نام پژوهشگر: سیده صدیقه پوریحیی کلوری
سیده صدیقه پوریحیی کلوری غلام رضا حاجی حسین نژاد
نخستین بار هاوارد گاردنر در سال 1983 م، در کتاب چهارچوب های ذهن نظریه هوش های چندگانه را مطرح کرد. این نظریه، شیوه هایی جدید از آموزش را برای اصحاب تعلیم و تربیت به ارمغان آورد. این نظریه با رد نظریه غالب درباره ی هوش و با معرفی انواع هوش توانست یکی از عرصه های جدی تفاوت های فردی، که نقشی اثر گذار بر غایات و فرایند تعلیم و تربیت دارد را مورد توجه قرار دهد. در این پژوهش سعی شده است که با به کارگیری روش های تدریس مبتنی بر هوش جنبشی نظریه گاردنر میزان تأثیر این شیوه را بر یادگیری دانش آموزان در درس علوم بسنجد و به مقایسه آن با شیوه ی سنتی بپردازد. روش پژوهش، شبه آزمایشی، طرح گروه گواه نامتعادل است. جامعه آماری را دانش آموزان پایه اول مدارس پسرانه شهرستان قدس در سال تحصیلی 92-91 تشکیل می دهند. از طریق شیوه نمونه گیری خوشه ای دانش آموزان در دو گروه آزمایش و گواه (هرکدام 30 نفر جمعاً 60 نفر) انتخاب شدند. سپس با استفاده از تست تیل اولویت هوش های چندگانه هر دو گروه (کنترل و گواه) تعیین شد. یک هفته قبل از شروع آزمایش، پیش آزمون به طور هم زمان از گروه ها گرفته شد سپس یک دوره آموزشی 8 هفته ای برای گروه آزمایش سپری شد در حالی که گروه کنترل به شیوه سنتی مفاهیم مورد نظر را آموزش می دید. سپس با اجرای پس آزمون سطح یادگیری دانش آموزان گروه ها سنجیده شد و با نمرات گروه گواه مقایسه به عمل آمد. برای تحلیل داده های آماری به دست آمده از آزمون کوواریانس استفاده شده است. نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین آموزش مبتنی بر هوش جنبشی و یادگیری درس علوم وجود دارد و همچنین بین دو گروه دانش آموزانی که از طریق هوش جنبشی آموزش دیده اند و دانش آموزانی که با این شیوه آموزش ندیده اند تفاوت معناداری وجود دارد (سطح معناداری آزمون که مقدار آن 00/0 می باشد کمتر از 05/0 است) و گروه آزمایش چون با روش های مبتنی بر نظریه هوش جنبشی گاردنر آموزش دیدند عملکرد بهتری نسبت به گروه کنترل داشته اند. تجزیه و تحلیل آماری یافته های به دست آمده از اجرای تست تیل نیز نشان داد که در گروه آزمایش، آموزش مبتنی بر هوش جنبشی، برای دانش آموزانی که هوش جنبشی اولویت اول آن ها بوده بیشترین افزایش و برای کسانی که اولویت چهارم آن ها بوده کم ترین افزایش را داشته است؛ نتایج به دست آمده از گروه کنترل نیز نشان داد که آموزش مبتنی بر نظریه هوش جنبشی بر دانش آموزانی که هوش جنبشی آنان در اولویت اول و دوم و سوم و چهارم بوده معنادار نیست و میانگین نمره آن ها افزایش کمی را نشان داده است بنابراین پژوهشگر پَیشنهاد می کند که این شیوه آموزش در مدارس برای دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.