نام پژوهشگر: معصومه غلامی ذوالپیرانی

بسترها و نمودهای استبداد در شاهنامه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه گیلان - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  معصومه غلامی ذوالپیرانی   عباس خایفی

نظام های سیاسی شاهنشاهی که براساس خودکامگی اداره می شود، حاکی از ظلم و ستم و بیداد در میان سرزمین ها و اقوام است. حکومت این نظام ها براساس استبداد مطلقه است. شاهنامه به انتقاد این نظام ها می پردازد و عمق فاجعه را در امور داخلی و خارجی آنها به نمایش می گذارد. حکومت های فریدون و کیخسرو که نهایتاً به حکومت های ضحاک و گشتاسب می گراید، حاکی از نوع نظام سیاسی یکسان است. بنابراین، با وجود حاکمانِ مختلف، نتیجه همسان خواهد بود. در این پروژه از نگاه «ماکس وبر» و «فوکو» مبحث قدرت در شاهنامه و به تبع آن در حکومت های استبداد مطلقه بررسی می گردد و در آن به کارکردهای قدرت توجه می شود. زیرا در نظام سیاسی خودکامه جنبه های ضرر بار قدرت خسارت و زیان فراوانی را به شهروندان وارد می کند. بنابراین، فاعلان قدرت در شاهنامه متفاوتند، اما کارکردهای قدرت در آن در یک سمت و سو قرار می گیرد. برای دستیابی به کارکردهای مثبت قدرت، باید در نوع نظام های سیاسی تغییر و تحول اساسی ایجاد گردد. روش تحقیق به صورت توصیفی- تحلیلی است. در این روش سعی شده است تا با مطالعه کامل شاهنامه فردوسی، ابیات و داستانهای مربوط به استبداد و بازتاب ها و نیز زیرمجموعه های آن استخراج گردد و براساس مضامین گوناگون دسته بندی شود. بنابراین، در این پژوهش مشخص خواهد شد که فردوسی با سرودن شاهنامه به معرفی حاکمان، جنبه های زیان بار قدرت و مهم تر از همه به نوع نظام سیاسی واحد می پردازد که براساس استبداد و خودکامگی اداره می شود. کلید واژه: فردوسی، قدرت، خودکامگی، شاهنامه