نام پژوهشگر: هادی قربانی
سمیرا محمدی سعداباد هادی قربانی
دشت شیروان ـ قوچان در شرق استان خراسان شمالی جزئی از حوضه آبریز رودخانه اترک محسوب می شود. دارای آب و هوای نیمه خشک و معتدل، بارندگی سالانه حدود 247 میلی متر و متوسط دمای سالانه 95/9 درجه سانتی گراد است. کارخانه قند شیروان در 13 کیلومتری غرب مرکز شهر شیروان و پایین شیب توپوگرافی منطقه بنا شده است. با استفاده از نقشه های توپوگرافی، نقشه های هم عمق منابع آب و سایر نقشه های هیدرولوژی، بالادست و پایین دست کارخانه و نیز جهت جریان آب به منظور تعیین نقاط نمونه برداری مشخص شد. نمونه برداری از پساب خروجی کارخانه منطبق بر اوج فعالیت آن در دو نوبت و از سه منبع (لاگون اول، لاگون سوم و پساب رها شده به اراضی) صورت گرفت. پس از بررسی شاخص های آلایندگی شامل کدورت، bod، cod، tss و tds، همچنین ec و ph، تعیین غلظت کلیه عناصر موجود در آن به روش پلاسمای جفت شده القایی (icp) صورت پذیرفت. نمونه برداری از خاک سطحی اراضی اطراف کارخانه با رعایت پراکنش مناسب به صورت مرکب انجام شد. در نهایت 20 نمونه خاک به طوری که 11 نمونه مربوط به پایین دست (تحت تأثیر رهاسازی پساب) و 9 نمونه متعلق به اراضی بالادست بودند، مورد آنالیز های فیزیکی و شیمیایی قرار گرفتند. به علاوه کلیه عناصر موجود در آن نیز به روش icp تعیین شد. نمونه های آب نیز از 11 حلقه چاه (4 حلقه واقع در پایین دست کارخانه و 7 حلقه مربوط به بالادست) برداشت و مورد آنالیز کیفی قرار گرفت. همچنین مطلوبیت منابع آب با رسم نمودارهای کیفی مربوط به مصارف شرب، کشاورزی و صنعت با استفاده از نرم افزارهای موجود تعیین شدند. نمونه برداری از نزدیک ترین منبع آب سطحی منطقه به مکان فعالیت کارخانه (رودخانه اترک) در دو ایستگاه مجاور و بالا دست انجام گرفته است و وضعیت شاخص های آلایندگی آن طی سه سال متوالی با تأکید بر زمان رهاسازی پساب به آن بررسی شد. به منظور بررسی وضعیت تغذیه ای گیاهان آبیاری شده با پساب نیز از دو مزرعه که طی دو سال گذشته و در زمان نمونه برداری تحت تأثیر رهاسازی پساب بوده و آبیاری آن با آب چاه توأم با پساب انجام گرفته است، 5 نمونه مرکب از 10 نقطه تصادفی در اواسط رشد و قبل از گلدهی برداشت و غلظت عناصر موجود در اندام های هوایی به روش icp تعیین شد. ارزیابی آماری بر کلیه نتایج حاصل صورت گرفت و جهت بررسی تغییرات و پراکنش پارامترهای فیزیکی، شیمیایی و غلظت عناصر در خاک و آب منطقه، منحنی های هم میزان و منحنی تغییرات با استفاده از نرم افزارهای مربوطه ترسیم و بررسی شدند، که در هر دو مورد روند کاهشی مطلوبیت تحت تأثیر رهاسازی پساب در منطقه آشکار است. پساب کارخانه دارای ماهیت قلیایی و مقادیر شاخص های آلایندگی بالاتر از حد مجاز است. شوری زیاد آب چاه های اطراف کارخانه و بالا بودن بیش از حد مجاز پارامترهای کیفی و غلظت برخی عناصر در آن ها بیانگر تأثیر فعالیت کارخانه در کاهش کیفیت آن ها است، به طوری که بهره برداری از دو چاه حسین زاده و زارع با میانگین ec بیش از 10000 میکرو زیمنس و مجموع جامدات حل شده بیش از 3000 میلی گرم بر لیتر برای هر نوع مصرف مجاز نمی باشد و در مجموع بیش از 70 درصد چاه ها در کلاس c3 طبقه بندی ویلکاکس قرار دارند. رهاسازی پساب به رودخانه نیز میزان هدایت الکتریکی (ec) آب را حدود 2000 میکرو زیمنس، tds را 400 میلی گرم بر لیتر و ph را 2 واحد افزایش داده، همچنین مقدار اکسیژن محلول (do) آب را به نصف مقدار آن در ایستگاه بالا دست کاهش داده است. علاوه بر آن شور و آهکی شدن اراضی تحت تأثیر پساب، منجر به کاهش فراهمی برخی عناصر مورد نیاز گیاهان شده است. غلظت بیش از حد مجاز فلزات سنگین در پساب کارخانه و خاک تحت تأثیر آن مشاهده نگردید و غلظت بیش از حد طبیعی برخی از آن ها در نمونه های خاک و گیاه به اثرپذیری از سایر عوامل همچون مصرف نامتعادل کود و استعمال سموم و آفت کش ها مرتبط دانسته شد. به علاوه به نظر می رسد میانگین غلظت حدود 7 میلی گرم بر کیلوگرم سرب در نمونه های گیاهی به دلیل مجاورت مزارع با حاشیه جاده اصلی بوده باشد.
رضا نعیمی فرج الله فردوست
در این تحقیق غلظت عناصر سنگین (as، cd، co، cr، cu، mn، ni، pb، v و zn) رسوبات حوضه آبگیر نوررود مورد بررسی قرار گرفته است. جهت بررسی ارتباط غلظت عناصر سنگین با واحدهای زمین شناسی منطقه، علاوه بر آنالیز شیمیایی رسوبات به روش icp-ms، نمونه ها مورد آزمایشات دانه سنجی، تعیین ph و تعیین درصد ماده آلی نیز قرار گرفتند. ضریب همبستگی، فاکتور غنی شدگی (ef)، شاخص زمین انباشت (igeo)، فاکتور آلودگی (cf) و درجه آلودگی (cd) از جمله فاکتورهای ژئوشیمیایی و آنالیز خوشه ای (ca) و تحلیل مولفه اصلی (pca) از روش های آماری مورد استفاده در این تحقیق می باشند. مطالعه آنالیز نمونه ها نشان داد آرسنیک، کادمیوم، کبالت، منگنز، سرب، وانادیوم و روی مقادیری بیش از میانگین رسوب جهانی را نشان می دهند. فاکتور غنی شدگی عناصر نشان داد تمامی عناصر بجز کادمیوم دارای غنی شدگی اندک تا عدم غنی شدگی می باشند. شاخص زمین انباشت نیز برای تمامی عناصر، بجز کادمیوم (07/1 igeo =) و آرسنیک (17/0= igeo) مقادیر منفی که بیان کننده عدم آلودگی آنها می باشد.براساس نتایج حاصله از این تحقیق، تمامی غلظت های عناصر مورد بررسی، به عوارض طبیعی و واحدهای زمین شناسی منطقه نسبت داده شد.
مینا شایان جزی هادی قربانی
به کارگیری فاضلاب ها و پساب حاصل از تصفیه آنها در امر آبیاری محصولات کشاورزی، از جمله راهکارهای رویارویی با مسأل? بحران آب در مناطق خشک و نیمه خشک است. به منظور بررسی تأثیر آبیاری با پساب بر برخی ویژگی های خاک، آزمایشی در سال زراعی 88-87 در منطقه شمال اصفهان انجام شد. آزمایش در نه مزرعه که پنج مزرعه با پساب خروجی تصفیه خانه فاضلاب و چهار مزرعه با آب چاه آبیاری می شد، صورت گرفت. در هر مزرعه 3 یا 4 نمون? مرکب خاک در دو عمق 30-0 و 60-30 سانتی متری (در مجموع 62 نمونه خاک) تهیه شد و برخی از ویژگی های فیزیکی و شیمیایی خاک در نمونه ها مورد سنجش قرار گرفت. همچنین میزان انتقال برخی عناصر غذایی و عناصر سنگین به گندم، ذرت، یونجه و گرمک (در مجموع 52 نمونه گیاه) اندازه گیری شد. نتایج آنالیز پساب نشان می دهد که بر طبق استانداردهای who، fao و سازمان محیط زیست ایران،پساب تصفیه خان? شمال اصفهان از نظر پارامترهای ph، کلرید، بور، نیترات، فلزات سنگین از جمله آهن، منگنز، روی، مس، سرب و کادمیوم، محدودیتی برای آبیاری ندارد. آبیاری با پساب، باعث کاهش جرم مخصوص ظاهری خاک در هر دو عمق 30-0 سانتی متری و 60-30 سانتی متری خاک شده است. آبیاری با پساب باعث افزایش پایداری خاکدانه شد که در عمق 60-30 سانتی متری خاک معنی دار بود. هدایت هیدرولیکی، سرعت نفوذ نهایی و ظرفیت نگهداری رطوبت خاک در اثر آبیاری با پساب، افزایش یافت که این افزایش معنی دار نیست. هدایت الکتریکی(ec) و نسبت جذب سدیم(sar) در خاکهای آبیاری شده با پساب، به صورت معنی داری کمتر از خاکهای آبیاری شده با آب چاه است. استفاده از پساب جهت آبیاری خاکها، تأثیری بر مقدار مواد آلی و ظرفیت تبادل کاتیونی(cec) خاک نداشته است. آبیاری با پساب تأثیری بر غلظت نیتروژن، آهن، مس، سرب و کادمیوم خاک نداشته است. استفاده از پساب برای آبیاری، باعث کاهش معنی دار منیزیم و سدیم خاک شده است. فسفر قابل دسترس در هر دو عمق نمونه برداری در اثر آبیاری با پساب افزایش معنی داری داشته است. کلسیم، روی و منگنز خاک در اثر آبیاری با پساب به صورت غیر معنی داری افزایش یافته است. در دانه گندم آبیاری شده با پساب، نیتروژن، پتاسیم، آهن، منگنز، مس و سرب بیشتر از دانه گندم آبیاری شده با آب چاه بود؛ هرچند هیچ یک از این اختلاف ها معنی دار نبوده است. در کاه گندم آبیاری شده با پساب نیتروژن، آهن، مس و سرب بیشتر از کاه گندم آبیاری شده با آب چاه بود. آبیاری گندم با پساب موجب افزایش معنی دار عناصر غذایی و عناصر سنگین مورد آزمایش در مقایسه با آبیاری با آب چاه نمی شود. میزان نیتروژن، فسفر، پتاسیم، روی و مس در یونجه آبیاری شده با پساب بیشتر از یونجه آبیاری شده با آب چاه بود. ولی این تفاوت معنی دار نبود. آهن و منگنز یونجه آبیاری شده با آب چاه به طرز معنی داری بیشتر از آب چاه بود. آبیاری با پساب باعث افزایش معنی دار نیتروژن و فسفر در بوته و دانه ذرت و نیز افزایش معنی دار منگنز در دانه ذرت در مقایسه با آبیاری با آب چاه شده است. پتاسیم، آهن و مس در دانه ذرت و روی و مس در بوته ذرت آبیاری شده با پساب بیشتر از ذرت آبیاری شده با آب چاه بود. ولی این افزایش معنی دار نبود. در میو? گرمک، آبیاری با پساب باعث افزایش عناصر نیتروژن، فسفر، آهن، منگنز، روی و مس در مقایسه با آبیاری با آب چاه شده است که در مورد نیتروژن و منگنز این افزایش معنی دار است. آبیاری با پساب باعث افزایش منگنز و سرب در بوته گرمک شده است، البته این تفاوت معنی دار نمی باشد. آبیاری با پساب باعث افزایش تجمع کادمیوم تا mg/kg 1-4/0 وزن خشک در گرمک در مقابل عدم تجمع این عنصر در آبیاری با آب چاه شده است. به طور کلی نتایج نشان داد که در مورد پارامترهای اندازه گیری شده، استفاده از پساب نه تنها تأثیر نامطلوبی بر خاک نداشته است، بلکه برخی خواص خاک را بهبود داده است. بنابراین در شرایطی مشابه این مطالعه بدون اینکه غلظت بالایی از عناصر غذایی و عناصر سنگین در گیاه تجمع یابد، می توان از پساب تصفیه خانه فاضلاب شمال اصفهان برای آبیاری زمین های کشاورزی استفاده نمود.
