نام پژوهشگر: شباهنگ مهاجرانی
شباهنگ مهاجرانی محمدرضا مایلی
فرآیند روشنفکری در ایران به گونه ای بیمار متولد شد. چرا که با خصوصیات حقیقی روشنفکری شامل فکر علمی،نگاه به آینده، هوشمندی و احساس درد در مسائل اجتماعی فاصله بسیار داشت. از دوره قاجاریه که اندیشه های مدرن برخاسته از مدرنیته ی غربی به جامعه ی سنتی ایران راه یافت و به اندیشه مردم نفوذ کرد،مسائل و دیدگاههای جدیدی مطرح گشت که دین در مواجهه با آنها ، پاسخ مناسبی برای سوالات، ابهامات و تردیدهای ایجاد شده در اذهان مردم نداشت. پس از پیروزی انقلاب مشروطیت و پس از تسلط افکار مدرن بر جامعه ایرانی، بتدریج قدرت اجتماعی از دست اصحاب مسلط این شکل از قدرت ، یعنی روحانیت خارج شد. اوج این اتفاق در دوران حکومت رضاخان به وقوع پیوست . در این دوره هدف طیف روشنفکر، رواج اندیشه های غربی درایران بود و خود را پیشگام مدرنیته و نوسازی در ایران معرفی نموده و اصول مدرنیزاسیون به شیوه غربی آن را در جامعه رواج دادند. این امر اگرچه به پی ریزی دولتی مدرن منجر گشت، اما به بهای سرکوبی مظاهر آرمان های دموکراتیک و مهم تر از آن ، تهاجم شدید به دین حاصل گشت. تا پیش از این تحولات ، اهالی دین به لزوم ایجاد اندیشه ای نوین در عرصه دین ، در جهت دفاع از سنت ها و آرمان های مذهبی پی نبرده بودند. اما عقب نشینی اجباری نهاد دین در سطح جامعه پس از حضور اندیشه های مدرن غربی، باعث عکس العمل منتقدان به این حوزه شد.این عکس العمل عبارت بود از اینکه نهاد دین وادار به ایجاد حوزه ای جدید برای استمرار فعالیت هایش گشت و با تلفیق اندیشه های مدرن و دینی،سعی در جبران از دست دادن حوزه اجتماعی جامعه نمود.که البته این تلفیق، عکس العملی عجولانه در برابر تحولات جامعه بود. تفکر روشنفکری دینی از دهه 20 به بعد و در دوران پادشاهی محمدرضاشاه پهلوی ، به مرور شروع به رشد نمود و در دهه های بعد، در پاسخ به چند دستگی و اختلافات فکری معتقدان به اندیشه های مدرن و غربی، فعالیت خود را آغاز نمود و از اواخر دهه ی 30 و آغاز دهه 40 شمسی، وارد جنبه های سیاسی مبارزه خود گشته و تلاش خود را گسترش داد.بنابراین مجال و فرصتی یافت نشد که این اندیشه، بر مبنای مطالعاتی دقیق و اصول فلسفی پذیرفته شده، پایه گذاری گردد.از دهه 40 به بعد و در خلال مبارزات سیاسی روشنفکران دینی، پایه های فلسفی این اندیشه ،تلفیقی شد از اندیشه ی دینی و اصول اندیشه های غربی همچون لیبرالیسم ومارکسیسم. از جمله روشنفکرانی که از این دهه به بعد، اندیشه ی خود را گسترش دادند و در جامعه از اقبال عمومی برخوردار گشتند، جلال آل احمد، مهندس مهدی بازرگان و دکتر علی شریعتی بودند که هر یک نماینده ای صاحب نام در حیطه ی نگرش های متفاوت روشنفکری دینی محسوب می شوند و اصول فکر و چارچوب اندیشه شان، در بروز انقلاب اسلامی و بسیج افکار عمومی نقشی به سزا داشت. به این ترتیب از سال 1342 تا زمان انقلاب اسلامی، جریانات فکری فوق ذیل عنوان (( روشنفکری دینی)) در میان مردم بسیار پر طرفدار بود و از آن به عنوان (( موتور محرک انقلاب)) نام برده شد.در نهایت روشنفکر دینی،راه سیاست را در پیش گرفت ، بی آنکه اندیشه اش، چارچوب روشن ، منظم و دقیق فلسفی داشته باشد.