نام پژوهشگر: محمد نوری زاده

ارائه الگویی برای تحلیل و انتخاب تأمین کنندگان قطعات با استفاده از رویکرد ترکیبی فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی و برنامه ریزی آرمانی فازی (مطالعه موردی: شرکت نصیر لوازم)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1389
  محمد نوری زاده   حسین رضایی

با توجه به نقش تعیین کننده تأمین کنندگان در کیفیت محصول نهایی و نهایتا رضایت مشتری، سازمان ها عملکرد تأمین کنندگان خود را به صورت دوره ای ارزیابی می نمایند. تأمین کنندگان می توانند تاثیر بسیار زیادی بر روی عملکرد شرکتها در مقوله های قیمت، کیفیت، تکنولوژی و تحویل داشته باشند. در دهه های اخیر، رویکرد جدید و مهمی که در لجستیک و مدیریت زنجیره تأمین مطرح شده است، تقویت و گسترش ارتباطات با تأمین کنندگان سازمان می باشد که به دلیل نقش اساسی تأمین کنندگان در دستیابی به اهداف زنجیره تأمین، مسئله ارزیابی و اولویت بندی تأمین کنندگان، یکی از مهمترین فعالیتهای مدیران خرید در یک زنجیره تأمین محسوب می شود. در پرداختن به این موضوع، مشخص نبودن و مبهم بودن اطلاعات مربوط به محدودیتها و پارامترهای مساله، تصمیم گیری را سخت و پیچیده می سازد. تئوری فازی یکی از ابزار هایی است که می تواند به خوبی اینگونه مسائل را حل نماید. در این پژوهش با توجه به پیچیدگی مسأله انتخاب بهترین تأمین کننده، معیارهای موثر بر انتخاب تأمین کنندگان در شرکت نصیر لوازم به روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی اولویت بندی شدند و با توجه به محدودیت های آرمانی فازی برای تخصیص مقدار سفارش بهینه به هر یک از تأمین کنندگان از تلفیق مدل برنامه ریزی آرمانی فازی(fgp) با فرایند تحلیل سلسله مراتبی فازی (fahp) استفاده شد. در مطالعه موردی برای تامین 30000 قطعه، جهت تعیین مقادیر بهینه سفارش از تأمین کنندگان، از تلفیق fahp با دو روش برنامه ریزی آرمانی و برنامه ریزی آرمانی فازی استفاده و مقایسه شد. نتایج حاکی از این است که با بکارگیری مدل ترکیبی fahp-fgp جواب های بهینه بهتری بدست می آید. نتایج این تحقیق الگوی مناسبی جهت استفاده از منابع محدود مالی در راستای رشد و تقویت تولید صنعتی برای دست یابی به مزیت های نسبی و استرتژیک می باشد.

تحلیل همبستگی شرطی طیف پاسخ زمین لرزه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اراک - دانشکده مهندسی عمران 1391
  محمد نوری زاده   مهدی موسوی

ارزیابی پاسخ لرزه ای سازه ها اغلب مستلزم انتخاب یک مجموعه شتابنگاشت زمین لرزه می باشد. رویکرد متداول جهت انتخاب شتاب نگاشت ها، تطابق میانگین مجموعه رکوردهای منتخب با طیف هدف در یک محدوده فرکانسی مشخص می باشد. طیف هدف توصیه شده توسط بسیاری از آیین نامه ها، طیف یکنواخت خطر (uhs) است که محققین بسیاری بر محافظه کارانه بودن آن تاکید کرده اند. اخیرا طیف هدف مدرن تری موسوم به طیف میانگین شرطی (cms) ارائه شده که توانسته با بهره گیری از مزایای شاخص شکل طیفی اپسیلون و برطرف کردن معایب طیف یکنواخت خطر، جای خود را میان محققین بازنماید. پایه و اساس این طیف، تحلیل همبستگی میان مقادیر اپسیلون در دوره تناوب های مختلف است و لذا الگوی طیف بیش از هر چیز متاثر از این عامل می باشد. این تحلیل بر پایه برازش متعارف میان داده هایی است که از یک بانک شتاب نگاشت مرجع بدست آمده است. در مطالعات پیشین طیف cms با تحلیل همبستگی میان داده های حاصل از یک بانک شتاب نگاشت مرجع با گستره وسیعی از بزرگا و فاصله بدست آمده و نهایتا منجر به الگوی واحدی برای طیف cms گردیده که صرف نظر از شرایط ساختگاه مورد مطالعه قابل استفاده است. همچنین تحلیل همبستگی مذکور بر پایه برازش متعارف صورت گرفته که موجب گردیده طیف نهایی هم خوانی مناسبی با شکل طیف طبیعی یک زلزله حقیقی نداشته باشد. در بخشی از این مطالعه، با بکارگیری روش های استنتاج آماری، به تحلیل حساسیت الگوی طیف cms نسبت به شاخص های «بزرگا» و «فاصله» پرداخته شده و خوشه بندی مشخصی ارائه گردیده تا طیف هدف هر ساختگاه متناسب با همان ساختگاه استخراج شود. در بخش دیگر برای کاستن از اریبی های ناشی از داده های پرت، برازش قوت یافته به جای برازش متعارف بکارگرفته شده است. نتایج بخش اول نشان می دهد اثرات پارامترهای بزرگا و فاصله بر ضرایب همبستگی و در نتیجه طیف cms معنی دار بوده و بهتر است برای تحلیل دینامیکی سازه ها، از cms همخوان با سناریوی غالب زلزله ساختگاه استفاده شود. نتایج بخش دوم حاکی از آن است که طیف میانگین شرطی حاصل از برازش قوت یافته سازگاری بهتری با شکل طیف یک زمین لرزه حقیقی دارد.