سمیرا فتحی گلپاشا هادی قربانی
امروزه شیرابه خروجی از محل دفن و مدیریت آن به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات محیطی مرتبط با محل های دفن زباله شناخته شده است. ترکیب زباله ها با نوع زباله، زمان تجزیه آن و تغییرات اقلیمی متغیر می باشد. ترکیب شیرابه و آلاینده های موجود در زباله ها که از آن خارج می گردد، غالباً به حجم آب نفوذ یافته به محل دفن بستگی دارد. از طرفی فرآیندهای طبیعی که در محل دفن اتفاق می افتد مستقیماً در ترکیب شیرابه آن موثر است. مطالعات مختلف نشان می دهد که با ورود شیرابه به آب های سطحی و یا زیرزمینی و در نهایت ورود آن به داخل خاک مخاطرات بهداشتی و زیست محیطی زیادی را برای انسان و جانوران ایجاد می کند. از آن جا که در کشورهای در حال توسعه، حجم بالایی از زباله ها را مواد فسادپذیر تشکیل می دهد، بنابراین شیرابه ناشی از تجزیه این مواد و همچنین اختلاط آن با نزولات جوی در هر منطقه می تواند خطر بزرگی برای منابع آب و خاک موجود در منطقه باشد. با در نظر گرفتن اهمیت موضوع، در این تحقیق سعی شده تأثیر آلاینده های موجود در شیرابه ناشی از محل دفن زباله های شهرستان آمل بر آب و خاک مناطق پایین دست بررسی گردد. منطقه دفن زباله شهرستان آمل در کیلومتر 28 جاده هراز در منطقه عمارت به وسعت 16 هکتار و ارتفاع 570 متری از سطح دریا واقع می باشد. روزانه حدود 295 تن زباله از شهرهای آمل و بخش هایی از محمودآباد و سرخرود پس از تفکیک جزئی در منطقه دپوی موقت به این محل انتقال داده می شود. شیرابه حاصل از دفع زباله در گودال های اطراف به صورت حوضچه ای تجمع یافته است و یا بعضاً از طریق زهکش ها و خلل و فرج های واقع در سازند خاک به جریان رودخانه هراز می پیوندد. در این تحقیق در فصول خشک و مرطوب نمونه هایی از بخش های مختلف جریان شیرابه و آب های سطحی اطراف محل دفن و خاک مناطق بالا دست(به عنوان شاهد) و پایین دست برداشت شد و کیفیت شیمیایی و غلظت برخی فلزات سنگین درخاک، آب و شیرابه مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. سپس نمودارهای مقایسه ای فاکتورهای اندازه گیری شده نمونه ها با شاهد(برای خاک) و مقایسه فصول مختلف نمونه برداری و استاندارهای جهانی (برای آب و شیرابه) انجام پذیرفت. نتایج حاصل نشان داد که محل دفن در فاز متانوژنیک قرار دارد و شیرابه حاصل از محل دفن از نظر کلیه پارامترهای تعیین شده به استثنای فلزات سنگین آلودگی شدیدی دارد و غلظت اکثر عناصر و آلاینده های موجود در شیرابه فصل خشک بیش از فصل مرطوب می باشد. آزمایشات همچنین نشان داد که غلظت اکثر پارامترهای نمونه های آب نیز در فصل خشک بیش از فصل مرطوب بوده که با ترکیب شیرابه نیز هماهنگ است ولی غلظت آلاینده ها در نمونه های آب به جز آمونیوم و bod5 بیش از حد استاندارد سازمان بهداشت جهانی نبوده است. بررسی های موجود همچنین حاکی از تأثیر شیرابه بر تجمع برخی عناصر و تغییر در برخی ویژگی های خاک منطقه دفن می باشد
الهام میرباقری علی عباسپور
سیب زمینی (solannum tuberosum) به خاطر تولید بالا، امکان جایگزینی آن با غلاتی نظیر گندم، برنج و سازگاری آن با خاکها و اقلیم های مختلف، نقش مهمی در تغذیه انسان بازی می کند. فسفر یکی از مهمترین عناصر مورد نیاز سیب زمینی است که کاربرد صحیح آن بعد از نیتروژن و پتاسیم ضروری می باشد. از طرف دیگر کاربرد بیش از نیاز کودهای فسفره سبب بروز مشکلاتی از قبیل مسمومیت گیاهی، به هم خوردن تعادل جذب عناصر غذایی، کاهش رشد و عملکرد محصول، آلودگی آبهای سطحی و زیر زمینی و به هم خوردن تعادل بیولوژیک خاک می گردد. لذا، با توجه به اهمیت و آثار مثبت و منفی فسفر در تغذیه گیاه و در نهایت تغذیه و سلامت انسان، این تحقیق با هدف بررسی میزان فسفر محلول و قابل استفاده، جهت بهبود و اصلاح مدیریت تغذیه و توصیه کودی صحیح و نیز کاهش خطرات زیست محیطی ناشی از مصرف بی رویه کودهای فسفره، در اراضی زراعی شهر مجن، واقع در 35 کیلومتری شهرستان شاهرود، انجام شد. بدین منظور، از 30 مزرعه تحت کشت سیب زمینی منطقه مجن، طی دو مرحله ( مرحله اول قبل از کشت و مرحله دوم همزمان با برداشت محصول) و هر بار از دو عمق 25-0و50-25 سانتیمتری، جمعاً تعداد 120 نمونه مرکب خاک جمع آوری، موقعیت هر نقطه با دستگاه gps ثبت و پس از آنالیزهای آزمایشگاهی، علاوه بر میزان فسفر محلول و قابل استفاده خاک، مقادیر ph، ec، کربن آلی، پتاسیم قابل استفاده، کربنات کلسیم و بافت خاک نیز تعیین شدند. همچنین میزان فسفر در غده، ریشه و اندامهای هوایی سیب زمینی های برداشت شده از مزارع مورد مطالعه، اندازه گیری گردید. ارزیابی آماری بر کلیه نتایج حاصل صورت گرفت و جهت بررسی همبستگی بین متغیرها، روش همبستگی پیرسون به کار گرفته شد. از طریق بررسی های آماری با بسته نرم افزاری spss نرمال بودن توزیع داده ها تست شد و سپس با بکارگیری نرم افزار gs+ بررسی های زمین آماری و تهیه نیم تغییرنما تمامی عناصر انجام و بعد مناسبترین مدل تئوری به داده های تجربی برازش داده شد. با تعیین شدن پارامترهای نیم تغییرنما، مدل کریجینگ معمولی جهت تخمین مقادیر عناصر در نقاط مجهول بکار گرفته شده و نقشه پهنه بندی عناصردر محیط نرم افزار gis تولید شد. پهنه بندی نقشه هر کدام از این عوامل بر اساس استانداردهای موسسه تحقیقات خاک و آب کشور انجام شد. نتایج حاصله نشان داد که کلیه اراضی نمونه برداری شده، فاقد محدودیت شوری بوده ولی دارای کمی قلیائیت و کربنات کلسیم بالا هستند و فسفر قابل استفاده در حد زیاد یا سمیت می باشد. پتاسیم قابل استفاده نیز در قسمت اعظم این خاکها در حد زیاد و خیلی زیاد قرار دارد اما وضعیت آنها از نظر میزان کربن آلی نسبتاً مناسب است.لذا توصیه می شود که از کاربرد کودهای فسفره در اراضی این شهرستان حداقل برای مدت 2 -3 سال اجتناب نمود.
