نام پژوهشگر: مهدی عباسی شاهکوه
مهدی عباسی شاهکوه مهدی نجفزاده
پژوهش حاضر بر اساس نظریه ی میگدال به ناکارآمدی دولت در جهان سوم پرداخت که ناشی از ماهیت جامعه ای قدرتمند است که رودرروی آن قرار دارد. این رابطه در مورد دولت و جامعه ی پیشامدرن، در ایران نیز مصداق داشت که وجود رهبران و زعمای مختلف اجتماعی، بازتاب شبکه ای بودن جامعه ی ایران بود. در فقدان دولت قاهره، جامعه ایرانی عرصه تاخت و تاز قدرتمندان اجتماعی شده و با وجود دولت مستبد، عرصه سیاست، محل چانه زنی دولتمردان و سروران اجتماعی بر سر بقاء و منافع بوده است. در پی وقوع انقلاب مشروطیت، دولت بیش از پیش تضعیف شد و جامعه نیز با هرج و مرج مضاعفی روبرو گردید و با ورود جنگ جهانی به داخل کشور، حیات تنها کشور شیعی را با چالش مواجه ساخت و همین امر موجب استقبال جامعه ی شبکه ای از ظهور شخصیتی مقتدر شد. با روی کار آمدن دولت پهلوی اول، ساخت دولت مدرن و سیاست هایی مبتنی بر مدرنیزاسیون، سکولاریسم و ناسیونالیسم آغاز شد؛ سروران سنتی جامعه ی ایران در مقابل این تغییرات به اشکال گوناگون مقابله می کردند، اما ناسازگاری آنان راهکارهای مختلفی برای تداوم بقا پیش پای آنان قرار می داد. پهلوی اول در مقابل مقاومت های سنت گرایان مجبور به استفاده از قدرت سرکوب گری شد که از یک سو عدم اقتدار این دولت را حکایت می کرد و از سوی دیگر، نشان می داد که جامعه نمی خواهد توان ایستادگی اش در برابر دولت را از دست بدهد، به همین جهت از قواعد کنترل رفتاری توسط دولت سر باز می زد؛ اما شدت استفاده از زور توسط حکومت جامعه را وادار به فرو رفتن در لاک دفاعی کرد. دولت پهلوی اول که از توان لازم برای کنترل اجتماعی برخوردار نبود، پس از حمله ی متفقین به سرعت سقوط کرد و جامعه دوباره به سمت آنارشی حرکت کرد.