نام پژوهشگر: مهدی دهقان بنادکی

تأثیر مس، روی و کلرتتراسایکلین جیره بر عملکرد و فراسنجه های خونی گوساله های نر پرواری
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1388
  هادی فگاری نوبیجاری   حمید امانلو

سیصد و هجده گوساله نر هلشتاین (وزن اولیه = 17/5 ± 375) در قالب یک طرح کاملا تصادفی به یکی از شش تیمار تعلق گرفتند. تیمارها شامل: 1) جیره پایه؛ 2) جیره پایه به علاوه 30 میلی گرم مس به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به صورت سولفات مس؛ 3) جیره پایه به علاوه 150 میلی گرم روی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به صورت سولفات روی؛ 4) جیره پایه به علاوه 200 میلی گرم کلرتتراسایکلین به ازای هر راس گوساله نردر روز؛ 5) جیره پایه به علاوه 30 میلی گرم مس به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به همراه 200 میلی گرم کلرتتراسایکلین به ازای هر راس گوساله در روز؛ 6) جیره پایه به علاوه 150 میلی گرم روی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی به همراه 200 میلی گرم کلرتتراسایکلین به ازای هر راس گوساله در روز. گوساله ها جیره کاملا مخلوط شده را در حد اشتها در ساعت های 9، 12 و 15 در یافت نمودند. ماده خشک مصرفی گروهی روزانه اندازه گیری شد. در روزهای 0، 28 و 56 وزن بدن گوساله ها اندازه گیری شد و نمونه های خون گرفته شدند. در روز پنجاه و ششم تصویرهای اولتراسونیک برای اندازه گیری ضخامت چربی پشت ، سطح مقطع عضله راسته و ضخامت چربی در ناحیه سرینی بدست آمدند. سم همه گوساله هر دو هفته یک بار برای مشخص نمودن زخم های سم مورد بررسی قرار گرفت. تیمار ها بر میانگین افزایش وزن روزانه، بازده تولید و قابلیت هضم ماده خشک اثر گذاشتند (0/001 > p ). میزان ماده خشک مصرفی بین تیمارها متفاوت نبود (0/1 < p ). غلظت پروتئین تام خون (0/001 > p )، آلبومین (0/001 > p )، نیترو‍‍‍‍ژن اوره ای (0/001 > p ) و کلسترول سرم (0/013 = p ) بین تیمارها متفاوت بودند . در روز 28 تیمارها بر غلظت مس (0/001 > p ) و روی سرم (0/005 = p ) موثر بودند. شاخص های لاشه اولتراسونیک بین تیمارها متفاوت بود. میزان وقوع لنگش 12/89 در صد بود و گروه شاهد بیشترین مقدار odds ratio (or) را دارا بود (5/98or = ). در کل، افزودن مکمل مس به همراه کلرتتراسایکلین می تواند اثرات مثبتی بر عملکرد و فراسنجه های خونی داشته باشد و می تواند میزان وقوع لنگش را در گوساله های نر کاهش دهد.

اثر پرتوتابی الکترون بر تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام کنجاله های سویا و کلزا و عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه صنعتی اصفهان 1388
  مجید جعفری فروشانی   محمد خوروش

هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین اثرات پرتوتابی الکترون بر مقدار ناپدید شدن شکمبه ای و پس شکمبه ای ماده خشک و پروتئین خام کنجاله سویا و کنجاله کلزا و پاسخ های فیزیولوژیکی و عملکردی گاوهای شیرده بود. برای این منظور از 5 رأس گاو هلشتاین غیر شیرده دارای فیستولای شکمبه ای (یک رأس مجهز به کانولای روده ای) استفاده شد و با روش کیسه های نایلونی متحرک، ناپدید شدن پس شکمبه ای مواد مغذی باقیمانده از هضم شکمبه ای مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه های خوراکی (پرتوتابی نشده و پرتوتابی شده) در زمان های صفر، 2، 4، 8، 12، 24 و 48 ساعت در شکمبه انکوباسیون شده و تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام بدست آمد. پرتو الکترون بر فراسنجه های تجزیه پذیری پروتئین خام کنجاله سویا و کنجاله کلزا تأثیر معنی داری نداشت. پرتو الکترون بر ناپدید شدن پس شکمبه ای کنجاله سویا تأثیر نداشت ، اما باعث افزایش ناپدید شدن پس شکمبه ای کنجاله کلزا شد (05/0p<). نتایج الکتروفورز نشان دادکه در کنجاله سویای پرتوتابی نشده و شده زیر واحد بتا کنگلیسنین و هر دو زیر واحد اسیدی و بازی گلیسنین ودر کنجاله کلزا پرتوتابی نشده چهار زیر واحد کروسیفرین و یک زیر واحد ناپین و در کنجاله کلزای پرتوتابی شده چهار زیر واحد کروسیفرین و دو زیر واحد ناپین بخش عمده پروتئین عبوری را تشکیل می دهند. به منظور بررسی تأثیر پرتوتابی الکترون بر عملکرد تولیدی، قابلیت هضم مواد مغذی از 9 راس گاو شیرده هلشتاین (6راس چندبار زایش و 3راس یکبار زایش ) در فاصله 17 ± 82 روز شیر دهی استفاده شد. این آزمایش در قالب طرح مربع لاتین 3*3 با سه تکرار طی دوره های 21 روزه انجام شد. جیر ه ها شامل جیره شاهد ( حاوی کنجاله سویا و کنجاله کلزا پرتوتابی نشده)، جیره کنجاله سویا ( حاوی کنجاله سویا پرتوتابی شده و کنجاله کلزا پرتوتابی نشده)، جیره کنجاله کلزا ( حاوی کنجاله سویا پرتوتابی نشده و کنجاله کلزای پرتوتابی شده) بود. مصرف ماده خشک در جیره های شاهد، جیره کنجاله سویا و جیره کنجاله کلزا به ترتیب 07/24، 58/23 و 79/23 بود، که اختلاف معنی داری بین میانگین تیمارها مشاهده نشد. تولید شیر و راندمان تولید شیر تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. تفاوتهای مشاهده شده بین جیره های کنجاله سویا و کنجاله کلزا و جیره شاهد در قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، ماده آلی و الیاف نامحلول در شوینده ازنظر آماری معنی داربود(05/)0p<)،اما این تفاوت ها بین دو جیره کنجاله سویا و جیره کنجاله کلزا مشاهده معنی داری نبود. همچنین قابلیت هضم ظاهری الیاف نامحلول در شوینده اسیدی بین جیر ه شاهد و جیره کنجاله کلزا تفاوت معنی داری داشت(05/)0p<). قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام جیر ه شاهد و جیره کنجاله سویا تفاوت معنی داری داشت(05/)0p<)و در مجموع قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی جیره شاهد بیشتر از جیره های کنجاله سویا و جیره کلزا بود. ترکیبات شیر شامل درصد پروتئین، درصد چربی، درصد لاکتوز، درصد کل مواد جامد شیر تحت تأثیر تابش الکترون قرار نگرفت). اسید پروپیونیک و اسید بوتیریک و اسیدیته شکمبه و نیتروژن آمونیاکی تحت تأثیر تابش الکترون قرار نگرفتند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که پرتو الکترون باعث افزایش معنی داری بر ناپدید شدن پس شکمبه ای کنجاله کلزا شد اما بر ناپدید شدن پس شکمبه ای کنجاله تأثیرسویا معنی داری نداشت.هر چند بر سایر فراسنجههای هضمی، تخمیری و تولیدی تحت تاثیر پرتوتابی الکترون قرار نگرفتند.