حامد کاشی صمد امامقلی زاده
نفوذپذیری و ظرفیت تبادل کاتیونی از مهم ترین پارامترهای فیزیکی و شیمیایی خاک، به حساب می آیند که اندازه گیری مستقیم آنها دشوار است و نیاز به وقت و هزینه زیادی دارد. با توجه به مشکلات اندازه گیری مستقیم این پارامترها در سالهای اخیر استفاده از روشهای غیرمستقیم مانند شبکه عصبی مصنوعی برای برآورد این خصوصیات مورد توجه قرار گرفته است. امروزه روش شبکه عصبی مصنوعی با کارایی بالا در مدل سازی مسایل غیر خطی کاربرد روزافزون آن را سبب شده است. در این پژوهش 100 نمونه خاک جمع آوری شده از منطقه قوشه واقع در استان سمنان مورد آزمایش قرار گرفت. نیمی از این تعداد نمونه ها از خاکهای بکر و نیمی از آنها از اراضی کشاورزی منطقه جمع آوری شد. پارامترهای فیزیکی و شیمیایی خاک شامل هدایت الکتریکی، فراوانی نسبی ذرات، درصد آهک، نسبت جذب سدیم (sar) و وزن مخصوص ظاهری به عنوان ویژگی های زود یافت و نفوذپذیری نهایی و ظرفیت تبادل کاتیونی به عنوان پارامترهای دیر یافت مورد بررسی قرار گرفت. همچنین پارامترهای (ph)، تخلخل و ماده آلی خاک نیز اندازه گیری شدند که در طی تحقیق و پس از بررسی آنالیز حساسیت، حذف گردیدند. داده ها جمع آوری شده بصورت تصادفی به دو دسته آموزش و صحت سنجی تقسیم شدند و از آنها برای آموزش و ارزیابی مدلهای شبکه عصبی شامل پرسپترون چند لایه (mlp) و توابع پایه شعاعی rbf)) و همچنین رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج حاصل از این تحقیق کارایی بالاتر مدل های شبکه عصبی مصنوعی را نسبت به روش رگرسیون خطی نشان می دهد. علاوه بر آن شبکه mlp دارای عملکرد بهتری نسبت به شبکه rbf در دو مرحله آموزش و صحت سنجی بوده است. همچنین به منظور تعیین همبستگی هر یک از پارامترهای ورودی با مقدار نفوذپذیری و ظرفیت تبادل کاتیونی خاک از آنالیز حساسیت نیز استفاده گردید، که بر اساس نتایج به دست آمده، درصد رس و آهک خاک بیشترین همبستگی را با ظرفیت تبادل کاتیونی خاکهای کشاورزی و بکر و درصد شن و (ec) بیشترین همبستگی را با نفوذپذیری خاکهای کشاورزی و بکر، از خود نشان دادند.
هادی قربانی احمد احمدپور
در این تحقیق به بررسی توانایی انتخاب سهام بین سرمایه گذاران نهادی و سرمایه گذاران انفرادی پرداخته شد. متدلوژی در این تحقیق بر اساس این ایده بود که اگر سرمایه گذاران نهادی توانایی انتخاب سهام بهتری از سرمایه گذاران انفرادی دارند، بسیار محتمل است که آنها سهامی که در آینده بازده غیر عادی مثبت دارد را بخرند و سهامی که در آینده بازده غیر عادی منفی دارد را بفروشند. بنابراین ابتدا سهام بر اساس عملکرد قیمت در آینده در 10 دهک طبقه بندی شد و تفاوت بین معامله روزانه سرمایه گذاران نهادی و فردی در میان این دهک ها در طی سال های 1388 تا 1390 بررسی شد. همچنین از معاملات روزانه سرمایه گذاران نهادی و انفرادی نسبت به عملکرد سهام در آینده، با کنترل سایر عوامل از قبیل اثرات اندازه و حرکت، رگرسیون گرفته شد. نتایج این تحقیق شواهد آشکاری درباره تفاوت توانایی انتخاب سهام بین سرمایه گذاران نهادی و سرمایه گذاران انفرادی نشان نمی دهد. ضرایب متغیر مستقل با متغیر وابسته رابطه مثبت یا منفی دارند اما هیچ یک از این رابطه ها معنی دار نمی باشد. بنابراین بین تغییرات مالکیت نهادی و بازده غیر عادی انباشته آتی (کوتاه مدت و بلند مدت) رابطه معنی دار وجود ندارد و همچنین بین تغییرات مالکیت انفرادی و بازده غیرعادی آتی (کوتاه مدت و بلند مدت) رابطه معنی دار وجود ندارد.
فاطمه ساغری خلیل اژدری
با توجه به ضریب رشد جمعیت جهانی که سالانه بیش از 1/8 درصد است و محدود بودن امکانات افزایش تولید محصولات کشاورزی، تدوین الگوی بهینه مصرف آب و کود در کشاورزی از شاخص های موثر در نیل به روش راهبردی و بهره برداری پایدار از منابع آب و خاک است. برای انجام این مهم آگاهی از وضعیت توزیع رطوبت و مواد تغذیه دهنده گیاهی در خاک، طی دوره رشد محصول ضروری می باشد. از آنجا که انجام آزمایش های مزرعه ای برای تعیین مقدار بهینه آب مصرفی و مواد غذایی مورد نیاز وقت-گیر، پر هزینه و با دقت پایین است، بنابراین استفاده از مدل های کامپیوتری و حل عددی معادلات حاکم بر جریان رایج تر و دقیق تر می باشد. ولی قبل از به کارگیری چنین مدل هایی درستی نتایج آن ها باید در مقایسه با نتایج آزمایش های مزرعه ای ارزیابی شود. مدل hydrus-2d که در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت یک مدل جامع برای شبیه سازی حرکت آب، املاح و گرما در داخل خاک است. برای انجام این تحقیق سیستم کود آبیاری با کشت گیاه فلفل سبز، در سال 1389 در مزرعه دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی شاهرود واقع در بسطام پیاده گردید. مزرعه آزمایشی شامل دو بخش کود آبیاری قطره ای و کود آبیاری سطحی بود. نیاز آبی فلفل از طریق آمار تشتک تبخیر به مدت 5 سال برآورد گردید و در اختیار گیاه قرار گرفت. مقدارکود مورد نیاز نیز بر اساس منابع معتبر تعیین شد و از طریق سیستم کود آبیاری در اختیار گیاه قرار گرفت. نتایج نشان داد روند کلی توزیع رطوبت توسط مدل با روند تغییرات رطوبت به دست آمده از مزرعه و روند تغییرات غلظت نیتروژن برآورد شده توسط مدل با مقادیر اندازه گیری شده در مزرعه مطابقت دارد. نتایج دیگر تحقیق نشان داد که نحوه توزیع نیتروژن در اعماق مختلف خاک، در مراحل مختلف دوره رشد گیاه با روند توسعه ریشه گیاه مطابقت دارد. همچنین شبیه سازی های دیگر مدل نشان داد که از کل آب توزیع شده در طول دوره رشد گیاه 01/0 درصد و از کل نیتروژن توزیع شده فقط 69/0 درصد آبشویی گردیده است.
فاطمه مولایی حمیدرضا اصغری
چکیده دستیابی به کشاورزی پایدار در کنار افزایش عملکرد محصولات کشاورزی و تامین سلامت جامعه از اهداف محققین در بخش کشاورزی است. درچند دهه اخیر مصرف نهاده های شیمیایی در اراضی کشاورزی موجب معضلات زیست محیطی عدیده ای از جمله آلودگی منابع آب و خاک، کاهش حاصلخیزی و از بین رفتن تعادل عناصرشیمیایی در خاک گردیده است. از جمله روشهای جدید برای جلوگیری از این معضلات،کاربرد اصلاح کننده های بیولوژیکی و شیمیایی در خاک است. بر همین اساس، آزمایشی به منظور ارزیابی اثر قارچ میکوریز و زئولیت بر جذب گیاهی و آبشویی نیتروژن و فسفر خاک تحت کشت گیاه شبدر برسیم، به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و با 4 تکرار، در شرایط گلخانه ای در دو بخش خاک استریل و غیر استریل به اجرا در آمد. فاکتور های آزمایش عبارتند از: میکوریز در دو سطح (تلقیح با گونه glomus intraradices و بدون تلقیح)، زئولیت در دو سطح (صفر و 5 درصد وزنی در اختلاط با خاک) و فاکتور ماده غذایی در سه سطح شامل سطح نیتروژن (نیترات آمونیم به میزان143 میلی گرم به هر ستون یا280کیلوگرم در هکتار)، سطح فسفر (فسفات پتاسیم به میزان1100 میلی گرم به هر ستون یا 485 کیلوگرم در هکتار) و شاهد بودند. نتایج حاصل نشان داد اثر تلقیح میکوریز بر ارتفاع گیاه، وزن خشک ریشه و اندام هوایی گیاه معنیدار بود و زئولیت به تنهایی اثر معنیداری بر این صفات نداشت ولی کاربرد توام آن با میکوریز سبب تأثیر مثبت بر برخی از این صفات گردید. همچنین کاربرد زئولیت سبب کاهش درصد کلونیزاسیون ریشه گردید. اما درصد کلونیزاسیون ریشه با افزایش کود فسفر و نیتروژن افزایش یافت. تلقیح میکوریز و کاربرد زئولیت اثر معنی داری بر ذخیره و کاهش آبشویی نیتروژن و فسفر خاک داشت، در این تحقیق، اثرات متقابل دو گانه و سهگانه فاکتورهای مورد آزمایش بر روی صفات رویشی، نیتروژن و فسفر خاک، محلول آبشویی شده وگیاه معنیدار گردید. با توجه به عملکرد مناسب میکوریز و زئولیت در کاهش آبشویی نیتروژن و فسفر، میتوان نتیجه گرفت که میکوریز و زئولیت، بالاخص در شرایط مصرف کودهای شیمیایی فسفر و نیتروژن، قادرند سبب تأثیرات مثبت بر صفات مورد بررسی شوند. در واقع برطبق این نتایج، استفاده از کود زیستی میکوریز ضمن آنکه باعث کاهش مصرف کودهای شیمیایی فسفر و نیتروژن میگردد، از سوی دیگر موجب کاهش آبشویی این عناصر نیز میشود. بنابراین میکوریز میتواند به عنوان جایگزینی مناسب برای کودهای شیمیایی (بالاخص در گیاهان همزیست) استفاده گردد. با مصرف مقدارمناسب کودهای نیتروژن و فسفر توام با کود بیولوژیک و زئولیت، عملکرد محصول نسبت به استفاده از کودهای شیمیایی افزایش می یابد که این نتایج در کاهش مصرف کودها،کاهش هزینه تولید و در جهت جلوگیری از آلودگی خاک و نیز آبهای زیر زمینی کاربرد دارد. کلمات کلیدی: شبدر، زئولیت، میکوریز، نیتروژن، فسفر
هادی قربانی عبدالساده نیسی
در بازارهای مالی و اقتصاد دینامیکهای دارایی پایه اغلب با معادلات دیفرانسیل تصادفی از نوع پرش-انتشار مشخص میشوند. این معادلات علاوه بر جمله انتشار دارای جملهی پرش نیز هستند که این جملهی پرش بستگی به نوع بازار دارد. از آنجا که کلاس معادلات دیفرانسیل تصادفی پرش-انتشار معمولا جواب تحلیلی ندارند، نیازمند استفاده از تقریبهای عددی هستیم. تقریبهای عددی برای جواب معادلات دیفرانسیل تصادفی پرش-انتشار به دو گروه تقریب های قوی و ضعیف تقسیم میشوند. روشهای قوی تقریبهایی وابسته به مسیر ارایه میکنند و بنابراین میتوانند در مسایلی مانند فیلترینگ، تحلیل سناریو، و شبیهسازی پوشش به کار بروند. روشهای ضعیف ، تقریبهایی از اندازه احتمال جواب واقعی فراهم میکنند و برای مسایلی مانند قیمتگذاری مشتقات یا ارزیابی اندازههای ریسک و بازده مورد انتظار مناسبند. در این پایاننامه مدل پرش-انتشاری را در نظر میگیریم که پرش آن از نوع فرایند پواسون است. فرایند پواسون، فرایندی تکهای ثابت با نموهای مستقل است که میتواند وقایع را بشمارد و براحتی برای مدل کردن وقایع ناشی از عدم اطمینان به کار میرود. سپس در نظر داریم روشهای عددی قوی و ضعیف برای تقریب جواب معادلات دیفرانسیل تصادفی پرش-انتشار را ارایه کنیم. برای ارایه روشهای کاراتر و با پایداری بهتر روشهای ضمنی، بدون مشتق، و پیشگو-اصلاحگر را نیز معرفی میکنیم. از آنجا که ایجاد روشهای کاراتر از مراتب بالا با هزینههای محاسباتی همراه است لذا روشهای پرش سازواریافته را معرفی میکنیم.
