نام پژوهشگر: ستاره منوری قلعه گلینه
ستاره منوری قلعه گلینه محمدکاظم رضازاده جودی
دراین پژوهش تلاش شده است تادید گاه دوفیلسوف بزرگ اسلام ابن سینا به عنوان فیلسوفی مشایی وشهرزوری فیلسوفی اشراقی درباره ی اثبات وجود خداوند تبیین گردد . درفصل اول این پایان نامه خلاصه ای از روشهای مورد استفاده این دو فیلسوف وپیشینه انجام تحقیق اثبات وجود خداوند آورده شده است ودر فصل دوم دلایل وبرهانهای اثبات وجود خدا از دید گاه ابن سینا مورد بررسی قرار گرفته است . ابن سینا ازروش های مختلفی برای اثبات وجود خداوند استفاده نموده است که عبارتنداز برهان مشهور امکان ووجوب ، برهان صدیقین ، برهان حرکت ، قوه وفعل ، تطبیق وعلت فاعلی . برهان امکان ووجوب اومبتنی برتحلیل امکان ذاتی ماهیات است که سه فرض واجب ، ممتنع وممکن در آن قابل تصور است . برهان دیگر وی برهان وجود است که در آن مقسم ، موجود است ، یعنی دراین عالم موجود هست؛اگر موجود مصداقی واجب دارد مطلوب ما ثابت است واگر مصداقش همگی ممکن هستند برای به وجود نیامدن تسلسل پس باید واجب الوجودی باشد واین همان برهان صدیقین است . وی برهان حرکت خودرا براساس برهان حرکت ارسطویی بیان کرده ومدعی است هرحرکتی نیازمند به محرک است وعلت حرکت باید غیر ازمتحرک باشد پس محرک بایدغیر متحرک باشد ودر برهان علیت فاعلی واجب تعالی راغایت همه ی اشیاء دانسته وذات حق را هم علت غایی وهم علت فاعلی همه چیز دانسته ؛ زیرا هرچیزی از اوبه وجود آمده و به وجود آمدن هرچیزی از هر مبدئی به او برمی گردد وازاو به وجود آمده است . درفصل سوم نیز برهانهای شهرزوری مورد بررسی قرار می گیرند که عبارتند ازقاعده امکان اشرف ، برهان صدیقین ( نورالانوار ، نورحقیقی وتام ) ، برهان واجب الوجود بالذات وبطلان دور وتسلسل ، ویژگی های اجسام ، برهان حرکت ونفس .که باتوجه به ذائقه ی اشراقی بودن شهرزوری وی معتقداست که اثبات ذات خداوند از طریق شهود قابل اثبات است ولی باتوجه به برهان های ارائه شده ازسوی اومشخص می گرددکه شخصاً مخالفتی بابراهین مشایی برای اثبات وجودخدا نداشته است و در فصل سوم وچهارم به موارد اشتراک واختلاف این دو فیلسوف ونتیجه مطالب اشاره شده است که موارد اشتراک آنها بیشتر از موارد اختلاف آنهاست که به مهم ترین این موارد اشاره می شود :1-تفاوت در روش که ابن سینا روشی استدلالی وبرهانی واز نوع علم حصولی دارد وشهرزوری روشی شهودی . 2- اختلاف مبنایی در وجود که ابن سینا وجود موضوع اصلی فلسفه اوست ولی شهرزوری هستی را موضوع فلسفه اولی نمی داند که دلایل آن در پایان نامه آمده است . 3- ابن سینا بر اساس امکان و وجوب وشهرزوری بر اساس اصل شدت وضعف یا نقص وامکان ونورالانوار به اثبات وجود خداوند می پردازد . 4-در ارائه برهان صدیقین باهم تفاوت دارند البته راه شهرزوری مستقیم تر ومحکم ترنسبت به ابن سینا است . و اما موارد اشتراک این دو فیلسوف بیشتر از کتاب الشجره الالهیه شهرزوری بدست می آید . وی برهان حدوث نفس ،جسم تقسیم پذیر رادر این کتاب خود قبول دارد ولی درشرح حکمه الاشراق قبول ندارد .شهرزوری در واقع وامدار برهانهای ابن سینا است در صورتی که اورا از کسوت شارح شیخ اشراق بیرون بدانیم .