نام پژوهشگر: نرجس ربانی
نرجس ربانی عباسعلی غلامحسینی فریزهندی
در گذشته تصور می شد که تنها بهره هوش شناختی افراد(iq) که جنبه کاملا ژنتیکی دارد ضامن موفقیت افراد در زندگی است. بر پایه این تفکر، والدین و مربیان نمی توانستند برای بهتر عمل کردن بچه ها کاری انجام دهند و این بسیار ناامید کننده بود. اما سوالی در این جا مطرح می شود. " چگونه بعضی افراد با بهره هوشی بالا در زندگی به موفقیت های چشمگیری دست نمی یابند اما برخی دیگر با بهره هوشی متوسط، به طرز شگفت انگیزی پیشرفت می کنند و به موفقیت های بزرگی می رسند؟" به نظر دانیل گلمن، علت این تفاوت ها را باید در توانایی های جست که "هوش عاطفی" نامیده می شود و شامل آگاهی از احساسات خود(خود آگاهی)، توانایی کنترل و مدیریت احساسات و عواطف خود(مدیریت شخصی)، توانایی برانگیختن و تهییج خویشتن (انگیزش) ،آگاهی از احساسات دیگران(آگاهی اجتماعی) و توانایی برقراری ارتباط صحیح با دیگران(مدیریت رابطه) می باشد. تسلط بر هر یک از مهارت های هوش هیجانی زمینه لازم برای موفقیت در زندگی شخصی و اجتماعی را فراهم می آورد و انسان را در مسیر تعادل و پیشرفت هدایت می کند. این مهارت ها قابل آموزش هستند و از طریق آموزش آن ها می توان سرنوشت افراد را تغییر داد. در کشور ما، که نظام آموزشی متمرکز است کتاب درسی مهم ترین ابزار یادگیری به حساب می آید. در حقیقت کتاب درسی نقش محوری را در فرایند یاددهی و یادگیری به عهده دارد. در این پژوهش کتاب های درسی زبان آموزی دوره ابتدایی از لحاظ پرداختن به مهارت های هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته اند. اهمیت هر پنج مهارت مورد نظر گلمن نیز به یک اندازه در نظر گرفته شده است. لذا میزان تعادل 20 % می باشد. روش پژوهش، تحلیل محتوا بود. جامعه آماری کلیه کتاب های فارسی (بخوانیم و بنویسیم) پایه های اول تا پنجم ابتدایی، منتشر شده در سال تحصیلی 91-90می باشد. در پیدا کردن مصداق های مربوط به هر مهارت هوش هیجانی به مفهوم جملات کتاب ها توجه شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در کتاب های درسی زبان آموزی دوره ابتدایی به مهارت آگاهی شخصی و روابط اجتماعی در حد متعادلی پرداخته شده است، در پرداختن به مهارت آگاهی اجتماعی افراط شده است و به مهارت مدیریت شخصی و انگیزش کمتر از حد لازم توجه شده است.. بنابراین پیشنهاد می شود که مولفین کتاب های درسی زبان آموزی دوره ابتدایی در انتخاب و سازماندهی محتوای کتاب های درسی به ایجاد تعادل در ارائه هر پنج مهارت هوش هیجانی توجه نمایند و مصادیق بیشتری در ارتباط با مهارت مدیریت شخصی و انگیزش را در کتاب های درسی بگنجانند. به گونه ای که در عرضه تمامی پنج مهارت حد کفایت و تعادل رعایت شود.