تورج افشاری بدرلو عبدالامیر بستانی
امروزه استفاده بیش از حد از کودهای شیمیایی به منظور افزایش محصول سبب بر هم خوردن توازن اکولوژیکی در محیط زیست گردیده وخطرات جدی برای سلامتی بشر، محصولات و تولیدات کشاورزی را فراهم کرده است. لذا استفاده از کود کمپوست زباله شهری علاوه بر فراهمی عناصر مورد نیاز خاک و گیاه می تواند به کاهش اثرات منفی استفاده از کودهای شیمیایی نیز کمک کند. به منظور بررسی اثر مقادیر مختلف کمپوست زباله شهری بر برخی خصوصیات خاک و همچنین میزان عناصر آهن، مس، منگنز و روی در اندام هوایی گیاه ذرت، آزمایشی در مزرعه پژوهشی دانشگاه شاهد تهران انجام شد که در آن چهار تیمار کودی (شامل صفر، 15، 30 و60 تن کمپوست در هکتار) با 3 تکرار مقایسه شدند. ذرت در هفته دوازدهم پس از کاشت، برداشت و غلظت عناصر مذکور در اندام هوایی گیاه و خاک اندازه گیری شد. نتایج حاصل نشان داد که مصرف کمپوست زباله شهری باعث افزایش غلظت عناصر آهن، منگنز، مس و روی در اندام هوایی گیاه نسبت به تیمار شاهد گردیده که این افزایش از لحاظ آماری در سطح 1% معنی دار شد. همچنین مصرف کمپوست زباله شهری میزان غلظت مس درساقه را نیز، نسبت به تیمار شاهد افزایش داد که این افزایش ازلحاظ آماری درسطح 1% معنی دار شد. ولی غلظت مس در برگ نسبت به تیمار شاهد معنی دار نشد. همچنین نتایج نشان داد که کمپوست به طور معنی داری باعث افزایش غلظت آهن، مس، منگنز و روی قابل دسترس در خاک گردیده، که این افزایش در سطح 1% معنی دار بود. کاربرد کمپوست باعث افزایش درصد کربن آلی و کاهش ph خاک می شود. افزایش کربن آلی و کاهش ph نیز ازلحاظ آماری درسطح 5% معنی دارشد. با توجه به نتایج بدست آمده، استفاده از کمپوست زباله شهری باعث افزایش غلظت آهن، مس، منگنز و روی در خاک و اندام هوایی گیاه شده است. با توجه به اینکه کمبود عناصر کم مصرف در مناطقی با خاکهای آهکی و ph بالا از جمله ایران شایع می باشد لذا استفاده از کمپوست زباله شهری در این گونه مناطق بسیار مفید می باشد.
فهیمه خیزاب هادی قربانی
آلودگی محیط زیست به فلزات سنگین، به یکی از مشکلات جهانی در حال گسترش تبدیل شده است. در میان فلزات سنگین، کادمیم به دلیل سمّیت بیشتر در مقایسه با سایر فلزات اهمیت ویژهای یافته است. این مشکل هنگامی تشدید میشود که با تنش شوری خاک و آب همراه باشد. از آنجایی که شوری بر زیست فراهمی فلزات سنگین در خاک تأثیرگذار است؛ عامل مهمّی در تهدید امنیت غذایی به حساب میآید. به منظور بررسی تأثیر ترکیب الکترولیت و زئولیت بر جذب گیاهی کادمیم، یک آزمایش فاکتوریل با طرح پای? بلوکهای کامل تصادفی با دو سطح زئولیت (صفر و ده درصد) و سه سطح شوری آب آبیاری (2، 4 و 6 دسیزیمنس بر متر) از الکترولیتهای nacl، cacl2، nano3 وca(no3)2 در سه تکرار به صورت گلخانهای اجرا گردید. بذر اسفناج در داخل گلدانها کشت گردید. بعد از برداشت گیاه و خشک کردن نمونههای گیاهی به مدت 72 ساعت در دمای 70 درج? سانتیگراد عمل هضم بر روی نمونههای گیاهی انجام شد و سپس غلظت کادمیم در اندام هوایی به وسیل? دستگاه icp اندازهگیری شد. میزان جذب کادمیم در اندام هوایی از حاصلضرب میزان غلظت کادمیم در عملکرد ماد? خشک گیاهی به دست آمد. بیشترین میزان غلظت کادمیم، مربوط به نمونههای گیاهی آبیاری شده با نمک کلرید سدیم و سپس کلرید کلسیم بود. بین دو نمک نیترات کلسیم و نیترات سدیم نیز اختلاف معنیداری از لحاظ میزان غلظت فلزات سنگین در سطح 5 درصد وجود نداشت. در مورد میزان جذب کادمیم، بین دو نمک کلرید سدیم و کلرید کلسیم اختلاف معنیداری در سطح 5 درصد مشاهده نشد. در حالی که کمترین میزان جذب مربوط به نمک نیترات سدیم بود. افزایش میزان غلظت الکترولیتهای مورد استفاده نیز باعث کاهش معنیدار میزان غلظت و جذب کادمیم در اندام هوایی گردید. استفاده از زئولیت به عنوان ماد? غیرمتحرککنند? فلزات سنگین نیز باعث کاهش معنیدار میزان غلظت و جذب کادمیم در اندام هوایی گیاه گردید. درکنار بررسی میزان جذب کادمیم در اندام هوایی تحت تأثیر دو عامل شوری و زئولیت، تأثیر این عوامل بر روی چند خصوصیت فیزیولوژیکی مهم گیاه از قبیل وزن تر و خشک اندام هوایی، وزن تر و خشک ریشه، محتوی نسبی آب بافت برگ و میزان کلروفیل برگ بررسی شد. تیمارهایی که دارای الکترولیت کلسیم به عنوان کاتیون بودند؛ تأثیر مخرب کمتری بر میزان هر یک از خواص بررسی شده داشتند. افزایش میزان شوری نیز صفات فوق را به طور معنیداری کاهش داد. استفاده از زئولیت تأثیر معنیداری بر میزان نسبی آب بافت برگ نشان داد؛ اما تأثیر آن بر وزن تر و خشک اندام هوایی و ریشه و نیز میزان کلروفیل معنیدار نبود.
مهدی یاورپور هادی قربانی
به منظور بررسی تاثیر قارچ مایکوریزاآرباسکولار و باکتری محرک رشد بر عملکرد، اجزای عملکرد و درصد روغن دانه کنجد در سطوح مختلف فسفر، آزمایشیبه صورت فاکتوریل در پایه طرح بلوک کامل تصادفی در 4 تکرار در تابستان 1390، در دانشگاه کشاورزی ساری اجرا گردید. فاکتورهای مورد بررسی در این آزمایششامل قارچ مایکوریزا (در دو سطح تلقیح و عدم تلقیح)، باکتری محرک رشد (در دو سطح تلقیح و عدم تلقیح) و کود فسفر (در سه سطح 0، 35 و 70 کیلو گرم) در هکتار بود. نتایج حاصل از مطالعه برخی صفات مورد مطالعه نشان داد مایکوریزا آرباسکولار و باکتری محرک رشد سبب افزایش معنی دار ارتفاع بوته، طول ریشه، تعداد کپسول، تعداد برگ و وزن خشک گیاه شدند. مصرف کود بیولوژیک مایکوریزا آرباسکولار سبب افزایش عملکرد شد بطوری که در این آزمایش بیشترین عملکرد (1180 کیلوگرم در هکتار) از کرت های تلقیح شده با مایکوریزا آرباسکولار بدست آمد. با توجه به اثر متقابل مثبت مایکوریزا و باکتری محرک رشد و تلقیح همزمان این دو که سبب افزایش 11/126 درصدی عملکرد نسبت به شاهد گردید. نتایج تجزیه واریانس صفات کیفی نشان داد مصرف باکتری محرک رشد باعث افزایش روغن و پروتئین دانه در گیاه کنجد گردید. بیشترین میزان روغن دانه و پروتئین دانه مربوط به تیمار تلقیح باکتری و سطح 35 کیلوگرم در هکتار فسفر بود (بترتیب 54 و 4/17 درصد).تیمار تلقیح با مایکوریزا نیز سبب افزایش درصد روغن و پروتئین دانه شد اما از لحاظ آماری معنی دار نشد. اثر متقابل مایکوریزا و باکتری محرک رشد تاثیر مثبت بر رشد داشته و سطوح بالای فسفر بر عملکرد مایکوریزا و باکتری محرک رشد تاثیر منفی داشته و سبب کاهش خصوصیات فیزیولوژیک و مورفولوژیک در گیاه شد. این نتایج بیانگر فواید کودهای بیولوژیک در زراعت گیاه روغنی کنجد است که می تواند در کشاورزی اکولوژیک با اهمیت باشد.
