نام پژوهشگر: خدابخش اسداللهی

تحلیل تطبیقی ساختار معناییِ چند غزل از حافظ و شهریار
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه محقق اردبیلی - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1391
  پیام نوزادحور   عسگر صلاحی

بحث ساختارگرایی یکی از مباحث مهمّ علوم انسانی است که توسط سوسور مطرح شد و بعد از جنگ دوّم جهانی رواج پیدا کرد. از دیدگاه سوسور «زبان، مجموعه ی پراکنده ای از عناصر متجانس نیست، بلکه دستگاه منسجمی است که در آن هر جزء به جزء دیگر وابستگی دارد و ارزش هر واحد، تابع وضع ترکیبی آن است» (علوی مقدّم،1377: 185). برخی ها از ساختارگرایی به عنوان یک رویکرد اندیشمندانه یاد کرده اند و درباره ی کاربرد آن، چنین گفته اند: «ساختارگرایی در مورد هر تحلیلی که بر ساختار و مناسبات درونی اجزاء آن، تاکید می کند، توجیه می شود» (احمدی،1380: 30) و با این اندیشه که «پدیدارهای اجتماعی و فرهنگی نباید همچون امور و رویدادهای فیزیکی دانسته شود بل امور و رویدادهایی هستند که دارای معنایند و در نتیجه، دلالت آنها باید در مرکز پژوهش قرار گیرد» (همان: 14)، به معناشناسی ساختاری می پردازند. و روش کار خود را این گونه بیان می کنند: «روش کار ما هم نمی تواند روش علّی متعارف یا روش بررسی یک به یک پدیدارها باشد، بل باید به ضرورت تحلیل درونی (یعنی مجموعه مناسبات بین اجزاء ساختار) در هر پدیدار استوار شود» (همان: 14). از این روی، نقد ساختاری بر آن است که باید «عناصر به وجود آورنده ی ساختار شعر، در ارتباط متقابل با یکدیگر و ارتباط با کلیّت ساختاری بررسی شود نه آنکه عناصر به طور جداگانه نقد و تحلیل شوند.» (علوی مقدّم،1377: 185). در بحث ساختارگرایی غزل فارسی، با استخراج ساختار یکایک ابیات به صورت مجّزا و برقرار ساختن ارتباط معنایی بین آنها، به نشان دادن دلالتی می پردازند که هسته ی مرکزی غزل را تشکیل می دهد و میان ابیات، پیوند معنایی ایجاد می کند. در غزل های حافظ و به تبع آن شهریار، با وجود نوعی گسستگی ظاهری میان ابیات، ما با پیوند معنایی پوشیده ا ی مواجه هستیم که از انسجام معنایی بالایی برخوردار است و با کشف آن پیوند، می-توانیم به هسته ی مرکزی غزل که تمامی ابیات با آن پیوند معنایی دارند، دست یابیم.