اثرات تغذیه متیونین محافظت شده در شکمبه بر توان تولیدی و فراسنجه های خونی گاوهای شیرده هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1389
  یونس عبداللهی   مهدی دهقان بنادکی

این پژوهش جهت بررسی تجزیه پذیری شکمبه ای و قابلیت هضم روده ای دو فراورده تجارتی متیونین محافظت شده در شکمبه با استفاده از کیسه های نایلونی کوچک شکمبه ای و کیسه های نایلونی متحرک و تعیین اثر خورانیدن این ترکیبات بر عملکرد تولیدی گاوهای هلشتاین در قالب دو آزمایش انجام شد. در آزمایش اول از سه رأس گاو هلشتاین غیر شیرده دارای فیستولای شکمبه ای و یک رأس گاو هلشتاین غیر شیرده دارای فیستولای شکمبه ای و کانولای دوازدهه ای برای سنجش میزان محافظت شکمبه ای و آزاد شدن پس شکمبه ای متیونین موجود در افزودنی متیونین محافظت شده (rpm) استفاده شد. rpm مورد بررسی حاوی 5/80 درصد dl-متیونین بود (براساس ماده خشک). پس از 0، 1، 2، 4، 8، 10، 12 و 16 ساعت انکوباسیون شکمبه ای، ناپدید شدن شکمبه ای متیونین به طور میانگین و به ترتیب، 97/3، 71/4، 79/8، 06/11، 93/17، 31/23، 13/25 و 42/25 درصد بود. ناپدید شدن پس شکمبه ای متیونین از کیسه های قرار داده شده در دوازدهه پس از هضم با پپسین-hcl به طور میانگین 9/39 درصد برای کیسه هایی که داخل شکمبه به مدت 5/4 ساعت انکوباسیون شده بودند، بود. در آزمایش دوم 57 راس گاو شیرده پرتولید در اواسط دوره شیردهی (میانگین تولید2.1±33 کیلوگرم ، و روزهای شیردهی27±152 روز ) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تیمار، دو بلوک (تعداد زایش) و 19 تکرار (گاو) استفاده شد. هدف از این آزمایش بررسی امکان کاهش درصد پروتئین خام جیره با افزودن دو منبع متیونین محافظت شده درشکمبه به جیره، بدون این که اثر نامطلوبی برتولید شیر و ترکیبات شیر به وجود آید بود. جیره ها شامل: 1) 16 درصد پروتئین خام و20 گرم متیونین محافظت شده متیلاک (خلوص 50درصد ) 2) 16 درصد پروتئین خام و12 گرم متیونین محافظت شده مپران (خلوص 85 درصد ) 3) 17درصد پروتئین خام ، بدون افزودنی (گروه شاهد). طول مدت آزمایش 42 روز بود که 7 روز اول جهت عادت دهی و 35 روز بعدی به جمع آوری داده ها و نمونه ها اختصاص یافت. تولید شیر به صورت سه روز پیاپی در هفته، تعیین ترکیبات شیر به صورت هفتگی, مصرف خوراک به صورت روزانه و وزن کشی در آغاز و پایان آزمایش انجام شد. نمونه گیری از خون سیاهرگ دمی در روز پایان دوره انجام شد. در این آزمایش تیمارهای آزمایشی اثر معنی داری بر تولید شیر خام و ترکیبات شیر تصحیح شده برای 5/3 درصدچربی گاوها نداشت. خوراندن متیونین محافظت شده متیلاک باعث کاهش معنی دار درصد پروتئین شیر شد، میزان نیتروژن اوره ای شیر گاوها تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند، ولی کاهش عددی در نیتروژن اوره ای شیر گاوهای دریافت کننده متیلاک با کاهش معنی دار درصد پروتئین شیر این گاوها همخوانی داشت. گاوهای اختصاص یافته به تیمارهای یک الی سه تفاوتی از نظر میزان تولید پروتئین و چربی شیر نداشتند. هم چنین شیرگاوها از نظرشمارسلول های بدنی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. مطالعه تجزیه و تحلیل آماری داده های گاوها نشان داد که بتا- هیدروکسی بوتیرات پلاسمای خون گاوهای تغذیه شده با متیلاک نسبت به دیگر گاوها بالاتر بود. هم چنین گاوهای تغذیه شده با مپران نیتروژن اوره ای خون پایین تری داشتند. سایر شاخص ها شامل گلوکز، پروتئین کل، کلسترول، اسیدهای چرب غیر استریفه و آنزیم کبدی آسپارتات آمینوترانسفراز تحت تاثیر قرار نگرفتند. میزان ماده خشک مصرفی گاوها تفاوت معنی داری نداشت، هم چنین بازده تولید شیر (کیلوگرم شیر تصحیح شده برای 5/3درصد چربی به ازای هر کیلوگرم ماده خشک مصرفی) در بین تیمارها تفاوت معنی داری نداشت وگاوهای اختصاص یافته به جیره های یک و دو با وجود مصرف خوراکی با یک درصد پروتئین خام کم تر بازده خوراک مشابهی با گروه شاهد داشتند. اسیدهای چرب فرار شکمبه ای گاوهای تغذیه شده با جیره های یک الی سه تفاوت معنی داری با یکدیگر نشان ندادند. ولی غلظت نیتروژن آمونیاکی گاوهای تغذیه شده با اسیدهای آمینه محافظت شده به طور معنی دار کم تر از گروه شاهد بود. لذا با توجه به نتایج پژوهش حاضر و مشکلات ناشی از مصرف پروتئین مازاد در جیره گاوهای شیرده, استفاده از منابع متیونین محافظت شده در شکمبه جهت کاهش درصد پروتئین خام جیره در این مرحله از شیردهی توصیه می شود.

