی را نیز در این کشور بر عهده بگیرد. این مسئله طی سالیان متمادی مد نظر مقامات سیاسی ایران بود و در نهایت منجر به بسته شدن قراردادهایی در این زمینه شد.متاسفانه با گذشت دو دهه از استقلال این کشور و برقراری روابط رسمی میان ایران و تاجیکستان سطح روابط دو کشور به همگرایی منجر نشده است و در برخی موارد حتی شاهد ترجیح کشورهای رقیب ایران توسط مسئولان این کشور هستیم.پژوهش حاضر با نگاهی به ظرفیت های دو کشور برای ایجاد ارتباطی همه جانبه ،خصوصاً در بخش اقتصاد به پیشینه روابط دو کشور پرداخته و در صدد پاسخ گویی به این سوال اصلی بوده است که چرا روابط دو کشور جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان از استحکام کافی برخوردار نیست؟و اینکه زمینه های همگرایی دو کشور کدام است و چالش های پیش روی روابط همگرایانه ایران وتاجیکستان چیست؟روش پژوهش توصیفی وتاریخی تحلیلی بوده که در آن با استناد به شیوه مطالعات کتابخانه ای (اسنادی) از طریق کتب، مجلات علمی و سایتهای اینترنتی اطلاعات مورد نیاز کسب شده و مورد تحلیل قرار گرفته است.عدم وجود منابع مناسب و دارای اطلاعات به روز و قابل استفاده مهمترین محدودیت این پژوهش بود که از سویی خود حاکی از عد م اهتمام و توجه به مسئله همگرایی بین دو کشور به طور جدی در دستگاه دیپلماسی و مراکز مطالعاتی مرتبط با این موضوع می باشد.یافته ها حاکی از وجود ظرفیت های بالقوه برای حضور اقتصادی کشور ایران در تاجیکستان و بهره مندی از امکانات طبیعی این کشور خصوصاً منابع سرشار آب و انرژی برق تولید شده از ان در این کشور آسیای مرکزی می باشد.از سویی می توان با اجرایی کردن توافقات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی بین دو کشور به سطح مناسبی از همگرایی و همبستگی در عرصه اقتصاد دست یافت. پژوهش حاضر در 5 فصل تدوین شده است که در فصل اول آن به کلیات تحقیق و درفصل دو به بررسی نظریه ها ی مرتبط با همگرایی و در فصل سوم به معرفی تاجیکستان ودر فصل چهارم به روند روابط دو کشور ودر فصل پینجم به بررسی فرضیات و سوالات و ارائه پیشنهاد پرداخته شده است.
حسین بهمنش احمد جانسیز
ویژگی های دین مبین اسلام و جوانب گوناگون آن همواره و در عرصه ها و زمان های مختلف الهام بخش و راهگشا برای مسلمانان و حتی غیرمسلمانان بوده است؛ در زمان کنونی که جهان اسلام به بیدارگشته و مسلمانان در حال تلاش برای تعیین سرنوشت خویش هستند، یقینا درآینده ای نزدیک نیازمند الگو و شالوده ای اسلامی برای مناسبات خارجی خود و همچنین بازیگری در نظام بین الملل می باشند. پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و بیش از32 سال رفتارسیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و همچنین ایفای نقش در نظام بین الملل بر مبنای تفکر ایشان نمونه و الگوی مناسبی برای آزمایش و میزان توانایی، ظرفیت و موفقیت رهیافت اسلامی می باشد.محقق در این پژوهش برآن است تا به این پرسش پاسخ گویدکه، رهیافت اسلامی روابط بین الملل از دیدگاه امام خمینی(ره) بر چه ویژگی هایی استواراست؟ برای پاسخ به این پرسش، در این پژوهش از رهیافتی مرکب از روش های توصیفی، تحلیلی و مقایسه ای و در چارچوب مباحث فرانظری(هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی) بهره گرفته می شود. فرضیه پژوهش اینگونه است که؛ رهیافت امام خمینی(ره) به روابط بین الملل درهستی شناسی؛ خدامحورانه، مبناگرایانه، انسان مدارانه و عدل گسترانه، در معرفت شناسی، قائل به امکان شناخت، صدق وگزاره های مطابق با واقع، تاثیر متقابل دانش و ارزش، وابستگی شناخت به تهذیب نفس و تکثر منابع آن و در روش شناسی فقیهانه و تکثرگرااست.این پژوهش مشتمل برپنج فصل می باشدکه، در فصل نخست کلیات پژوهش ارائه می گردد؛ در فصل دوم وسوم به توصیف و تحلیل مبانی فرانظری دیدگاه امام خمینی (ره) به حوزه روابط بین الملل می پردازد و درفصل چهارم نیز، ضمن بررسی دلالت های فرانظری تفکرامام (ره) در روابط بین الملل، به مقایسه اجمالی این رهیافت با نظریه های مطرح روابط بین الملل وتحلیل تشابهات و تمایزات تعلق گرفته است و درفصل پنجم به نتیجه گیری خاتمه می یابد.
