نام پژوهشگر: مهدی آزاد خانکندی
مهدی آزاد خانکندی هاله خلیلی
در صنعت نساجی بررسی رفتار رنگزا از قبیل رمق کشی، سرعت رنگرزی و سازگاری رنگزا ها بسیار مورد توجه است. لذا لازم می باشد که عوامل ذکر شده به نحوی مورد سنجش قرار بگیرند. از این رو روش جذب سنجی کلاسیک در صنعت نساجی دارای اهمیت ویژه ای است. علارغم مفید بودن و قابلیت های بالای روش جذب سنجی کلاسیک، این روش دارای محدودیت هایی نیز می باشد که باعث ایجاد خطا در آزمایشات و بررسی ها می شود. روش جذب سنجی کلاسیک عموما در زمانی که از غلظت بالای رنگزا در رنگرزی، رنگزا های دیسپرس و رنگزا هایی که خاصیت فلئورسنتی دارند استفاده گردد، و یا در هنگامی که در محلول مورد بررسی حباب هوا ویا نایکنواختی ایجاد شود، دارای خطا و نتایج خلاف واقع می باشد. از این رو استفاده از روشی دیگر مانند روش طیف سنجی مورد توجه قرار می گیرد. بر خلاف روش جذب سنجی که در بررسی مواد از محلول ها استفاده می گردد، در روش طیف سنجی بررسی ها بر روی منسوج رنگرزی شده متمرکز شده است. البته شایان ذکر است که روش طیف سنجی نیز علارغم قابلیت هایی که دارا می باشد، محدودیت هایی نیز دارد که باعث ایجاد خطا در بررسی ها می گردد. در این تحقیق به بررسی قابلیت ها و محدودیت های قانون بیر-لامبرت و مقایسه ی نتایج آزمایشات این روش با روش طیف سنجی پرداخته می شود. عواملی که در روش جذب سنجی کلاسیک مورد بررسی قرار می گیرند عبارتند از؛ تعیین طول موج بیشینه ی هر رنگزا، تعیین منحنی کالیبراسیون برای هر رنگزا، رنگرزی منسوج پشمی و نایلون به صورت تک رنگ و ترکیب دو تایی رنگزا و تخمین غلظت و رمق کشی، بررسی سرعت رنگرزی و تعیین معادله ی سرعت رنگرزی و بررسی تکرار پذیری آزمایشات. در روش جذب سنجی کلاسیک ابتدا می بایست ضریب جذب مولار هر رنگزا توسط استفاده از تکنیک حداقل مربعات تعیین گردد. جهت تخمین غلظت رنگزا ی جذب شده توسط منسوج در رنگرزی به صورت تک رنگ و محاسبه ی رمق کشی آن و نیز تخمین غلظت و تعیین معادله ی سرعت رنگرزی از دو تکنیک حداقل مربعات و منحنی کالیبراسیون استفاده شده است. همچنین به منظور تخمین غلظت و تعیین رمق کشی در رنگرزی با ترکیب دوتایی رنگزا تنها از تکنیک حداقل مربعات استفاده گردیده است. آزمایشاتی که در روش جذب سنجی انجام گردیده است با اندکی تفاوت در روش طیف سنجی نیز تکرار می شود. تفاوت هایی که در انجام آزمایشات و محاسبات در روش طیف سنجی نسبت به روش جذب سنجی کلاسیک ایجاد شده است عبارتند از؛ تغیر در نحوه ی انجام آزمایش سرعت رنگرزی، تعیین k?s واحد به جای تعیین ضریب جذب مولار، استفاده از یک تکنیک (تکنیک حداقل مربعات) در تخمین غلطت به جای استفاده از دو تکنیک ( تکنیک حداقل مربعات و منحنی کالیبراسیون). در هر دو روش، محاسبات با کمک گرفتن از دو نرم افزار متلب و اکسل انجام شده است. نهایتا در این تحقیق بعد از انجام آزمایشات به مقایسه ی نتایج به دست آمده در دو روش جذب سنجی کلاسیک و طیف سنجی پرداخته و عوامل خطا مورد بررسی قرار می گیرد. بررسی های انجام شده نشان می دهد که در برخی از رنگزا ها روش طیف سنجی و در برخی دیگر از رنگزا ها روش جذب سنجی نتایج مناسبی داشته اند.