اثر دانه سویای خام یا برشته با و بدون موننسین بر عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ایلام - دانشکده کشاورزی 1390
  ابراهیم عبدی   فرشید فتاح نیا

این آزمایش جهت بررسی اثر جیره های دارای دانه سویای خام یا برشته با و بدون موننسین بر مصرف ماده خشک، تولید و ترکیب شیر، ترکیب اسیدهای چرب در چربی شیر و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی در کل دستگاه گوارش گاوهای شیرده هلشتاین انجام شد. همچنین فراسنجه های پلاسما، بازده استفاده از انرژی و نیتروژن خوراک برای تولید شیر، سنتز پروتئین میکروبی در شکمبه و فراسنجه های شکمبه ای شامل غلظت اسیدهای چرب فرار، نیتروژن آمونیاکی و ph مایع شکمبه نیز گاوهای اندازه گیری شد. برای این منظور از 4 راس گاو هلشتاین چند بار زایش کرده با متوسط وزن 55 ± 656 کیلوگرم و 10± 83 روز شیردهی در قالب یک طرح چرخشی متوازن با 4 جیره و 4 دوره استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل جیره 1: حاوی سویای خام بدون موننسین، جیره 2: حاوی سویای خام با موننسین (24 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک)، جیره 3: حاوی سویای برشته بدون موننسین و جیره 4: حاوی سویای برشته با موننسین (24 میلی گرم در کیلوگرم ماده خشک) بودند. ترکیب جیره پایه شامل 40 درصد علوفه (یونجه)، 5/4 درصد تفاله چغندر قند و 5/55 درصد کنسانتره به صورت جیره کاملا مخلوط بود. طول هر دوره آزمایشی 21 روز بود که 14 روز اول برای عادت پذیری گاوها به جیره ها و 7 روز آخر برای جمع آوری نمونه ها در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد جیره های آزمایشی بر مصرف ماده خشک و مواد مغذی، تولید شیر، شیر تصحیح شده برای 4 درصد چربی، شیر تصحیح شده برای انرژی، درصد و تولید چربی، درصد و تولید لاکتوز و درصد پروتئین شیر اثر معنی داری نداشتند (05/0 < p). همچنین غلظت اسیدهای چرب 4:0، 8:0، 10:0، 12:0، 14:0، 15:0، 16:0، 16:1 (سیس- 9)، 17:0، 18:0، 18:1 (ترانس- 11)، 18:1 (سیس-9)، 18:2 18:3، اسیدهای چرب اشباع، اسیدهای چرب غیر اشباع و اسیدهای چرب کوتاه، متوسط و بلند زنجیر تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p). جیره های دارای مکمل موننسین و برشته کردن دانه سویا، غلظت 6:0 را کاهش ( 05/0 > p) و جیره های دارای مکمل موننسین غلظت cla (سیس- 9، ترانس- 11) را افزایش دادند (05/0 > p). بازده تولید شیر، تولید نیتروژن شیر، بازده انرژی خالص شیردهی و بازده نیتروژن خوراک برای تولید شیر تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p). قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، دیواره سلولی، چربی خام، تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p) ولی برشته کردن باعث کاهش معنی دار قابلیت هضم ظاهری ماده خشک، پروتئین خام و ماده آلی در کل دستگاه گوارش شد (05/0> p). فراسنجه های پلاسما ( گلوکز، کلسترول، تری گلیسریدها، پروتئین کل) تحت تأثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفتند (05/0 < p) اما هم موننسین و هم برشته کردن باعث کاهش معنی دار نیتروژن اوره ای خون شد (05/0> p). دفع کراتینین ، مشتقات پورینی، سنتز پروتئین میکروبی و غلظت اسیدهای چرب فرار، آمونیاک و ph مایع شکمبه تحت تأثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p). با توجه به نتایج حاصل، اگر چه افزودن مکمل موننسین به جیره های دارای دانه سویای برشته توانسته تا حدودی غلظت cla (سیس- 9، ترانس- 11) در چربی شیر را افزایش و نیتروژن اوره ای پلاسما را کاهش داد اما به نظر می رسد که حرارت به کار رفته برای فرآوری دانه سویای استفاده شده در این آزمایش بیش از اندازه بوده و با کاهش قابلیت هضم پروتئین خام در کل دستگاه گوارش بر عملکرد گاوهای شیرده اثری نداشته است.