وحید مزینانی گیتی فرقانی
هدف از انجام این مطالعه ارزیابی توزیع مکانی و زمین شیمیایی عناصر آلاینده در خاک های مجاور کوره ذوب مس خاتون آباد واقع در شرق شهربابک می باشد. عناصر مورد بررسی بر اساس پتانسیل آلایندگی کوره های ذوب مس و همچنین زمین شناسی منطقه انتخاب شدند. پس از نمونه برداری از خاک منطقه، خواص فیزیکوشیمیایی و غلظت کل عناصر، مورد مطالعه قرار گرفت. برای تعیین کمّی شدت آلودگی از مقایسه غلظت های عناصر با استانداردهای جهانی مختلف، ضریب غنی شدگی، ضریب زمین انباشت، ضریب آلودگی و ضریب بار آلودگی استفاده گردید. بر اساس این ضرایب نمونه های خاک به طور میانگین در ایستگاه های مختلف نسبت به آرسنیک درجه آلودگی بسیار بالا، نسبت به نقره و آنتیموان درجه آلودگی قابل ملاحظه و نسبت به کادمیم و مس درجه آلودگی متوسط نشان دادند. در نهایت برای تعیین منشأ عناصر از تغییر غلظت عناصر در نیم رخ خاک و همچنین با افزایش فاصله از منبع احتمالی آلودگی (کوره ذوب)، نتایج حاصل از روش استخراج ترتیبی و روش های آماری چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که بالاترین غلظت عناصر نقره، آرسنیک، کادمیم، مس، مولیبدن، سرب، گوگرد، آنتیموان و روی در نمونه های خاک برداشت شده از فاصله 1 کیلومتری کوره به خصوص در جهت شمال شرق (جهت باد غالب) مشاهده می شود و غلظت این عناصر با افزایش فاصله از کوره ذوب و همچنین افزایش عمق نمونه برداری کاهش می یابد. با توجه به آنالیز غبار خروجی از کوره و روند تغییر غلظت این عناصر، می توان منشأ عمدتاً انسان زاد را برای این عناصر در نظر گرفت. غلظت عناصر آلومینیم، آهن، منگنز، لیتیم و اسکاندیم با افزایش فاصله از کوره و همچنین افزایش عمق نمونه برداری تقریباً ثابت است و نیز غلظت این عناصر در کنسانتره و غبار خروجی از دودکش کوره اندک است. به این دلایل، این عناصر احتمالاً منشأ زمین زاد دارند. با توجه به قرارگیری خاک های مورد مطالعه در منطقه کانه زایی سولفیدی مس- مولیبدن پورفیری و همچنین با توجه به غلظت بسیار بالای این عناصر در غبار خروجی از کوره و کنسانتره، عناصر مس و مولیبدن احتمالاً دارای 2 منشأ انسان زاد و زمین زاد هستند. نتایج تجزیه استخراج ترتیبی نیز تا حدودی این نتایج را تأیید می کند، به طوری که در نمونه های خاک منطقه چهار عنصر آرسنیک، کادمیم، سرب و روی بیشتر در چهار فاز اول (فازهای غیر بازماندی) قرار می گیرند که نشانه منشأ عمدتاً انسان زاد برای این عناصر است، درحالی که عناصر مس و مولیبدن علاوه بر چهار فاز اول در فاز بازماندی نیز غلظت قابل توجهی دارند که نشان گر منشأ دو گانه (طبیعی و انسان زاد) این عناصر است. در نهایت برای تهیه نقشه توزیع مکانی عناصر مورد مطالعه از روش کریجینگ معمولی و گسسته در محیط نرم افزار gis استفاده شد. محاسبه خطای تخمین میان یابی نشان داد که مناسب ترین روش برای ترسیم نقشه توزیع مکانی عناصر مس، کادمیم، مولیبدن، و روی کریجینگ معمولی و برای عناصر آرسنیک و سرب کریجینگ گسسته می باشد، که در نهایت نقشه توزیع مکانی عناصر بر اساس بهترین روش تخمین ترسیم شد. این نقشهها نیز روند کاهش غلظت با افزایش فاصله از کوره را به ویژه برای عناصر آرسنیک، کادمیم، مس، سرب و روی نشان می دهند.
امین شریفی فر فریدون سرمدیان
برای بهره برداری بهینه از اراضی و حفاظت معقول از منابع طبیعی و همچنین اختصاص دادن زمین ها به کاربری متناسب با آن ها، انجام ارزیابی قابلیت و تناسب اراضی کاملاً ضروری می باشد. در تحقیق حاضر که در منطقه بسطام واقع در شمال شاهرود بین مختصات جغرافیایی ?39 °54 تا ?20 °55 طول شرقی و ?26 °36 تا ?45 °36 عرض شمالی انجام شد، پس از ارزیابی قابلیت کلی اراضی، روش های مختلف ارزیابی تناسب اراضی شامل روش های استوری، ریشه دوم، حداکثر محدودیت و روش مجموعه-های فازی برای محصولات مختلف مورد آزمون قرار گرفت. شاخص های اراضی به دست آمده از روش-های مختلف، با عملکرد واقعی محصولات در واحدهای مختلف اراضی مقایسه شد و روش فازی به عنوان بهترین روش با بالاترین ضریب همبستگی با عملکرد واقعی محصولات، تعیین شد. نتایج ارزیابی تناسب فیزیکی گندم، گوجه فرنگی، سیب زمینی و سیب به روش فازی نشان داد که گندم با نمره ی 25/61 دارای بالاترین تناسب در واحد زمین مورد مطالعه بود. سپس با استفاده از مدلی رایانه ای به نام arenal در مجموعه نرم افزاری میکرولیز، ارزیابی میزان آسیب پذیری شیمیایی زمین تحت کشت محصولات مختلف انجام شد. نتایج این مدل نشان داد که کشت محصولات یک ساله آسیب کمتری نسبت به محصولات چند ساله از خود به جای می گذارد. علاوه بر آن مقایسه ی نسبی سوددهی اقتصادی محصولات نیز انجام گرفت. نتایج ارزیابی اقتصادی نشان داد که کشت گوجه فرنگی با بیشترین سود، باصرفه ترین محصول از لحاظ اقتصادی می باشد. در نهایت نتایج سه ارزیابی ذکر شده، به وسیله ی تکنیک فرآیند تحلیل سلسله مراتبی (ahp) با هم تلفیق شدند تا بهترین کاربری (محصول) برای کشت در یکی از واحدهای اراضی مطالعاتی تعیین شود. حاصل این کار مشخص شدن گندم به عنوان بهترین محصول از لحاظ تناسب فیزیکی زمین، کمترین آسیب رسانی زیست محیطی و بیشترین سود اقتصادی بود.
منیره رنجبریان محمدرضا عامریان
آلودگی خاک با عناصر فلزی سنگین از جمله کادمیوم یکی از موانع موجود بر سر راه تولید محصول مطلوب در کشاورزی است. تحرک بالای این فلز در سیستم خاک-گیاه ورود آن را به زنجیره های غذایی آسان تر می کند. با توجه به نیاز روز افزون جوامع به تولیدات کشاورزی و همچنین وجود عوامل محدود کننده مانند تنش ناشی از فلزات سنگین، توجه به راهکارهای مدیریتی مناسب به منظور کاهش اثرات مخرب فلزات سنگین امری ضروری به نظر میرسد. امروزه برای حل معضل اثرات سمی عناصر سنگین در خاک از روش های بیولوژیک مثل گیاه پالایی و همزیستی ریشه گیاهان با میکروارگانیسم ها استفاده می کنند. به منظور بررسی تاثیر قارچ میکوریزای آرباسکولار (am) بر میزان جذب و تجمع کادمیم در بافت های گیاه آفتابگردان در سطوح مختلف فسفر در خاک، آزمایشی گلدانی به صورت فاکتوریل بر پایه بلوک های کامل تصادفی در دانشکده کشاورزی شاهرود اجرا گردید. این آزمایش دارای سه فاکتور فسفر (40،0و 100 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) ، کادمیوم (10،5و 25 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و قارچ میکوریزا گونه glomus intraradices (در دو سطح تلقیح و عدم تلقیح) بود که در 6 تکرار بر روی آفتابگردان رقم آذرگل انجام شد. بر طبق نتایج حاصله افزایش سطوح فسفر باعث افزایش وزن خشک ساقه، برگ و ریشه و همچنین افزایش طول ساقه و طول ریشه شد و از طرفی افزایش سطوح کادمیوم کاهش وزن خشک ساقه، برگ، ریشه، گل و همچنین طول ساقه و تعداد برگ آفتابگردان را به دنبال داشت. همچنین مشخص شد که گیاهان میکوریزی وزن خشک بیشتری نسبت به گیاهان غیر میکوریزی داشته و غلظت کادمیوم ریشه و برگ آنها بیشتر است. افزایش فسفر قابل دسترس تا 100 میلی گرم بر کیلوگرم کلونیزاسیون میکوریزی را کاهش داد و غلظت 40 میلی گرم بر کیلوگرم فسفر جهت کلونیزاسیون قارچ میکوریز مناسب بود. کارایی جذب و کارایی استخراج کادمیوم و همچنین درصد کارایی قارچ میکوریز با افزایش سطوح کادمیوم افزایش یافت که این مقادیر در گیاهان میکوریزی بیشتر از گیاهان غیر میکوریزی بود. میزان کلروفیل برگ در حضور قارچ میکوریز با افزایش سطوح فسفر افزایش یافت. این آزمایش نشان داد که قارچ میکوریز am توانایی گیاه آفتابگردان را به عنوان یک گیاه جاذب فلزات سنگین در جذب و انباشت کادمیوم در اندام گیاه و همچنین تحمل گیاه به تنش فلز سنگین کادمیوم را افزایش داد. این نتایج در زیست پالایی خاک های آلوده به کادمیوم اهمیت دارد.
میثم ابوالخیریان صمد امامقلی زاده
اندازه گیری رطوبت حجمی خاک و آب قابل دسترس برای گیاهان در رشته های مختلف مانند خاکشناسی، هیدرولوژی و مهندسی آب بسیار مهم است. بنابراین بررسی متعدد رطوبت خاک و میزان قابل استفاده آن برای گیاه از مهم ترین موضوعات در علم رابطه آب، خاک وگیاه است. برای تعیین رطوبت از روش های مختلفی مانند روش مستقیم (روش وزنی) و روش های غیر مستقیم مانند استفاده از دستگاه tdr و شبکه های هوش مصنوعی مانند شبکه عصبی، فازی، فازی- عصبی، الگوریتم ژنتیک می توان بهره جست. در سال های اخیر استفاده از روش های غیر مستقیم مانند شبکه عصبی مصنوعی برای برآورد ویژگی های خاک مورد توجه قرار گرفته است. لذا در این تحقیق به منظور تخمین رطوبت حجمی خاک با استفاده از مدل شبکه عصبی مصنوعی از ویژگی-های وزن مخصوص ظاهری، تخلخل، مواد آلی و زمان در سه نوع خاک با بافت سبک، متوسط و سنگین استفاده گردید ونتایج حاصل با مدل رگرسیون خطی چند متغیره و روش tdr مقایسه گردید. همچنین تغییرات زمانی رطوبت حجمی در هر سه نوع خاک برآورد شد و برای ارزیابی و تجزیه و تحلیل آماری از پارامترهای ضریب تبیین (r squared, r2)، میانگین خطای مطلق (mean absolute error, mae) میانگین مجذور ریشه خطا (root mean squared error, rmse) استفاده گردید. نتایج حاصل از این تحقیق کارایی بالاتر مدل شبکه عصبی مصنوعی را با r2(97/0، 99/0، 97/0) ، rmse (785/0، 401/0، 860/0) و mae (551/0، 312/0، 685/0) به ترتیب برای مرحله صحت یابی بافت سبک، متوسط و سنگین نسبت به روش رگرسیون چند متغیره خطی و روش tdr نشان می دهد. کلمات کلیدی: تغییرات زمانی، رطوبت حجمی خاک، رگرسیون خطی چند متغیر، شبکه عصبی مصنوعی.
