نام پژوهشگر: سیده ساناز آزاد بخت
سیده ساناز آزاد بخت محمدرضا شریف زاده
موسیقی از سویی به خاطر داشتن مشترکاتی مفهومی با هنر های بصری در بسیاری از زمان ها هنرمند را بر آن داشته است تا به اصطلاح، بیانی بصری از آن چه ادراک می کند را ارائه دهد. از سویی دیگر موسیقی به خاطر دارا بودن خاصیت همانندی با حالات و حرکات روحی انسان ، می تواند تداعی گر موقعیت های خاص ذهنی و انگاره های متفاوت ناخودآگاه باشد. بدین صورت که مثلاً صدای سوزناک ویولن می تواند ما را به یاد صدای سوزناک آهی در خاطراتمان بیاندازد. این خاطره بر احساسات ما تاثیر می گذارد و موجب اندوه دوباره ما می شود. و یا صدای ریتمیک یک طبل می تواند ما را به یاد یک مارش نظامی بیاندازد و با این تداعی در ما احساس قدرت ایجاد کند. این تغییر حالات و تداعی انگاره های ناخودآگاه توسط موسیقی می تواند عامل محرکی در ایجاد خلاقیت در نقاشان باشد. حال هنرمند نقاش معاصر با گرایش به سمت درونگرایی از این تاثیر، یا در کنش ناخودآگاه خود در مواجهه با زمینه اثر هنری و یا در بیان و کشیدن ایماژهای ناخودآگاه بهره می برد. در این پایان نامه به بررسی دو رویکرد ذکر شده ناخودآگاه ، در نقاشی معاصر پرداخته شده است. به طور مثال نقاشانی که در سبک هایی چون اکسپرسیونیسم انتزاعی فعالیت میکنند، خود را در جریان پیشامدهای ناخودآگاه از سوی جسم و ذهن ، در هنگام آفرینش، رها می کنند. و در سبک های دیگری چون سوررئالیسم، دقدقه هنرمند در بازنمایی انگاره هایی است که در ذهن او مانند تصاویری از رویا نقش بسته اند. تلاش اصلی در ارائه این موضوع ، رسیدن به این باور است که موسیقی به عنوان عاملی محرک و هنری تاثیرگذار، می تواند منجر به پدیداری خلاقیت در ذهن هنرمندان معاصر که بیشتر گرایش به بیان متفاوتی از واقعیت را دارند، شود.