نام پژوهشگر: گلناز عنبری عطار

بررسی آیین پرستش ایزدبانوان
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده هنر و معماری 1391
  گلناز عنبری عطار   فریدون امیدی نقلبری

صفات منسوب به‏ «مادر مثالی» از دیدگاه‏ یونگ عبارتند از:" شوق و شفقت مادرانه، قدرت‏ جادویی زنانه، فرزانگی‏ و رفعت روحانی که‏ برتر از دلیل و برهان‏ است، هر غریزه و انگیزه‏ی یاری‏دهنده و اساسا هرآنچه مهربان است، می‏پروراند و مراقبت می‏کند و رشد و باروری را دربرمی‏گیرد. یونگ سه وجه اساسی برای مادر برمی‏گزیند:" مهر مراقبت‏کننده و پرورش‏دهنده، احساسات تند و اعمال تاریک او." ( یونگ. 1363.ص27 ) آنچه در این پایان نامه دارای اهمیت است بررسی جایگاه زن در آغاز تمدن و وجود او به عنوان موجودی آفریننده خلاق وکشف کننده است. چه چیزی باعث می شود دوره ای عصر مادرشاهی و دوره ای عصر پدرشاهی نامیده شود؟ ملاک برتری زن ومرد کدام است ؟ جنسیت، آفرینندگی، قوای بدنی... اگر کمی در جوامع بشری دقت کنیم خواهیم فهمید که اسطوره ی زنان در جوامع مدرن یا پیشرفته ملکه های سکسی شده اند و در جوامع عقب افتاده زنانی اند خانه نشین مطیع شوهر فداکار و وفادار که تمام کار منزل بر دوش آن هاست. اما آیا در گذشته هم این چنین بوده و زنان اسطوره هایی از خود به جا نگذاشته اند؟ "عواطف دقیق و حساسی که مبادی عشق به شمار می‏آیند فقط در زاد و ولد مادری وجود دارد. احتمال دارد که این عواطف مادری و فرزندی، در زندگی‏ انسان‏ها به شور و عشق حاکم بر روابط زن و مرد تسری یافته و محبت‏ جنسی آفریده است، چیزی که در حیوانات بیش از یک گرسنگی و ولع خام‏ نیست." ( رید. 1368.ص101 ) مطالعات و طرح دیدگاه ها در مورد موقعیت های اجتماعی؛ سیاسی؛ و فرهنگی زنان از ادوار گذشته تا کنون همواره بحث و اظهار نظرهای مختلف بوده است و گاه به غلط و یا درست در این زمینه نظراتی اعمال شده است اما از بعد دیگر مسئله نیز مطابق تحقیقات و مطالعات انجام شده ثابت گردیده است که "زنان در عصر باستان از امتیازات و برتری هایی نیزبرخوردار بوده اند ونه تنها در امور خانه و خانواده بلکه در صحنه های مختلف اجتماعی؛ سیاسی؛ فرهنگی در مسائل دینی نیز اکثرا حاضر بودند چنانچه در عصر ابزار سازی یعنی دو میلیون سال قبل که مردان مشغول شکار و سفر بودند عصر مادر سالاری یا مادر شاهی نامیده می شد ودر این زمان یعنی تا قبل از ورود آریایی ها به ایران اقوام بومی مذهب مادر خدایی داشتند زنان قدرمتند بودند و شان و مقام کسب می کردند که این امر باعث تقدس و روحانیت آنان در آن دوران می شده است، تا حدی که به عنوان ایزد بانو و خدا بانو مورد تمجید و ستایش قرار می گرفته اند و علاوه بر تولد و پرورش کودک وباروری باعث خیر و برکت و پویندگی نیز بوده اند. با اعتقاد به این تقدسات و باروری و پویندگی زنان در سرزمین های مختلف به الهه هایی تعبیر شده اند، به عنوان مثلا الهه آب که یک خدای مونث است ودر اسطوره ها نیز مطرح می شود."(ستاری. 1373.ص8 ) البته جایگاه زنان در جامعه آن روز تا به حدی رسیده بود که گفته اند به احتمال زیاد سخن گویی به شکل ابتدائی به جهت ارتباط با اجتماع و نیز ساخت منزلگاه برای حفظ فرزندان هم به زن نسبت داده شده است .سخن گفتن و ابداع واژگان برای انتقال مفاهیم مجرد، به وسیله زنان پایه گذاری شده است، چون زنان به سخن گفتن با کودکان و ایجاد ارتباط با افراد قبایل دیگر نیاز بیشتری داشتند. از همین روست که در تمام فرهنگ ها و زبان ها، زبان گفتگو را زبان مادری می گویند. بنابراین نتیجه می گیریم که در عصر باستان زنان وظیفه اصلی زندگانی را بر عهده داشتند و به خاطر مقام و منزلت و احترام آنان به اندازه یک ایزد پرستش می شدند و شاید مهمترین علت خاصیت باروری و زایش و تولید مثل بود که باعث شد، زن در این عصر مقدس معرفی شده وحتی به عنوان خدا بانو و رب النوع مورد توجه و پرستش نیز قرار گیرند. ازجمله این تقدیسات و پرستش ها در مورد زنان در اسطور های مختلف تاریخ مثل اساطیر بین النهرین، مصر ،یونان و ایران باستان باعث شد که خدایان مونث وایزد بانوانی