کیانا بهمن صمد امامقلی زاده
ضریب انتشار پذیری خاک یک خاصیت قابل اندازه گیری محیط متخلخل و یکی از پارامتر های مهم معادله جابجایی- انتشار بوده که این معادله، مدل پایه برای بیان حرکت املاح در داخل خاک می-باشد. از آنجایی که در روش های معمول، اندازه گیری ضریب انتشار پذیری خاک نیاز به وقت و هزینه زیادی دارد و از طرفی وجود عبارات غیرخطی در روابط ضریب انتشار پذیری خاک، مدل سازی آنها را با مشکل همراه کرده است، بنابراین امروزه شبکه های غیرخطی نظیر شبکه های عصبی مصنوعی به عنوان یکی از سیستم های هوشمند در پیش بینی یک چنین پدیده های پیچیده مورد استفاده قرار می گیرد. بعلاوه، از آنجایکه ضریب انتشارپذیری خاک به فاصله ی انتقال نیز وابسته می باشد، در این تحقیق قابلیت شبکه ی عصبی مصنوعی در برون یابی و درون یابی مقادیر ضریب انتشارپذیری مربوط به فواصل انتقال مختلف، بررسی شد. سپس نتایج مدل شبکه ی عصبی با نتایج حاصل از روش رگرسیون چند متغیره خطی (mlr) مقایسه گردید. بدین منظور از داده های آزمایشگاهی که توسط چاوشی نژاد ، (1389) از یک مدل فیزیکی به طول 1550 میلی متر، عرض 100 میلی متر و ارتفاع 600 میلی متر جمع آوری شده بود، استفاده گردید. داده های جمع آوری شده مربوط به خاک ماسه ای در پنج اندازه ی بسیار درشت، درشت، متوسط، ریز و بسیار ریز بود. آنها همچنین در آزمایشات خود از کلرید سدیم با غلظت 9 گرم بر لیتر و با پنج سرعت متفاوت به عنوان آلاینده پایدار استفاده نمودند. نمونه برداری در پنج فاصله ی 25، 50، 75، 100 و 125 سانتیمتر انجام شد که بیان کننده ی طول نمونه خاک بوده است. از میان مقادیر اندازه گیری شده، از فاصله انتقال (l) - قطر متوسط ذرات (d50) - وزن مخصوص ظاهری (?b) – تخلخل (n) - هدایت هیدرولیکی (k) - سرعت متوسط آلودگی (vc) به عنوان پارامتر های ورودی و از ضریب انتشار پذیری خاک(?) به عنوان پارامتر خروجی مدل ها استفاده گردید. همچنین معیار های آماری مانند متوسط مجذور مربعات خطا rmse))، متوسط قدر مطلق خطا mae)) و ضریب تبیین (r2) برای بررسی توانایی مدل ها در برآورد مذکور مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصل نشان می دهد که شبکه عصبی مصنوعی با داشتن یک لایه ی پنهان و در حالی که تعداد نرون بر روی لایه ی پنهان با تعداد نرون بر روی لایه ی ورودی برابر بود، با تابع محرک سکانت هیپربولیک (sech) و 10000 تکرار توانست با 985/0=r2 و rmse و mae به ترتیب برابر با 0004/0 و 0003/0 در مرحله ی صحت یابی که بیان کننده خطای کم مدل می باشد، ضریب انتشار پذیری خاک را با قابلیت بالا پیش بینی نماید. همچنین شبکه ی عصبی توانست با داشتن r2 بالا و خطای بسیار کم، مقادیر ضریب انتشارپذیری مربوط به فواصل 50، 75 و 100 سانتی متر را درون یابی و مقادیر مربوط به فواصل 25 و 125 را برون یابی نماید. مقایسه ی بین نتایج مدل شبکه عصبی مصنوعی و نتایج مدل رگرسیون خطی نیز که 888/0=r2 و rmse و mae به ترتیب برابر با 0006/0 و 0004/0 را در مرحله ی صحت یابی نشان داد، بیان کننده ی دقت بالاتر و خطای کمتر مدل شبکه عصبی در مقایسه با مدل رگرسیون خطی می باشد. همچنین درصد اهمیت پارامترهای ورودی موثر بر ضریب انتشارپذیری نیز توسط شبکه عصبی که با نرم افزار qnet 2000 به اجرا درآمد، بررسی شد.
رضوانه خوری خلیل اژدری
چکیده کشاورزی مدرن و پایدار مدیریت مناسب آب و کود را در مزارع کشاورزی می طلبد. امروزه سیستم کودآبیاری موفق ترین روش توزیع مواد غذایی و آب برای گیاهان تشخیص داده شده است. برای ارزیابی مولفه های این سیستم تحقیقی در مرکز آموزش کشاورزی بسطام با مطالعه حرکت و آبشوئی پتاسیم و برآورد حجم آب زهکشی شده در این سیستم بروش مدلسازی انجام گرفت. گیاه انتخابی در این تحقیق فلفل سبز و مدل ارزیابی کننده hydrus-2d بود. خاک مزرعه تحقیق لوم شنی بود یک سیستم کامل کود آبیاری در مزرعه با لتراهای یک سانتیمتری و قطره چکانهای 4 لیتر در ساعت پیاده گردید. نتیجه حاصل از پژوهش نشان داد که متوسط عملکرد سیستم کود آبیاری 47 تن در هکتار بوده که نسبت به روش آبیاری کرتی 51 درصد عملکرد بیشتری داشته است. نتایج حاصل از شبیه سازی حرکت پتاسیم در لایه های عمقی خاک نشان داد که با طراحی درست سیستم کود آبیاری بیشترین مقدار پتاسیم توزیع شده در سیستم در طول دوره رویش گیاه متناسب با عمق توسعه ریشه گیاه در لایه های میانی تمرکز یافته و از دسترس گیاه خارج نمی شود.آبشوئی پتاسیم با دوروش توزیع هفتگی 10 دقیقه قبل و بعد از کود آبیاری برآورد شد نتایج حاصل از برآورد آبشوئی پتاسیم نشان داد که روش توزیع هفتگی 10 دقیقه قبل از کود آبیاری 5/3 درصد نسبت به 10 دقیقه بعد از آبیاری آبشوئی پتاسیم را کمتر نشان می دهد، نتیجه دیگر حاکی از آن بود که در سیستم کود آبیاری 32 درصد آبشوئی پتاسیم کمتر از آبیاری کرتی روی میدهد. همچنین نتیجه مربوط به برآورد حجم آب زهکشی نشان داد که متوسط حجم آب زهکشی در سیستم آبیاری کرتی در خاک لوم شنی معادل 55 درصد آب توزیع شده از زیر ناحیه ریشه بوده است که با توجه به متوسط 2 درصدی آب زهکشی در سیستم کود آبیاری میزان آب از دست رفته در آبیاری کرتی بسیار بالا می باشد. کلمات کلیدی: کود آبیاری، توزیع پتاسیم، شبیه سازی، آبشویی، فلفل سبز
زهرا محمدخانی مهدی برادران فیروز آبادی
حضور کارخانجات صنعتی و آلاینده های زیست محیطی سبب ازدیاد عناصر سمی در هوا و به تبع آن مخاطره برای انسان گشته است. از جمله این آلاینده ها عناصر سرب و نیکل می باشند. یکی از بهترین راه های مقابله با صدمات فلزات سمی در گیاهان استفاده از مواد آنتی اکسیدانی است. به همین منظور، آزمایشی جهت ارزیابی تأثیر فلزات سنگین موجود در باران های اسیدی بر برخی خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک لوبیا سبز(phaseolus vulgaris l.) و تأثیر اسید آسکوربیک در کاهش صدمات آن ها، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی و با سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهرود اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل سه سطح نیکل (صفر، 200 و 400 میکرومولار) به عنوان فاکتور اول، سه سطح سرب (صفر، 200 و 400 میکرومولار) به عنوان فاکتور دوم و دو سطح محلول پاشی اسیدآسکوربیک (صفر و 20 میلی مولار) به عنوان فاکتور سوم بود. محلول پاشی فلزات سنگین و اسید آسکوربیک به ترتیب 54 و 61 روز پس از کاشت صورت گرفت. یک هفته بعد از محلول پاشی اسید آسکوربیک نمونه برداری ها انجام شد. نتایج نشان داد نیکل موجب کاهش ارتفاع ساقه اصلی، قطر ساقه، ماده ی خشک برگ، ساقه و غلاف، شاخص سطح برگ، کلروفیل کل، کاروتنوئید و افزایش درصد پروتئین در غلاف لوبیا گردید. سرب سبب افزایش سطح برگ، محتوای نسبی آب برگ، کلروفیل کل، کاروتنوئید گردید و غلظت بالای سرب (400 میکرومولار) موجب کاهش عملکرد غلاف شد. محلول پاشی اسید آسکوربیک سبب کاهش جذب نیکل و سرب در برگ گیاه شد. بررسی ترکیبات تیماری حاصل از تیمارهای سرب و نیکل نشان داد بیش ترین میزان پروتئین غلاف (5/25 درصد) و نیز بالاترین مقدار عملکرد غلاف (75/8195 کیلوگرم در هکتار) کم ترین شاخص سطح برگ و محتوای آب برگ از تیمار 200 میکرومولار نیکل × سرب صفر به دست آمد. در مجموع اسید آسکوربیک 20 میلی مولار نتوانست صدمات ناشی از باران های اسیدی را جبران نماید و غلظت سرب 200 میکرومولار موجب بهبود فرآیندهای فیزیولوژیکی لوبیا سبز شد. کلمات کلیدی: اسید آسکوربیک، نیکل، سرب و لوبیا سبز
هادی قربانی علیرضا وکیلی
این پژوهش به منظور بررسی اثر اسانس پونه کوهی، پرتقال و زیره سبز ( 50، 100 و 150 میلی گرم اسانس به ازای کیلوگرم ماده خشک سیلاژ) بر ترکیب شیمیایی، فراسنجه های تولید گاز، پایداری هوازی و تجزیه پذیری ماده خشک سیلاژ ذرت انجام گرفت. سیلوکردن در کیسه های پلاستیکی انجام شد. سیلوها بعد از 256 روز باز شدند. سیلاژ های تیمار شده با پونه 150 و زیره 150، ph سیلاژ ذرت را در مقایسه با تیمار شاهد بطور معنی داری کاهش دادند (05/0p<). تیمار پونه 150 پروتئین خام بیشتری نسبت به تیمار شاهد داشت (05/0p< ). مقدار نیتروژن آمونیاکی در تیمارهای پونه 100، پونه 150 و زیره 150 نسبت به تیمار شاهد کاهش پیدا کرد (05/0p< ). اسانس های پونه 100، پونه 150 و پرتقال 150 باعث افزایش معنی دار فراسنجه های تولید گاز از بخش قابل تخمیر در مقایسه با تیمار شاهد شدند (01/0p< ). همچنین اسانسهای زیره 50، زیره 150 و پرتقال 150 باعث کاهش معنی دار بخش قابل تخمیر نسبت به تیمار شاهد شدند(01/0p< ). تیمار پونه 100 باعث افزایش معنی دار ثابت نرخ تولید گاز شد(01/0p< ). با این حال تیمارهای پونه 50 و پرتقال 50 باعث کاهش معنی دار ثابت نرخ تولید گاز شدند (01/0p< ). تیمارهای پونه 100 و 150 باعث افزایش معنی دار اسیدهای چرب کوتاه زنجیر، انرژی متابولیسمی و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شدند (01/0p< ). زیره 100 و 150 باعث کاهش معنی دار قابلیت هضم ماده خشک در ماده آلی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر و قابلیت هضم ماده آلی در مقایسه با تیمار شاهد شدند(01/0p< ). سیلاژهای عمل آوری شده با زیره 150، زیره 100، پونه 150، پونه 100 و پرتقال 150 پایداری هوازی بیشتری در مقایسه با تیمار شاهد داشتند(01/0p< ). تجزیه پذیری ماده خشک سیلاژ ذرت تحت تاثیر تیمارهای مختلف در شرایط برون تنی قرار نگرفت. به طور کلی با توجه به نتایج مشاهده شده در پژوهش حاضر، چنین استنباط می شود که نوع و غلظت اسانس های گیاهی مورد ارزیابی، ساختار و عملکرد گروه های موجود در اسانس ها، نسبت این گروه ها و اثرات متقابل بین نوع اسانس ها و نوع ماده خوراکی پایه، همگی از عوامل موثر بر خصوصیات شیمیایی ماده خوراکی مورد ارزیابی باشند.
