نام پژوهشگر: حسین نصیرزاده
حسین نصیرزاده رضا سیمبر
بررسی این تحولات بنابر ماهیت سیاست در خاورمیانه نیازمند نگرشی ژرف و چند بعدی و همچنین عنایت به بافت و ساخت تاریخی این منطقه است. در این زمینه روند استقلال یابی، پیگیری استراتژی های گوناگون توسعه، کاربست نظام ها و سیاست های متنوع اقتصادی و نیز مناسبات نظام سیاسی و جامعه همگی می باید به عنوان عوامل بستر ساز و ساختاری انقلاب مد نظر قرار گیرند. همچنین عواملی نظیر گرایش به احزاب اسلام گرا در خاورمیانه که نوعاً مخالف نظام های سکولار حاکم هستند و نیز حضور اسرائیل و آمریکا در منطقه و روابط بسیار خوب دیکتاتوری های خاورمیانه با این کشورها که همواره با مخالفت شهروندان مسلمان خاورمیانه همراه بوده است نیز از جمله عوامل تاثیرگذار در آغاز و بسط این تحولات اند. سوال اصلی در بررسی تحولات خاورمیانه این است که در پی مرگ جوان تونسی چه چیزی رخ داد که ظرف مدت کوتاهی به سقوط چند رژیِم دیکتاتوری سکولار منجر شد و موج تحولات ناشی از آن بیشتر کشورهای عربی را در بر گرفت؟ همان گونه که گفته شد علل و عوامل متععدی در این موضوع به ایفای نقش پراخته اند که بررسی همه ی آنها نیازمند پژوهشی به مراتب گسترده تر و جدی تر در همه ی سطوح سیاسی، منطقه ای و بین المللی است. در این پژوهش نیز ضمن عنایت به ضرورت درک چند وجهی از تحولات اخیر خاورمیانه و تلاش برای پرهیز از خطای تحلیلی تک عاملی بر آن است تا از نظریات انقلاب و توسعه برای بررسی آنها استفاده نماید. در این راستا به منظور تشریح ماهیت تحولات از نظریه توسعه ناموزون هانتینگتون استفاده شده است. بر این اساس می توان گفت تحولات خاورمیانه معلول و نتیجه واپس ماندگی ساختار سیاسی از فراگردهای نوسازی در حوزه های اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر در شرایطی که افق دید و گستره ی انتخاب اطلاعات و اخبار برای شهروند خاورمیانه بسیار وسیع شده، مهارت های تحلیلی بازیگران سطوح مختلف به ویژه شهروندان افزایش یافته و به تبع آن میل به مشارکت در میان این افراد گسترش یافته است؛ ساختار سیاسی در این کشورها بسیار متصلب بوده و امکان حداقل مشارکت سیاسی برای شهرمندان را نیز پدید نمی آورد. تداوم این وضعیت به رادیکالیزه شدن جامعه و تحولات سریع و گاهاً خشونت بار می انجامد.