نام پژوهشگر: سپیده مستوفی
سپیده مستوفی شروین میرشاهزاده
از دیدگاه کلی شهر را از لحاظ کالبدی می توان همچون ترکیبی از حجم های ساختمانی و فضاهای باز تلقی کرد. آنچه که به عنوان سیمای شهر می شناسیم در حجم های ساختمانی تجسم می یابد و فضاهای باز هم عرصه های عمومی و نیمه عمومی شهر هستند. موضوع فضاهای ساخته شده در شهر از جمله مباحث پرجاذبه ای است که اهمیت آن به جهت رابطه ای است که با ساخت اجتماعی، تولید کیفیت انسانی– عاطفی در جامعه، بیان زندگی فعال مردم، فعالیت سیاسی، زندگی سالم شهری و مانند آن دارد. اما از آنجا که عمدتا شناخت، تحلیل و تولید فضاها در شهر غالبا با تاکید بر جوانب فرمی و با تکیه بر شکلِ فضا صورت می گیرد و کمتر به محتوای فضا، جنبه های معناشناختی و زیباشناختی حقیقی توجه شده است، لذا ضرورت توجه به محتوا و معنا در کنار توجه به جنبه های فرمی و شکلی امری ضروری می نماید. در این پژوهش تلاش شده است که با پرداختن به مبانی و مفاهیم نظری، محتوای فضاهای ساخته شده در شهر، با تاکید و توجه به عوامل و نیروهای موثر اجتماعی– فرهنگی تعیین کننده محتوایِ فضا، مورد بررسی قرار گیرد تا به این طریق درک و تحلیل محتواییِ فضای شهری با توجه به عمل نیروهای اجتماعی– فرهنگی مطالعه و فضاهای ساخته شده نه تنها با فرم بلکه با محتوایشان تعریف گردند. در این راستا شهر تهران به عنوان نمونه مورد مطالعه در شناخت و بررسی شهر معاصر انتخاب شد. به این دلیل که نمونه های تولید شده در شهر تهران، نمونه ساز شهرهای معاصر دیگر است. از آنجایی که شناخت عوامل فرهنگی و اندیشه های تاثیرگذار در شکلی گیری فضاهای ساخته شده در شهر موضوع این پژوهش است؛ مسکن به عنوان نمونه مورد بررسی از فضاهای ساخته شده در شهر گزینش شد. اهمیت مسکن به عنوان نمونه مورد بررسی از فضاهای ساخته شده در شهر، در این نکته است که در واقع مسکن مقوله ای ذهنی - عینی و فعالیتی در فضا و زمان است که با هدفی اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، اخلاقی و زیبایی شناختی همراه است و زندگی روزمره مردم را تقویت می کند. همچنین بر این اساس که اصل در مسکن بر آزادی و اختیار مردم و ساکنان خانه استوار است ؛ بنابراین، مسکن بازتاب مسائل و ابعاد ساختاری هر جامعه انسانی است. این مسائل و ابعاد در برگیرنده حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نهادی، محیطی و مانند اینها هستند. به سخن دیگر، مسکن یک منظر چند بعدی محیطی است که افزون بر ابعاد پیش گفته دارای ابعاد زیست شناختی، اجتماعی و روان شناختی نیز هست. پرداختن به فضاهای ساخته شده و نقش و تاثیر آن ، مستلزم مطالعه و بررسی پژوهش ها و نظریاتی است که به مقوله هایی چون معنا، مکان، حس مکان، ادراک محیط و مراحل شناخت انسان می پردازند. در این راستا به منظور تدوین و شناسایی مبانی پایه، مفاهیم اصلی، شیوه ها و رویکردهای موجود در مطالعه تاثیر متقابل انسان و فضا بر یکدیگر، مجموعه ای از نظریات و روش های موجود مورد مطالعه قرار گرفت. در پایان، با شناخت هر یک از این رویکردها، مفاهیم و نکات پر اهمیت در آنها، و با روشن شدن نقاط قوت و ضعف هریک؛ متناسب با هدف پروژه ، رویکرد پدیدارشناسی به عنوان شیوه مناسب در شناخت و بررسی پدیده ها و فضاهای ساخته شده، انتخاب شد. این شیوه ضمن آنکه دربرگیرنده تمامی نکات و مفاهیمی است که در مجموعه مطالعات محیطی مکان و رفتار انسان به آن پرداخته می شود، به علت رویکرد تفسیری و کیفی آن، ضعف ها و کاستی های شیوه های رایج علمی را نیز از خود دور می کند. در ادامه براساس شیوه های جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات در رویکرد پدیدارشناسی، مجموعه ای از مشاهدات میدانی در سطح شهر تهران انجام شد و پس از آن با توجه به گرایشات، سلایق و جهت گیری های فکریِ مشاهده شده، به منظور شناخت عوامل و و ریشه های این ترجیحات و گزینش های افراد، مجموعه ای از مصاحبات صورت گرفت. اهمیت این پرسشنامه ها در شناخت کیفیات و همچنین کم و کاستی هایی است که افراد در خانه های کنونی خود با آن روبرو هستند، و این نکته را به خوبی روشن می کند که چگونه افراد یک جامعه و کنش های آنها، بر یکدیگر تاثیر گذارند و از دیگری تاثیر می گیرند. پس از آن پاسخ های جمع آوری شده دسته بندی و مکتوب شدند و با توجه به عوامل تعیین کننده در هر سوال به تحلیل و نتیجه گیری هر سوال پرداخته شد تا در پایان با توجه به موارد ذکر شده بتوان به خروجی های مفید، کاربردی و با اهمیت در بخش طراحی دست یافت و بدینوسیله قدمی در جهت ارتقای کیفیت فضاهای طراحی شده تاثیر این فضاها بر تصاویر ذهنی و ایده آل های افراد برداشته شود. از جمله عوامل مهم در شکل گیریِ نظام ارزش گذاری افراد، «ایجاد توجه، تفاوت و بازگشت به تصاویر ذهنی» است که هر سه آنها نقش مهم و اساسی ای در شکل گیری و بیان مفهوم هویت دارند که به عنوان یک نتیجه گیری کلی می توان اینگونه بیان داشت که فراهم کردن عوامل هویت بخش در یک بنا، لازمه ایجاد حس رضایت و تعلق مخاطب است که بایستی این امر با تفکر و تناسب صورت گیرد تا از التقاط های افراطی و استفاده بی تناسب اجزاء و عناصر با یکدیگر که تنها تخریب چهره شهر را به همراه دارد جلوگیری شود. در پایان طرح پیشنهادی این پژوهش، در قالب مجموعه ای مسکونی شکل می گیرد که برپایه نظریات و مطالعات صورت گرفته در زمینه ارتباط انسان با محیط و نوع تاثیرگذاری متقابل این دو بر یکدیگر است و از طریق رویکرد پدیدارشناسی به مفاهیم مورد نیاز در پروژه می انجامد. تلاش بر این بوده که این مجموعه با توجه به مطالعات صورت گرفته در مورد ابنیه مسکونی معاصر شهر تهران و با در نظر گرفتن نظرات، الویت ها، خواست ها، ضعف ها و کمبودهای موجود بر پایه جمع آوری پرسشنامه ای کیفی در زمینه مسکن طراحی شود تا به این ترتیب تلاشی در طراحی مجدد محدوده ای موجود با توجه به مفاهیم و نکات بدست آمده از مطالعات پژوهش باشد و کیفیتی بالاتر و ارزش افزوده ای بیشتر را به ساکنان تقدیم کند.