مطالعه اثرات سطوح مختلف روغن های اسانسی پونه کوهی و اسطوخودوس بر تخمیر شکمبه ای با کمک تکنیک تولید گاز در گوسفند مهربان.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه بوعلی سینا - دانشکده علوم کشاورزی 1391
  شهین یادگاری   مصطفی ملکی

روغن های اسانسی ترکیبات معطر و فراری هستند که از گیاهان کامل استخراج می گردند و این ها متابولیت های ثانویه ای هستند که معمولا از ترپنوئید ها و فنیل پروپانوئید ها متشکل شده اند. روغن های اسانسی دارای ویژگی های ضد میکروبی بوده که می تواند علیه میکروب های نامطلوب شکمبه موثر باشند. از اینرو اخیرا دانشمندان علم تغذیه و میکروبیولوژیست ها توجه بسیاری جهت استخراج روغن های اسانسی به عنوان افزودنی های طبیعی خوراکی جهت بهبود تخمیر شکمبه ای از قبیل تولید اسید های چرب فرار و ممانعت از تولید متان، بهبود راندمان متابولیسم پروتئین و راندمان مصرف خوراک و افزایش اسید لینولئیک کنژوگه در نشخوارکنندگان نشان داده اند. گزارشات مختلفی در ارتباط با تاثیر روغن های اسانسی بر تخمیر شکمبه ای، میکروب های شکمبه و عملکرد نشخوارکنندگان وجود دارد که نتایج مشاهده شده بستگی به عوامل مختلفی از قبیل سطح مصرفی، ساختار شیمیایی روغن اسانسی، ترکیب خوراک و فیزیولوژی حیوان دارد. تحقیق حاضر در قابل دو سری آزمایشات صورت گرفته است. در آزمایشات سری اول به منظور بررسی اثرات روغن های اسانسی اسطوخودوس و پونه کوهی بر روند تخمیر میکروبی و کینتیک گاز تولیدی از یک جیره کلاسیک با نسبت 60 به 40 (نسبت علوفه به کنسانتره) استفاده گردید. به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف روغن های اسانسی اسطوخودوس و پونه کوهی (0، 250، 500، 750 و 1000 میلی گرم بر میلی لیتر) بر روند تولید گاز، ما شماری از پارامتر ها را برگزیدیم. ترکیبات اصلی اسطوخودوس شامل 34% لینالول، 15/18% 1و 8- سینئول، 5/14% بورنئول، 2/10% کامفور و ترکیبات اصلی پونه کوهی 53% کارواکرول، 19% پ- سیمن بودند. تکنیک تولید گاز در شرایط برون تنی جهت مطالعه اثرات روغن های اسانسی مورد نظر بر تخمیر میکروبی شکمبه مورد استفاده قرار گرفت. تولید گاز از ساعت 0 تا ساعت 144 اندازه گیری گردید. پارامتر های مختلف از قبیل حداکثر گاز تولیدی (a) ، زمان تولید نصف حداکثر گاز (t1/2)، فاز تاخیر (l) و و نرخ تولید گاز (µ) تعیین گردید، همچنین