میکاییل عزیزخانی ابراهیم متقی
یکی از ویژگی های انقلاب اسلامی راباید الهام بخشی دانست. الهام بخشی در زمره نشانی های قدرت نرم سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران می باشد.
کیانوش نظری رضا سیمبر
ساختار سیاسی غیرمتمرکز و توزیع شده آمریکا سبب شده است که جریان ها و تشکل های بسیاری بتوانند روند پیچیده تصمیم گیری سیاسی در این کشور را تحت تأثیر قرار دهند. با آنکه یهودیان تنها حدود سه درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند اما توانسته اند به تأثیرگذار ترین اقلیت قومی در ساختار قدرت آمریکا تبدیل شوند. یهودیان آمریکا مجموعه ی چشم گیری از سازمان های مختلف را برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا به وجود آورده اند که در این میان نقش کمیته ی امور عمومی آمریکا-اسرائیل)آپیک(به عنوان قدرتمندترین سازمان یهودی آمریکا بسیار شاخص می باشد، سازمانی که مسئول برنامه ریزی و هماهنگ کردن فعالیت اکثر سازمان های یهودی آمریکا را بر عهده دارد و نقش اساسی را در هماهنگی سیاست های آمریکا با منافع صهیونیسم ایفا می-کند.
نیکزاد گروسی رضا سیمبر
روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، از ابتدای انقلاب اسلامی یکی از مهم ترین موضوعاتی بوده است، که همواره توجه بسیاری از اندیشمندان و سیاست مدارن را به خود جلب نموده است. کشمکش و تضاد مهم ترین ویژگی این رابطه بوده است،که در دوران های مختلف از حیات جمهوری اسلامی وجود داشته است. تحولات جهان عرب که در سال 2010 با خود سوزی محمد بوعزیزی در تونس آغاز شد، فصل جدیدی را در روابط بین الملل و مطالعات منطقه خاورمیانه گشوده است. از آنجا که تحولات ناشی از بیداری اسلامی در سطح جهان و منطقه دارای پیامدهای زیادی بوده است، موجب واکنش بازیگران مهم منطقه ای و بین المللی در قبال این تحولات شده است.آن چه برای ما در این پژوهش مهم است؛ واکنش جمهوری اسلامی ایران و موضع گیری این کشور نسبت به این تحولات از یک طرف و واکنش ایالات متحده آمریکا در قبال این تحولات از طرف دیگر است. پس از بررسی پیشین? روابط ایران و آمریکا، به سوال اصلی پژوهش پاسخ داده می شود. سوال اصلی این است که تحولات اخیرخاورمیانه (بیداری اسلامی) چه تأثیری بر رابطه جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا داشته است؟ سپس با توضیح سیاست آمریکا در منطقه و اشاره به موارد اختلاف ایران و آمریکا، و توضیح رویکرد جمهوری اسلامی در قبال این تحولات، که نشان از آن دارد که تحولات اخیر خاورمیانه موجب تشدید بحران و استمرار کشمکش در روابط ایران و آمریکا شده است، به سئوال اصلی پژوهش پاسخ داده خواهد شد. در میان نظریه های روابط بین الملل این کشمکش و تضاد ایران و آمریکا در زمین? بیداری اسلامی در قالب رویکرد نو واقع گرایی قابل تبیین است.
