نام پژوهشگر: مینا باقری موسوی

تبیین معیارهای ترخیص کودکان مبتلابه کاهش شنوا یی از فرآیند تربیت شنیداری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1391
  مینا باقری موسوی   نیکتا حاتمی زاده

هدف: هدف شناسایی معیارهایی بود که در ترخیص کودکان کم شنوا از فرآیند تربیت شنیداری به کار برده می شوند. روش بررسی: این مطالعه کیفی در شهر تهران انجام گرفت. داده ها با سه روش جمع آوری شدند.1) مصاحبه نیمه ساختار یافته و عمیق با شنوایی شناسان با تجربه در زمینه تربیت شنیداری ،2) مرور و نت برداری سیستماتیک از مستندات موجود در پرونده های درمانی تربیت شنیداری ،3 ) مکاتبه با سه مرکز تربیت شنیداری از سایرکشورها. برای دست یابی به شنوایی شناسان با تجربه در زمینه تربیت شنیداری از شیوه های نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی تا رسیدن به اشباع داده ها استفاده شدکه پس از انجام 8 مصاحبه حاصل شد. نکات مهم جمع آوری شده در طول مصاحبه در قالب دست نوشته های تدوین شد ومتن مصاحبه های ضبط شده، پیاده سازی شدند.مفاهیم طی فرآیند کدگذاری- معنا بخشی استخراج شدند و کدها در قالب تم ها و خوشه ها دسته بندی شدند.همچنین داده های مربوط به مدت زمان اختصاص داده شده در تمرکز بر هرمرحله تربیت شنیداری ومحتوای آموزشی در هر مرحله ، به تفکیک میزان کم شنوایی کودک و فرد درمانگر، از پرونده های تربیت شنیداری استخراج وطبقه بندی شد. برای اعتبار یابی داده ها از دو روش مثلث سازی و تایید متن مستخرج از مصاحبه بوسیله خود فرد شرکت کننده استفاده شد. یافته ها: مفاهیم استخراج شده از مضمون مصاحبه ها نشان داد، برخی از مصاحبه شوندگان بین تکامل توان گوش دادن و دریافت خدمت تربیت شنیداری مرز خاصی قائل نبودند.به نظر می رسید که تمایل و محدودیت خانواده ها تنها دلیل واضح و مورد اتفاق نظر مشارکت کنندگان برای پایان دادن به خدمت تربیت شنیداری باشد و بیشتر مشارکت کنندگان به این مطلب که اصولاً ارائه خدمت تربیت شنیداری لزوماً می بایست پایانی داشته باشد، اعتقادی نداشتند. هر چند مصاحبه شوندگانی که تعیین نقطه ای برای پایان دادن به دوره تربیت شنیداری را ضروری می دانستند، ابزارهای موجود ارزیابی مهارت های شنوایی را در تصمیم گیری برای خاتمه درمان کارآمد نمی دانستند.این یافته ها با پاسخ هایی که از طریق پست – الکترونیک از مراکز توانبخش شنوایی سایر کشورها دریافت کردیم، همخوانی داشت. طبق داده های استخراج شده از پرونده های درمانی، مدت زمان اختصاص داده شده برای تمرکز بر هر مرحله تربیت شنیداری(کشف،تمایز،شناسایی و درک) و محتوی برنامه آموزشی برای هر مرحله بین درمانگران درمراکز مختلف اختلاف فاحش داشت. همچنین تعریف عملیاتی تربیت شنیداری و مراحل آن ازدرمانگری به درمانگر دیگر متفاوت بود و این اختلاف در مرحله درک بارزتر بود. نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر به جز تمایل و محدودیتهای خانواده در ادامه توانبخشی، معیار واضح و مورد اتفاق نظردیگری را در تصمیم گیری برای ترخیص از خدمت تربیت شنیداری نمایان نساخت. از عواملی که به نظر می رسد در این امر نقش داشته ند، آن بود که ضرورت ترخیص از تربیت شنیداری مورد اتفاق نظر شنوایی شناسان نبوده و همچنین درمانگران ابزارهای سنجش مهارتهای شنوایی را در ارزیابی توانایی و تعیین آمادگی توانجویان برای ترخیص قابل اعتماد نمی دانستند. در صورت فایق آمدن بر دو چالش فوق با توجه به اتفاق نظری که در مورد روند قابل پیش بینی کم شنوایی متوسط، روند تا حدودی قابل پیش بینی کم شنوایی شدید وجود داشت، می توان رسیدن به معیار های دقیق در پایان دادن به خدمت تربیت شنیداری برای کم شنوایان متوسط و معیارهایی نسبتاً دقیق برای کم شنوایان شدید را امکان پذیر دانست.