نام پژوهشگر: عبداله فروزان فر
عبداله فروزان فر نهله غروی نایینی
تفسیر قرآن به قرآن به عنوان یک روش تفسیری ویژه و دارای اصول و مبانی خاص، در قرن چهاردهم مورد استقبال مفسرانی چون علامه طباطبایی و عبدالکریم خطیب قرار گرفت و به عنوان صحیح ترین روش تفسیر قرآن شناخته شد. پژوهش حاضر که به بررسی تطبیقی روش یاد شده در تفاسیر این دو مفسر اختصاص دارد، می تواند از یک طرف گامی موثر در جهت شناساندن بهتر این روش و کشف مبانی و وجوه آن به شمار آید و از طرف دیگر، امتیازات روش تفسیری مفسران آن ها نسبت به یکدیگر را بهتر نمایان سازد. مطالعه ی دو تفسیر المیزان و التفسیر القرآنی للقرآن و بررسی سیره ی عملی مفسران آن ها نشان می دهد که اعتقاد به مبانی مشترکی همچون عمومی بودن فهم قرآن، حجیت عقل در مسیر فهم قرآن، حجیت ظواهر قرآن، استقلال قرآن در دلالت بر مقاصد خود و بی نیازی از غیر و اعتقاد به عرف خاص قرآن سبب گرایش آن ها به این روش تفسیری شده است. علی رغم این که اعتقاد علامه به وحدت موضوعی سوره های قرآن و اعتقاد خطیب به تناسب سوره های قرآن نیز در چنین گرایشی بی تأثیر نبوده است. اعتقاد دو مفسر به مبانی مشترک سبب شده تا به هنگام تفسیر آیات، از وجوه مشترکی همچون تفسیر آیه با آیه، سیاق، منطوق آیات و عرف ویژه ی قرآن، بهره گیری کنند. مقایسه ی دو تفسیر به خوبی نشان می دهد که مفسران آن ها با وجود بهره گیری از وجوه تفسیری مشترک، برداشت های تفسیری متفاوتی از آیات ارائه کرده اند. در این پژوهش بر آنیم تا با روش توصیفی – تحلیلی پس از بررسی مبانی و وجوه تفسیری علامه و خطیب در روش تفسیر قرآن به قرآن، به ریشه یابی علل اختلاف برداشت های تفسیری آن ها بپردازیم.