نام پژوهشگر: حمدالله حاصلی مفرد

جایگاه زبان در تدارک عرصه عمومی در فلسفه سیاسی هابر ماس
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - تهران - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1391
  حمدالله حاصلی مفرد   قدیر نصری

عرصه عمومی به عنوان مفهوم محوری و کانونی در اندیشه هابرماس تبیین ساز کارکردها و کارویژه های سیاسی و اجتماعی در عرصه روابط بین الاذهانی است. این عرصه پیوند دهنده نظام سلسله مراتبی آراء و افکار وی، به وجود آورنده هسته نظری کنش ارتباطی، مرتبط کننده نظریه و عمل، تصریح کننده انسان گفتگوگر و بوجود آورنده زیرساخت های لازم نظریه انتقادی بوده است. اما دگردیسی بنیان های اجتماعی به همراه انفکاک سازی جامعه مدرن و تحولات کارکردی آن در قالب دو مولفه دولت و بازار و بازخوانی جهان زیست بر اساس مقتضیات رسانه های آن (پول و قدرت) و تحریف نظام مند روابط کلامی در قالب ایدئولوژی، عرصه عمومی را به محاق فرو برده است. از سوی دیگر، زبان به عنوان بعدی نهادمند و اجتماعی و ابزار ارتباط و تفاهم انسانی، مولفه فرارونده آدمی از حیوان است. اهمیت آن به عنوان بعد وجودی انسان و نقش آن در کنش تفاهمی و تکامل یابنده فرهنگ و نهادهای اجتماعی هابرماس را وامی دارد تا با چرخش زبان شناختی و طرح نظام مند آن در قالب نظریه کنش ارتباطی به تبیین قابلیت های جدیدی از آن همت گمارد. بر این مبنا پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به این سوال است که در فلسفه سیاسی هابرماس زبان چه جایگاهی در تدارک عرصه عمومی دارد. پاسخ موقتی پژوهش که در کاربست این پروسه به کار رفته، توجه به عرصه عمومی و خطرات مولفه های سه گانه دولت، بازار و ایدئولوژی است، لذا قابلیت های بین الاذهانی و ارتباطی زبان به عنوان مولفه رهایی بخش در کانون نظام شناسی فلسفی هابرماس جای می گیرد که از طریق آن به بازسازی و احیای عرصه عمومی می پردازد. بنابراین می توان تجلی بنیادهای زبانی در فراوری عرصه عمومی را در بدیل های آن از دمکراسی مشورتی گرفته تا عقل ارتباطی و هرمونتیک انتقادی، علوم انتقادی و ... بازیابی نمود که به رها سازی این عرصه در تقابل با چالش های فراگیر جامعه معاصر می پردازد. گفتنی است روش آزمون فرضیه پیش گفته، هرمنوتیک متن محور می باشد.