فرهاد نصیری فقیر سمیعی رضا سیمبر
پژوهش حاضر درباه تحزب گرایی درایران: چالشها وفرصتها ( با تأکید برجمهوری اسلامی ) می باشد،نوع پزوهش کاربردی وبه لحاظ روش تحلیلی- تاریخی می باشد، همچنین این پژوهش درصدد است ضمن پاسخ گویی به پرسش اصلی پژوهش:مهم ترین دلایل ناکارآمدی احزاب درایران معاصر(به خصوص پس از انقلاب اسلامی) کدامند؟ فرضیه های زیر رامورد ارزیابی قراردهد: -به نظر می رسد نگاه های صرف سیاسی احزاب درایران وجهت دار بودن سوگیری های اجتماعی آنان مهم ترین دلایل ناکارآمدی حزب گرایی درایران است. - به نظر می رسد درصورتی که احزاب طی یک فرایند اجتماعی وبا توجه به نیاز جامعه، تشکیل شوند، به عنوان یک ابزار واهرم های دموکراسی بیشتر اثر گذار باشند. احزاب در ایران ریشه در جنبش مشروطه دارند.و در قالب جریانهای لیبرال ،چپ ومذهبی ،ظاهر شده اند. وقتی به عملکرد احزاب در ایران مراجعه می کنیم متوجه می شویم که کارکردهای متفاوتی داشته اند گاهی منافع ملی کشور را نادیده گرفته و در جهت اهداف خاص خود عمل کرده گاهی هم وظیفه ی خود رابه عنوان حزب کار امد انجام داده است . جریانات سیاسی در ایران و احزاب وابسته به آن گاهی از اتحاد ووحدت برخوردار بوده اند و به مقصود خود دست یافتهاند، گاهی هم بر اثر اختلافات در عقاید ناکام مانده اند . احزاب در جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به اهداف خود باید اسلام را به عنوان عامل وحدت بخش، سرلوحه کار خود قرار دهند و به عنوان گروههای خدمت کننده به نظام ودر جهت پیشرفت نظام اسلامی گام بردارند. را مبنای کار جمعی و حزبی خود قرار دهند.بدون شک در فضایی که اختلافات بین احزاب و جریانات سیاسی بر سر مسائل استراتژیک کشور که نیاز به حرف یکسان و اتحاد وانسجام احزاب و گروهها دارد رخ نماید این اتحاد و وحدت باید به صورت جدی از سوی احزاب دنبال شود.و موجب حفظ منافع ملی کشور و خنثی شدن توطئه ی دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران شود.
محسن یوسفی رضا سیمبر
حادثه 11 سپتامبر یکی از مهمترین رویدادهای بین المللی دو دهه اخیر می باشد که پیرامون آن نظرات مختلفی بیان شده است. درخصوص ارتباط این واقعه مهم و ارتباط آن با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مقالات و نظریه ها و فرضیه های مختلفی ساخته و پرداخته شده است. اتحادیه اروپا و ایالات متحده بعد از این حادثه هرکدام در برخورد با ایران واکنش های مختلفی در روابط خود با جمهوری اسلامی ازخود نشان داده اند. نگرش و دیدگاه اتحادیه اروپا و آمریکا و رویکردهایی که درخصوص ایران اتخاذ کرده اند کاملا متفاوت می باشد. در برخی مواقع اتحادیه اروپا نسبت به ایران راهبردهای کاملاً مستقل و در سال های اخیر و با مطرح شدن پرونده هسته ای ایران و ارجاع آن به شورای امنیت سازمان ملل متحد، رویکردهای همسو با ایالات متحده اتخاذ کرده است. جمهوری اسلامی ازحادثه 11 سپتامبر هم تأثیرات منفی آن را دریافت کرده است و هم شاهد تأثیرات مثبت این حادثه در روابط خود با غرب بوده است. جنگ عراق و افغانستان و واکنش ایران نسبت به این تحولات و حضور نیروهای ناتو در کنار مرزهای خود تنها نمونه هایی از تحولاتی هستند که سیاست خارجی ایران را متأثر ساختند. هدف این تحقیق بررسی حادثه 11سپتامبر و تأثیر آن بر روابط خارجی ایران وغرب (اتحادیه اروپا و آمریکا) و بررسی اجمالی پرونده هسته ای ایران و تأثیر این حادثه برآن با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی می باشد.