افسانه مصری علیرضا عرب امیری
در سال های اخیر استفاده از روش gpr به دلیل دقت و سرعت بالای آن در بررسی عمق های کم زمین و در کارهای مهندسی افزایش یافته است. روش gpr براساس تفاوت در گذردهی الکتریکی نسبی دو محیط باعث شناسائی هدف می گردد. هدف این تحقیق، استفاده از روش gpr برای تقسیم بندی یا طبقه-بندی توصیفی خاک ها و تشخیص مناسب بودن آنها از نظر کشاورزی است. به همین علت، این روش برای بررسی خاک های زیر سطحی در مزرعه کشاورزی بسطام (منطقه پردیس کشاورزی دانشگاه شاهرود) به عنوان مطالعه موردی به کار گرفته شده و پروفیل های رادار به تعداد 4 پروفیل در طول خطوط شبکه معینی در سطح زمین طراحی شده و برداشت شد. سپس با پردازش و اعمال فیلترهای مناسب بر روی داده ها و تفسیر نتایج و همچنین با توجه به ارتباط بین داده های gpr و جنس یا نوع و بافت خاک و تعیین مقدار تقریبی مواد دانه ریز و دانه درشت (رس، سیلت و شن و ماسه) خاک از روی نتایج gpr، طبقه بندی توصیفی خاک های مورد مطالعه شامل رطوبت، جنس خاک از لحاظ میزان مواد دانه ریز و دانه درشت (رس، سیلت و شن و ماسه) و دیگر خصوصیات فیزیکی خاک انجام شد. علاوه بر این، به منظور تأیید و یا کالیبراسیون نتایج، با انجام حفاری دستی در مزرعه کشاورزی بسطام، تعدادی نمونه خاک از زیر سطح زمین در عمق کم نمونه برداری شد و خصوصیات و طبقه بندی این نمونه خاک ها را با انجام آزمایش تعیین بافت و تعیین میزان رطوبت در آزمایشگاه دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهرود، انجام شده و نتایج به دست آمده از آزمایش ها با نتایج حاصل از پردازش، تحلیل و تفسیر داده های gpr برداشت شده مقایسه شد. به طور کلی نتایج حاصل از این برداشت ها انطباق خوب و قابل قبولی با نتایج آزمایشگاهی نمونه های خاک گرفته شده از عمق های مختلف و نسبتاً کم در زیر سطح زمین داشته است. عمق نسبتاً بالای نفوذ امواج رادار در قسمت مرکزی پروفیل شماره یک به مقدار رس و رطوبت کم در این قسمت نسبت داده شده که این نتیجه نیز همخوانی خوبی با نتایج آزمایشگاهی داشته است. همچنین عمق ناچیز نفوذ امواج رادار در ابتدا و انتهای پروفیل شماره سه حاکی از رسانندگی الکتریکی بالای خاک زیر سطحی به علت وجود مواد رسی متراکم و با رطوبت بالا در این قسمت ها تفسیر شده که این مطلب نیز توسط نتایج آزمایشگاهی مورد تأیید قرار گرفته است. بنابراین از روش gpr که روشی نسبتاً ارزان و سریع است، می توان برای تعیین جنس یا نوع و بافت خاک، رطوبت و مقدار تقریبی مواد دانه-ریز و دانه درشت در آن و در نهایت، برای طبقه بندی توصیفی خاک های زیر سطحی و دیگر خصوصیات فیزیکی خاک که مناسب بودن یا نبودن آنها را از نظر کشاورزی بیان می کند، استفاده نمود.
نسیبه شاکری هادی قربانی
یون نیترات از مهمترین آلایندههای آبهای سطحی و زیرزمینی بوده که موجب بیماریهایی همچون متهموگلوبین و انواع سرطان سیستم گوارشی میشود. نانوذرات آهن صفر ظرفیتی (fe0) با دارا بودن سطح فعال گسترده و الکتروندهنده قوی به عنوان یکی از پالایندههای غیر سمی نیترات از آب میباشد. راندمان حذف نیترات توسط نانوذرات آهن صفر ظرفیتی وابسته به شرایط محیطی است که در این تحقیق (انجام شده در سال 92-1391)، اثر اسید هیومیک بر کارایی پالایش نیترات توسط نانوذرات آهن صفر در شرایط درونشیشهای، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تیمار و سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. فاکتورهای مورد آزمایش شامل غلظتهای مختلف اسید هیومیک (0- 25/0- 75/0 میلیگرم در لیتر)، غلظت نانوذرات آهن صفر (1-5/1-2 میلیگرم در لیتر) و سطوح مختلف ph (3، 4 و 5) بوده و سپس تغییرات محتوای نیترات در محلول حاوی 30 میلیگرم در لیتر، آمونیوم، نیتریت و آهن (ii) حاصل از خوردگی، پس از 48 ساعت مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصله در این آزمایش نشان داد نانوذرات آهن صفر ظرفیتی به دلیل سطح ویژه بالا توانایی زیادی برای احیاء نیترات و حذف آن از منابع آبی داشته و حضور اسید هیومیک با توجه به اثر افزایشی نانوذرات، میزان حذف نیترات را کاهش میدهد و افزایش ph اولیه محلول موجب کاهش راندمان احیاء نیترات میشود و فرآیند احیاء نیترات دارای محصولاتی بوده که نیتریت به عنوان محصول میانی ناپایدار و نتایج آن غیر قابل تطبیق با نیترات و آمونیوم میباشد و غلظت آمونیوم به دلیل اثر جرم رابطه معکوسی با راندمان احیاء نیترات توسط نانوذرات آهن صفردارد.
هادی قربانی علیرضا عصاره
هدف تحقیق حاضر، تحلیل محتوای کتابهای مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی دورهی متوسطه بر اساس آراء تربیت اجتماعی نامهی 31 نهجالبلاغه می باشد. روش تحقیق در این پژوهش کاربردی، توصیفی از نوع تحلیل محتوا می باشد. جامعه آماری پژوهش کتابهای مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی دورهی متوسطه، در سال تحصیلی 93-9213 میباشد. در این تحقیق حجم نمونه برابر با حجم جامعه انتخاب گردیده است و به منظور اعتباریابی ابزار تحقیق و روایی صوری از دیدگاه های صاحبنظران تعلیم و تربیت استفاده شده است و پایایی پژوهش نیز با توجه به فرمول پایایی هولستی محاسبه گردیده که بر اساس این فرمول، ضریب توافق بین کدگزاران، 94% به دست آمده است. روش جمعآوری اطلاعات، مطالعه و کتابخوانی به روش تحلیل محتوا بوده و از ابزار تحقیق محقق ساخته استفاده شده است. دادههای حاصل از تحلیل محتوا با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی، فراوانی و درصد فراوانی مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. با توجه به سوالات تحقیق که بر اساس هدف تحقیق طراحی گردیده، یافتههای پژوهش نشان می دهد که: میزان توجه محتوای کتابهای مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی دورهی متوسطه به آراء تربیت اجتماعی نامهی 31 نهج البلاغه، در قسمت متن، فعالیتها، تصاویر و جداول، با میانگین کلی زیر 5 درصد، تالیف گردیده است. که این درصد در مباحث بسیار مهمی همچون: امر به معروف و نهی از منکر، دوستیابی، مسریابی، شغل مناسب و موارد مشابه، نزدیک به صفر و یا حتی صفر می باشد.
