نام پژوهشگر: بهنام گنجعلیخانی حاکمی
بهنام گنجعلیخانی حاکمی حسن امامی
از اولین سال های ارائه ی نظریات مطالعات ترجمه پیرامون بایدها و نبایدهای ترجمه ی ادبی، نظرات گوناگون و گاه کاملاً متناقضی در مورد این نوع ویژه ی ترجمه مطرح شده است. برخی از نظریه پردازان، انجام ترجمه-ی ادبی را به این شرط امکان پذیر می دانند که مترجم ادبی علاوه بر آشنایی کامل به دانش زبانیِ زبان مبدا و زبان مقصد از خلاقیت یک آفریننده ی اثر ادبی نیز برخوردار باشد تا بتواند علاوه بر انتقال معنای مورد نظر نویسنده ی مبدا، تا حدودی احساس و آهنگ موجود در اثر ادبی (به ویژه شعر) را نیز در ترجمه اش بیان کند. از سوی دیگر، برخی نظریه پردازان مطالعات ترجمه بر این باورند که یک اثر ادبی، به ویژه اگر دارای وزن و آهنگ باشد به هیچ عنوان نباید ترجمه شود، بلکه به منظور لذت بردن و فهمیدن کامل این گونه آثار باید آن ها را تنها به زبانی که نوشته شده اند خواند. این دسته از نظریه پردازان حتی تا آن جا پیش می روند که مترجمان آثار ادبی را خائنان (نسبت به اثر اصلی و اثر ترجمه شده) می دانند. این محدودیت ها به ویژه در کلام حافظ که پر از ایهام و آرایه های ادبی است و وزن و آهنگ موجود در اشعار او بسیار در فهم و لذت بردن از آن نقش دارد پر رنگ تر به نظر می رسد. این پژوهش بر آن است تا علاوه بر ارائه ی گزیده ای از این نظرایات پیرامون قابلیت ها و محدودیت های ترجمه ی ادبی، به طور موردی گلچینی از غزلیات حافظ به همراه ترجمه های ارائه شده از آن ها را در نیمه ی دوم این پژوهش مورد بررسی قرار دهد تا با نقد این ترجمه ها مشخص گرداند با وجود مشکلات و محدودیت های پیش روی ترجمه ی ادبی، انجام ترجمه ی ادبی اجتناب-ناپذیر می باشد. هرچند که نمی توان انتظار داشت متن ادبیِ ترجمه شده از نظر انتقال معنای مورد نظر نویسنده ی اصلی، و مهم تر از آن از نظر انتقال وزن و آهنگ موجود در شعر، پا به پای اثر ادبی مبدا پیش رود.