نام پژوهشگر: عنایت ا... بخشی
شهرام یعقوبی مسعود کریملو
مقدمه : یکی از روشها در مدل سازی داده های همبسته، روش معادلات برآوردی تعمیم یافته (gee) است. در این روش، همبستگی میان مشاهدات درون یک فرد با فرض یک ساختار همبستگی فرضی مدل سازی می شود. کارایی برآورد پارامترها ی روش معادلات برآوردی تعمیم یافته تحت تاثیر نوع ساختار همبستگی قرار دارد. برای بهبود کارایی برآورد پارامترها، روش ترکیبی gee، پیشنهاد شده است، که در آن geeها با ماتریس های همبستگی مختلف با استفاده از درستنمایی تجربی (el) با هم ترکیب شده و برآوردهای کاراتری حاصل می شود. مواد و روشها : در این مطالعه با استفاده از داده های یک مطالعه شبه تجربی که با روش نمونه گیری دردسترس بر روی 60 بیمار مبتلا به پارگی لیگامان متقاطع قدامی حاد انجام شده است، روش معادلات برآوردی تعمیم یافته با ماتریسهای همبستگی پرکاربرد ساختار همبستگی تعویض پذیر ( ) اتورگرسیو مرتبه اول ( ) و میانگین متحرک مرتبه اول ( ) را با روش ترکیبی gee، مقایسه نمودیم. متغیر پاسخ در این مطالعه آستانه حس تشخیص حرکت و متغیرهای جراحی، بریس، چشم، اندام، bmi، سمت غالب، سمت ابتلا، سن نیز به عنوان متغیرهای مستقل در نظر گرفته شدند. از نرم افزار r، جهت برازش مدل ها استفاده گردید. یافته ها : نتایج نشان داد تنها، متغیرهای جراحی بازسازی، سمت ابتلا و اثر متقابل سمت ابتلا و سمت غالب رابطه معنی داری با آستانه حس تشخیص حرکت داشتند، همچنین از بین روشهای استفاده شده، کمترین مقدار qic و کاراترین برآوردها در روش ترکیبی gee به دست آمد. نتیجه گیری : روش ترکیبی gee در برآورد پارامترها نسبت به سایر روشهای گفته شده کاراتر بوده و برای تحلیل داده های همبسته پیشنهاد می شود.
مژگان اسدی فریبا یادگاری
مقدمه: رویکرد تحلیل مختصه های معنایی (sfa) و افزایش کارایی ارتباطی بیماران زبان پریش (pace) مداخلاتی هستند که در درمان نقایص نامیدن بیماران زبان پریش استفاده می شوند. در این مطالعه ما به مقایسه اثربخشی روش های sfa و pace که به ترتیب متعلق به دو رویکرد درمانی مبتنی بر آسیب و مبتنی بر ناتوانی هستند، پرداختیم. روش بررسی: این مطالعه روی 4 بیمار مبتلا به زبان پریشی ناروان و با طرح تک آزمودنی متقاطع (abcbc) صورت گرفت که طی آن هر بیمار با هر روش به مدت 2 هفته تحت درمان قرار گرفت. در این پژوهش به منظور انتخاب کلمات درمانی و کنترل از 269 تصویر با توافق نام بالای 70%، استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری، از آمار توصیفی، تحلیل سطح، گرایش و شیب، آزمون های آماره سی و ویلکاکسون استفاده شد. یافته ها: بدنبال ارائه مداخلات sfa و pace، توانایی نامیدن کلمات درمانی هر دو روش، در تمام بیماران به صورت معناداری افزایش پیدا کرد بجز یکی از آن ها با آسیب عقده های قاعده ای چپ که روش sfa در او موثر نبود. این تغییرات در روش pace بیش از sfa بود. همچنین توانایی نامیدن کلمات کنترل، تولید مختصه های معنایی و انتقال پیام افزایش یافت. عملکرد بیماران در نامیدن کلمات درمانی پس از گذشت 1 هفته از اتمام مداخلات، علی رغم کاهش جزئی، همچنان بالای خط پایه حفظ شده بود. نتیجه گیری: sfa و pace می توانند، به عنوان مداخلات موثر، در درمان نقایص نامیدن بیماران زبان پریش مورد استفاده قرار گیرند اما pace، به عنوان یک درمان چندمنظوره، نسبت به sfa موثرتر می باشد و علاوه بر بهبود مهارت های ارتباط، می تواند برای درمان آنومی مورد استفاده قرار گیرد.
فاطمه قاسمی عبدا... موسوی
مقدمه: یکی از توانایی های مهم دستگاه عصبی مرکزی شنوایی، پردازش زمانی شنوایی است که در کسب گفتار و زبان نقشی اساسی دارد. به نظر می رسد این توانایی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی(adhd) نسبت به کودکان هنجار ضعیف تر است. هدف مطالعه ی حاضر مقایسه توانایی پردازش زمانی در این کودکان با کودکان هنجار با استفاده از آزمون فاصله در نویز و الگوی دیرشی بوده است. مواد و روش ها: در این پژوهش مقطعی-مقایسه ای، 27 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی در محدوده سنی 7الی12 سال با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس گروه شاهد بر اساس سن و جنس همسان سازی شد. برای بررسی توانایی پردازش زمانی، از آزمون فاصله در نویز و الگوی دیرشی استفاده گردید. در آزمون فاصله در نویز دو معیار آستانه تقریبی و درصد پاسخ های صحیح و در آزمون الگوی دیرشی درصد پاسخ های صحیح برای شرکت کنندگان محاسبه شد. به علت برقرار نبودن شرایط آزمون پارامتری، جهت مقایسه ی نتایج آزمون ها بین دو گروه از آزمون من ویتنی استفاده شد. برای مقایسه نتایج حاصل از دو گوش در هر یک از گروه ها نیز از آزمون t زوجی استفاده شد. یافته ها: در گروه شاهد، در آزمون فاصله در نویز میانگین آستانه تقریبی 42/5میلی ثانیه(با انحراف معیار96/0) و درصد پاسخ های صحیح 4/65درصد(با انحراف معیار65/6) و در آزمون الگوی دیرشی درصد پاسخ های صحیح 81/84درصد(با انحراف معیار07/10) به دست آمد. در گروه دچار نقص توجه- بیش فعالی این مقادیر به ترتیب 9/7 میلی ثانیه(با انحراف معیار55/2)، 21/53 درصد(با انحراف معیار 87/12) و 45/65 درصد(با انحراف معیار30/20) بود. بین دو گروه در هر دو آزمون، اختلاف معنادار آماری مشاهده شد(001/0p<) و گروه مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی عملکرد ضعیف تری داشت. اما در هر دو گروه بین نتایج حاصل از دو گوش تفاوت معنادار آماری وجود نداشت(05/0p>). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، به نظر می رسد توانایی پردازش زمانی در کودکان مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی دچار درجاتی از نقص به نشانه اختلال عملکرد دستگاه عصبی شنوایی مرکزی است. بنابراین در این گروه از افراد می توان از این دو آزمون برای بررسی وضعیت پردازش زمانی استفاده کرد.