نام پژوهشگر: تینا تکاپویی
سمانه تیموری اوغاز اعظم سادات میرهادی
در این رساله دو مفهوم مادری و هویت با رویکرد فمینیستی تحلیل میشود. هویت از دید فمینیسم پساساختارگرا و نظریات سیکسو و باتلر و مادری از منظر فمینیسم روانشناسانه و نظریات چادورو و هیوز نقد میشود. در کل نتیجه میگیریم که هویت و مادری دو مفهوم وابسته به هم هستند.
فرزین محمدزاده سید بختیار سجادی
قدرت از دیرباز به عنوان عامل چشمگیری در تولید دانش در نظر گرفته شده است و دانش را نیز به نوبه ی خود می توان لازمه ی تولید قدرت در جوامع دانست. تولید متقابل این دو موضوع پدید آورنده ی شرایطی بوده است که در آن طیف وسیعی از دانشٍ جمعی، اعتبارِ به ظاهر اصیل و بدیهی ای را به دست آورده است. رساله ی حاضر تلاش می کند خوانشی انتقادی از دو رمان سربریده و ناقوس اثر آیریس مرداک در چهارچوب نظریات میشل فوکو در باب روابط قدرت-دانش (power/knowledge)، اپیستمه(episteme) ، اکثریت-اقلیت(majority/minority) ، به حاشیه رانده شدگی(marginalization) و دیگربودگی(otherness) ارائه کند. این رساله در تحلیل دو رمان مذکور برآن است به این مسأله بپردازد که چگونه آگاهی از اسرار جنسی دیگری می تواند ارمغان آورنده ی قدرت و تسلط برای سوژه های مختلف باشد. جدای از این، این امر مورد بررسی قرار خواهد گرفت که چگونه قدرت به دست آمده می تواند به نوبه ی خود اقتدار لازم را برای فرد در جهت تولید فراتر دانش استراتژیکی به وجود آورد. بنابراین، شیوه و چگونگی قدرت و کنترل بیشتر بر فرد به سبب دست یازیدن به موضوعات اجتماعی تابو(taboo) مورد واکاوی قرار گرفته است. قدرت تولید شده راه را برای تولید بیشتر دانش ِ به ظاهر حقیقی هموار نموده است. حقایق اپیستمه و گفتمان های(discourses) به دست آمده در نتیجه ی قدرت تولید شده، تسلط دیگری را به وجود می آورد که به نوبه ی خود منجربه دیگربودگی افراد می شود. در هر دو رمان فوق الذکر واژه های سراسربینی (panopticism) و قدرت مشرف بر حیات(biopower) به عنوان تمهیدات کاربردی در جهت تسلط و کنترل بیشتر بر افراد شناخته شدند. این پژوهش همچنین توجه خاصی به نظریه های میشل فوکو درباره ی تأثیر ایده آل گذشت زمان و کثرت افراد بر مقبول شمرده شدن دانش به عنوان هنجار و بدیهیاتِ روز کرده است. این می تواند بدان معنا باشد که قطعیت هر آن چیزی که به صورت بدیهی وجود دارد، اعم از عقاید، رفتارها، آداب، افکار و رسم و رسومات، قابلیت نقد و مواجه با پرسش را دارد. از دید فوکو این مفاهیم قابلیت تخریب دارند و می توانند به عنوان محصولات کهن ذهنیت انسان قلمداد شوند
ناهید شعبانی پور رضا دیداری
این پایان نامه به بررسی سه رمان: رسوایی، در قلب حومه شهر، در انتظار بربرها،از نویسنده مطرح افریقای جنوبی، جی ام کوتزی از منظر فمینیستی(زن محوری) و براساس نظریات فیلسوف فرانسوی سیمون دو بوار در کتاب جنس دوم او میپردازد.موقعیت و سرنوشت زنان در عصر آپارتاید به خوبی در آثار این نویسنده مشهود است. مفاهیمی چون دیگری،منزوی شدن،سرنوشت تلخ،ایثار،ازدواج، مادری و هویت در سه قالب نقش زن در نادیده گرفتنش،تاثیر مرد سالاری در به حاشیه راندن زن و نگاه جامعه مرد سالار در نادیده گرفتن زن، مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.سیمون دو بوار معتقد است که فرعیت و غیر خودی انگاشتن زن در جامعه،نه تنها به خاطر نوع نگاه مردان در جامعه مرد سالار به زن است بلکه به خاطر پذیرش این شرایط تحمیلی از سوی زنان جامعه است.از بررسی این مفاهیم میتوان نتیجه گرفت که به حاشیه راندن زن در جامعه مرد سالار صرفا به افسردگی او می انجامد که تاثیر نامطلوب در نقش او در جایگاه زن ومادر و نیز در شکل گیری هویت فرزندش خواهد داشت.