نام پژوهشگر: سمانه شیرخانی
سمانه شیرخانی حسن فروغی
یونسکو،یکی از پیشتازان تئاتر نو، که تمام شالوده های سنتی را طرد می کند، می کوشد تا تشویش های انسانی را متجلی کند که تنها، از خود بیگانه، شی زده و ماشینی و غرق در تکنولوژی شده است. در تئاتر یونسکو، اشیاء یکی از وسوسه های دائمی نویسنده است و این امر غیبت خدا از عرصه زندگی، و خلاء مافوق الطبیعه را متجلی می سازد. در پادشاه می میرد، که کوششی است برای آموزش مرگ، یونسکو می کوشد تا مرگ را به ملموس ترین شکل ممکن به صحنه درآورد. در این نمایش نامه، پادشاه نمادی از تمامی انسان ها است که پایان زندگی مادی همه آنها را چیزی به نام مرگ رقم می زند. یونسکو مرگ را بدون هیچ تعارفی در مقابل دیدگان تماشاگر-خواننده قرار می دهد، تا تلنگری باشد برای کسانیکه حتی برای یک لحظه یاد آن را به فراموشی می سپارند. چرا که مرگ مهمترین مسئله زندگی انسان ها است و تنها موضوعی است که ما را به فکری عمیق، نه تنها در مورد خود، بلکه در مورد زندگی و چگونه زیستن، فرو می برد. یونسکو درپادشاه می میرد، انسانی را به تصویر می کشد که سرگرمی های زندگی، رشد روزافزون اشیاء و پیشرفت سرسام آور تکنولوژی، او را از مهمترین مسئله زندگی اش غافل کرده و در عوض او را دلبسته و مسحور زرق و برق های این عالم کرده، گویی قرار است که جاودان در آن بماند، اما در لحظه مرگ در می یابد که معنای واقعی زندگی را هم درک نکرده است، گویی اصلا زندگی نکرده است. در پایان شاید بتوان گفت که یونسکو، خواسته یا نا خواسته، رویکرد سنت و مدرنیته در مقابل مرگ را به بهترین شکل به تصویر کشیده است. و شاید بتوان نتیجه گرفت که، به همان نسبت که مدرنیته، پیشرفت تکنولوژی و تولید بی سابقه اشیاء رو به افزایش است، به همان نسبت بازسازی روح در هم شکسته انسانی سخت تر و ترس از مرگ بیشتر و بیشتر خواهد شد. بنابراین، در این تحقیق به بررسی تصویری از مرگ پرداخته شده که یونسکو از انسان معاصر درگیر اشیاء و تکنولوژی ارائه میکند