وارد مقدسات مردم شود، که ما در برخی از متون قدیمی با نام آنها بر می خوریم. چنانچه در اساطیر بین النهرین و در یکی از متون قدیمی سومری از خدا بانو ( ایشتر ) یا ( اینا نای سومری ) به عنوان ایزد جنگ و عشق نام برده شده است و معرف ارزش سیاسی و اجتماعی زن در آن به چشم می خورد که در اساطیر خدای مونث است که برای انتقام و نیز الهه های ( ممی ) و ( ارورو ) از دیگر ایزد بانوان بین النهرین که در اساطیر آن تمدن ها جایگاه خاصی برای خود دارند . همچنین در اسطوره های یونانیان باستان با اعتقاد به پرورش و باروری و زایش زن آفرینش اولیه توسط ایزد بانویی شروع می شود که نامش ( گایا ) می باشد و مادر زمینی است که مورد ستایش یونانیان قدیم بوده است. از دیگر خدایان مونث یونانیان ( دیمیتر ) است که پیام آور بهار و سرسبزی بوده، و یونانیان نعمت کوه المپ را به واسطه باروری و تقدس آن ایزد بانو می دانند ویا ( آفرودیت ) یا ( ونوس ) الهه زیبایی و تناسب اندام و از این جمله ایزدان مونث هستند که در اسطوره های یونان باستان به نام آنها بر می خوریم و به نظر می رسد که ایزد بانوان ایران باستان به طرز دیگری در اساطیر مطرح هستند. اولین الهه ایران باستان ( آناهیتا ) یا ( آناهید ) سنبل باروری و آب و برکت که در مجسمه ها به شکل زنی است که در دستش کوزه یا مشک آبی دارد و آب به زمین ریخته و مظهر باروری و سیرابی است، که در متون دینی اوستا هم نام او را آورده اند. از الهه های دیگر در ایران سه الهه مونث بیشتر مورد توجه بوده اند که اولین آنها الهه مادر یا ( دئنا ) نامیده می شده است. دومین الهه در ایران باستان الهه همسر یا ( آرمیتی ) و سومین آنها الهه دختر یا همان ( آناهیتا ) را می توان نام برد. از دیگر بانوان ایران باستان که در اوستا هم به نام آنها بر می خوریم یکی الهه ( اشی ) بوده است. "ای اشی ،نظر خود را معطوف به من نما و بخشایش خود را به من مرحمت نما، ای اشی بزرگوار و زیبا." ( رضی.1375.ص323 ) از دیگر الهه ها ( پارندی ) که در ایران باستان مظهر باروری و نیز ( چیستی ) و که خدا بانوی دانایی و فرزانگی می باشد. از سوی دیگر از بین شش امشاسپند، سه امشاسپند مونث داریم عبارت بودند از: ( سپندارمذ ) فرشته جامی زنان که روز بیست و نهم بهمن مخصوص این امشاسپند بوده است و در قدیم آن را جشن می گرفته اند از سایر امشاسپندان ( امرداد ) یا مر تات و نیز ( خرداد ) یا ( هروتات ) از امشاسپندان مونث بوده اند، که ستایش این بانوان همگی دلیل و نشان شخصیت والای زن در ادوار باستان بوده است که گاهی به فره ایزدی تبدیل گشته و مورد ستایش و تمجید ایرانیان قدیم قرار می گرفته است . چنانکه هرودت می گوید: زن در نزد آریایی ها مقام برتری نسبت به زنهای ژرمنی و یونانی تا قبل از قرن پنجم میلاد داشته است . البته در ایران باستان همزمان با ورود آریایی ها و حکومت مادها و رفته رفته حق و حقوق زنان نادیده گرفته شده البته سرکوب شدن زنان و همزمان با آن بی توجهی به خدا بانوان در غرب با یورش هندی ها و اروپائیان شروع شده و علی الخصوص یا مذاهبی چون یهودی و مسیحیت که زن ستیزی را در آیین خود رواج می دهند، ادامه می یابد و البته آنان زن را به عنوان یک فرشته چون مریم مقدس می دانند و معتقدند که در زمین خاکی مثل او را نمی توان یافت . خانم مرلین استون می نویسد: "سرنگونی خدا بانوان که با تهاجمات هند و اروپایی آغاز گشت با توسعه مذاهب یهود و مسیح و غیره به نهایت خود رسید خدای نرینه اکنون مقام والا را داشت و خدا بانوان به پشت صحنه گریختند و زنان جامعه نیز همان طریق رادنبال کردند."( کدیور.1375.ص139) به این ترتیب با آغاز دوره مرد سالاری، مردان مبنای خیر و زنان مبنای ضعف و ناتوانی شناخته شدند و اندیشه زن ستیزی در باستان با ظهور برهما، زئوس و بعدها با معرفی یهوه به عنوان فرمانروای مطلق رواج یافته و زنان به طور کلی از صحنه خارج شده و روحانیت آنها نیز زیر سئوال برده شد. فره ایزدی را از زن دور کردند و اعتقاد به رب النوع مونث و ایزد بانوان در بین مردم ضعیف شده و کم کم به سوی زوال کشیده شد .