نام پژوهشگر: جیران جلایر
جیران جلایر محمد سعید ذکایی
پژوهش های پسا استعماری کوشیده اند با نقد و تحلیل گفتمان «شرق شناسی»، نشان دهند که بازنمایی «غرب» از «شرق» یک سویه، خود محورانه و به سود غرب بوده، و در این شناخت ها، چهره ی شرق، منفی، غیر واقعی، مخدوش و برساخته ی غرب بوده است. از آن جا که فراغت را جزئی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره چه در گذشته و چه در دنیای امروز برمی شمریم، و می توانیم آن را در پیوند عمیق با فرهنگ و هویت (فرهنگی) یک جامعه و ساز و کار و تحولات آن بدانیم، پس درمی یابیم که آگاهی از جنبه ها و اشکال فراغتی جامعه ی گذشته ی ایران، می تواند فهم دقیق تری از روند تغییرات و تحولات حوزه ی فرهنگ و فراغت در پیوند با هویت و فرهنگ ایرانی و ملّی از گذشته تا به امروز و تأثیر آن بر زندگی ایرانیان به ما عرضه کند. تحلیل جنبه های فراغتی ایرانیان از خلال سفرنامه های غربیان از این منظر قابل بررسی است که نگاه بیرونی به یک جامعه ممکن است محدودیت هایی داشته باشد اما طبق تئوری پدیدارشناسی هوسرل و شوتس آلوده به عادت نیست. بنابراین برای شناخت جامعه ی خود نیازمند یک نگاه بیرونی نسبت به خودمان هستیم و آثار سفرنامه ای صرف نظر از کاستی های محتوایی و یا نگاه های متناقضشان، را می توانیم برای این منظور در زمره منابعی قرار دهیم که مولفان آن ها توانسته اند با تصویر سازی و بازنمایی جهان ایرانی، سهم بسزایی در نقشبندی صورت و سیرت ایرانیان در ذهن و ضمیر غربیان ایفا کنند. این پژوهش با بررسی نقادانه ی سفرنامه های دوره ی صفویه و قاجار، کوشیده است روش ها، عناصر و مضامین بازنمایی شده ی فرهنگ فراغتی ایرانیان را با الگوهای شرق شناسی، راستی آزمایی و سنجش کند و در این راستا از روش کیفی تحلیل مضمونی سود جسته است. باید توجه داشت که برای بررسی جایگاه فرهنگ و تجربه ی فراغتی ایرانیان در آغاز باید آن ها را در دل مجموعه ای از خصوصیات و منش های شخصیتی ایرانیان ترسیم کنیم. بررسی سفرنامه ها نشان می دهد که الگوهای گفتمان شرق شناسی تا حد متوسطی در این آثار به کار رفته و تنها در دو مورد ما شاهد انگاره های شدید شرق شناسانه بر فرهنگ، خلقیات و آداب ایرانیان هستیم.