مهدی حسینی فرد مصطفی آقازاده
در راستای توسعه ی فناوری های نوین جذبی در تصفیه ی آبها و پساب های حاوی فلزات سنگین، هدف اصلی این تحقیق حذف فلزات سنگین سرب، مس و کادمیم از آب های آلوده یا محلول های آبی با استفاده از جاذب های زیست سازگار نانو ذرات است. ابتدا نانو ذرات دی اکسید منگنز با ساختار های متفاوت به روش الکتروشیمیایی سنتز گردید و آنالیزهای sem، xrd و ftir به منظور شناسایی جاذب های سنتز شده انجام شد. تصاویر تولیدی با میکروسکوپ الکترونی روبشی نشان داد که اندازه این ذرات 30 تا 50 نانومتر است. سپس فرآیند جذب یونهای فلزات سنگین سرب، مس و کادمیم در سیستم ناپیوسته مورد مطالعه قرار گرفت. اثر پارامترهای تجربی ph، زمان تماس، میزان جاذب و غلظت اولیه فلز بر جذب سطحی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین ایزوترم های جذب لانگمیر و فرندلیچ و سینتیک های جذب فلزات سنگین سرب، مس و کادمیم بر روی جاذب نانو ذرات دی اکسید منگنز بر اساس مدل های هو و همکاران و لاگرگرن بررسی شد. نتایج نشان داد که بیشترین ظرفیت جذب برای جاذب نانو ذرات دی اکسید منگنز برابر با 30/192، 49/169 و 016/42 میلی گرم بر گرم به ترتیب برای فلزات سنگین سرب، مس و کادمیم بوده است. در بررسی ایزوترم های جذب برای فلزات سرب و کادمیم، مدل لانگمیر بهترین مدل برازش یافته بر داده های تجربی بود و بیانگر عدم جذب چند لایه ای این فلزات روی سطح نانو ذرات دی اکسید منگنز است. ولی داده های آزمایشی مربوط به فلز مس از مدل فرندلیچ که بیانگر جذب چند لایه ای روی سطوح هتروژن است، تبعیت کردند. همچنین داده های بدست آمده در این تحقیق برای جاذب نشان داد که سرعت فرآیند جذب هر سه فلز از مدل سینتیک هو و همکاران تبعیت می کنند. به طور کلی نتایج نشان داد که نانو ذرات دی اکسید منگنز از ظرفیت جذبی قابل توجهی برخوردار بوده است و استفاده از این نانو ذرات برای حذف فلزات سنگین سرب، مس و کادمیم از محلول های آبی بسیار مناسب و کارآمد است.
محدثه غفاری مصطفی حیدری
به منظور بررسی اثرات عناصر سنگین سرب و کادمیم در غلظت¬های مختلف شوری بر خصوصیات شیمیایی خاک و چگونگی رشد در گیاه اسفناج، آزمایشی گلدانی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهرود در سال 1392 انجام گردید. تیمارهای آزمایش شامل چهار سطح عنصر سنگین: صفر (شاهد یا عدم استفاده از عنصر سنگین)، سرب به میزان 20 میلی¬گرم در کیلوگرم خاک از منبع نیترات سرب، کادمیم به میزان20 میلی¬گرم در کیلوگرم خاک از منبع نیترات کادمیم و ترکیب سرب و کادمیم هرکدام به میزان 10 میلی¬گرم در کیلوگرم خاک به عنوان فاکتور اول و سه سطح شوری شامل شاهد (صفر)، 4 و 8 دسی¬زیمنس بر متر به عنوان فاکتور دوم لحاظ گردید. اعمال تنش شوری از مرحله دو برگی با استفاده از نمک nacl بر گیاه اعمال گردید. نتایج نشان داد در مراحل 4 و 12 برگی تأثیر شوری و فلزات سنگین بر رنگدانه¬های کارتنوئید، فلاونوئید و آنتوسیانین معنی¬دار بود. بالاترین میزان آنتوسیانین را در مرحله اول نمونه¬برداری تیمار کادمیم به خود اختصاص داد. در مرحله 12 برگی با افزایش سطوح شوری، میزان رنگیزه¬های کارتنوئید، فلاونوئید و آنتوسیانین در تیمار سرب کاهش و در کادمیم افزایش یافت. تجمع مقادیر کلروفیل a وb تحت تأثیر اثرات متقابل شوری و فلزات سنگین قرار گرفت. به طوری¬که با افزایش سطوح شوری، بیشترین میزان کلروفیل a و bدر تیمار کادمیم حاصل شد. بیشترین میزان کربوهیدرات محلول در مرحله اول نمونه¬برداری مربوط به تیمار ترکیب سرب و کادمیم در سطح شوری 8 دسی¬زیمنس بر متر بود. در مرحله دوم مشاهده شده که افزایش شوری میزان کربوهیدرات محلول را افزایش داد به طوری که بالاترین میزان کربوهیدرات محلول را تیمارهای ترکیب سرب و کادمیم در سطح شوری 4 دسی¬زیمنس بر متر و سرب و کادمیم در سطح شوری 8 دسی¬زیمنس بر متر دارا بودند. در هر دو مرحله نمونه¬برداری افزایش سطوح شوری به طور معنی¬داری منجر به افزایش میزان na در اندام هوایی اسفناج گردید. افزایش شوری سبب افزایش غلظت na در ریشه اسفناج نیز شد. اثر شوری میزان اسیدیته خاک را در مقایسه با تیمار شاهد (شوری صفر) به طور معنی¬داری افزایش داد. هدایت الکتریکی خاک تحت تأثیر اثرات متقابل شوری و فلزات سنگین قرار گرفت.
مینا عبدالهی مصطفی حیدری
به منظور بررسی سطوح مختلف مولیبدن، شوری و قارچ میکوریزا glomus versiformبر خصوصیات شیمیایی خاک و عملکرد کمی و کیفی گیاه ذرت آزمایشی گلدانی بصورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کاملتصادفی با سه تکرار در سال 1392 در دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهرود اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل سه سطح مولیبدن0 ، 10 و 20 میلی گرم در کیلوگرم خاک به عنوان عامل اول، سه سطح شوری 0، 4 و 8 دسی زیمنس بر متربه عنوان عامل دوم و دو سطح تلقیح وعدم تلقیح با قارچمیکوریزاglomus versiformبه عنوان عامل سوم لحاظ شد. نتایج نشان داد که شوری تاثیر معنی داری بر وزن خشک گیاه داشت. در این بین میکوریزا سبب افزایش وزن خشک گردید. شوری و میکوریزا اثر معنی داری بر کربوهیدرات برگ داشتند. در این آزمایش پرولین ریشه تحت تاثیر شوری به طور معنی داری افزایش نشان داد. شوری سبب کاهش میزان رنگیزه های فتوسنتزی نظیر کلروفیل a، کلروفیل b، کارتنوئید، فلاونوئید و آنتوسیانین شد، در حالی که تلقیح میکوریزایی و کاربرد سطوح مختلف مولیبدن باعث افزایش آنها شد.
مهسا بهرامی مصطفی حیدری
درچند دهه اخیر مصرف نهاده های شیمیایی در اراضی کشاورزی موجب مشکلات زیست محیطی عمده ای از جمله کاهش حاصلخیزی، شوری خاک، برهم خوردن تعادل عناصر در خاک و نیز آلودگی به انواعی از عناصر سنگین شده است. از این رو، به منظور بررسی تاثیر غلظت های مختلف شوری و کروم بر خصوصیات شیمیایی خاک و ویژگی های کمی و کیفی گیاه کارلا در حضور قارچ میکوریزایglomus versiform، آزمایش گلخانه ای به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهرود به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایش شامل شوری از نوع کلرید سدیم در سه سطح صفر (شاهد)، 4 و 8 دسی زیمنس بر متر، کروم در سه سطح صفر (شاهد)، 10 و 20 میلی گرم کروم بر کیلوگرم خاک از منبع دی کرومات پتاسیم و قارچ میکوریزا (glomus versiform) در دو سطح عدم تلقیح (شاهد) و تلقیح به مقدار 100 گرم بودند. نتایج، نشان داد اثر تیمار اصلی شوری بر روی صفاتی از جمله رنگیزه های فتوسنتزی (به غیر از کارتنوئید)، آنزیم های آنتی اکسیدان، وزن تر گیاه و خصوصیات شیمیایی خاک از قبیل اسیدیته و هدایت الکتریکی در سطح 1 درصد معنی دار شد. همچنین اثرات متقابل میکوریزا و شوری بر فعالیت آنزیم کاتالاز، میکوریزا و کروم بر فعالیت آنزیم گایاکول پراکسیداز معنی دار گشت. در این آزمایش، افزایش کاربرد کروم باعث کاهش رنگیزه های فتوسنتزی (به غیر از آنتوسیانین) و شاخص های رشد گیاه (وزن تر و وزن خشک گیاه) گردید. تلقیح میکوریزا در این گیاه، سبب جلوگیری از اثرات منفی تنش کروم و شوری بر صفاتی از قبیل میزان کربوهیدرات ریشه، کارتنوئید، فسفر و محتوای کروم گیاه گردید. در این تحقیق، همچنین اثرات متقابل سه گانه فاکتورهای مورد آزمایش بر روی فعالیت آنزیم های کاتالاز و گایاکول پراکسیداز معنی دار گردید. بنابراین با مصرف مقادیر مناسب قارچ های میکوریزا در مناطقی که میزان عناصر در حد بحرانی است، می توان عملکرد محصول را نسب به استفاده از کودهای شیمیایی و روش های پر هزینه بالا برده و نیز از آلودگی خاک و آب های زیرزمینی جلوگیری کرد.
مریم گلیج مصطفی حیدری
کمبود آب از مهم ترین عوامل محدود کننده رشد گیاهان زراعی در مناطق خشک و نیمه خشک به شمار می رود. این عامل علاوه بر کاهش رشد و عملکرد محصول، سبب اختلال در جذب عناصر غذایی نیز می شود. در این بین امروزه استفاده از نانو کود ها در شرایط مختلف محیطی در عرضه تولید محصولات زراعی مورد توجه قرار گرفته است. از این رو به منظور بررسی تأثیر غلظت های مختلف نانو اکسید آهن بر عملکرد کمی و خصوصیات کیفی کنجد در شرایط تنش خشکی، آزمایشی به صورت اسپلیت پلات و بر پایه طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه شاهرود اجرا گردید. تیمار های آزمایش شامل سه سطح دور آبیاری شامل1a=شاهد (دور آبیاری 8 روز)، 2a= دور آبیاری 12 روز و 3a= دور آبیاری 16 روز به عنوان عامل اصلی و چهار سطح محلول پاشی نانواکسید آهن شامل: 1b= شاهد (بدون مصرف هیچ نوع کود)، 2b= 5/0کیلوگرم در هزار لیتر آب، 3 b= 1 کیلوگرم در هزار لیتر آب و 4b= 5/1 کیلوگرم در هزار لیتر آب به عنوان عامل فرعی لحاظ شدند.