ما پارامتر های دیگری از قبیل تولید گاز 24 ساعته (gp24h)، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک آزمایشگاهی (aivdmd)، قابلیت هضم حقیقی ماده خشک و ماده آلی آزمایشگاهی (tivdm, tivomd) غلظت کل اسید های چرب فرار (tvfa)، آمونیاک، پارتیشنینگ فاکتور (pf)، توده میکروبی (mb)، تولید متان(ch4) ، دی اکسید کربن و درصد متان تولید شده (ch4%) اندازه گیری شد. روغن اسانسی پونه کوهی مولفه های a و l را افزایش داده اما منجر به کاهش مولفه µ شده است و این اسانس تولید گاز 24 ساعته، توده میکروبی و غلظت آمونیاک را افزایش داده است درمقابل این روغن منجر به کاهش دیگر پارامتر ها در سطوح بالاتر از 500 میلی گرم بر میلی لیتر شده است. در حضور روغن اسانسی اسطوخودوس، مولفه های a، l و t1/2 توام با افزایش سطح اسانس افزایش یافته و مولفه µ کاهش یافته است. اضافه نمودن این روغن اسانسی پارامتر های تولید گاز 24 ساعته، پارتیشنینگ فاکتور و آمونیاک را افزایش داده و دیگر فاکتور ها را در سطوح بالاتر از 250 کاهش داده است. تیمار ها در آزمایشات سری دوم در قالب یک طرح فاکتوریل 5×2×3 مرتب گردیدند. فاکتور های اصلی شامل نوع خوراک (خوراک پرعلوفه در برابر پرکنسانتره) و سطوح مختلف روغن های اسانسی اسطوخودوس و پونه کوهی بودند.

اثر شرایط مختلف تکنیک پولکی کردن دانه جو با بخار بر ارزش غذایی و تجزیه پذیری شکمبه ای آن در گاو های هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1391
  نغمه باقر   مهدی دهقان بنادکی

در این مطالعه اثر شرایط مختلف در تکنیک پولکی کردن با بخار، بر ارزش غذایی و تجزیه پذیری شکمبه ای دانه جو در گاو های هلشتاین بررسی شد. این پژوهش به صورت آزمایش فاکتوریل 2*3*3 در قالب طرح کاملا تصادفی با سه راس گاو هلشتاین ماده غیر شیر ده مجهز به فیستولای شکمبه ای انجام گرفت. دانه های جو در دو سطح فشار بخار (3 و 5 بار)، سه سطح دما (75، 90 و 105 درجه سانتیگراد) و سه سطح فاصله غلتک (کم، متوسط و زیاد) فرآوری گردیدند. تجزیه پذیری شکمبه ای ماده خشک، پروتئین خام و نشاسته بوسیله روش in situ اندازه گیری شد. میزان تجزیه پذیری ماده خشک، پروتئین خام و نشاسته در اثرپولکی کردن با بخار در نمونه فرآوری شده در مقایسه با نمونه شاهد کاهش معنی داری را نشان داد(p< 0/05). افزایش فشار، دما و کاهش فاصله غلتک در تمامی ساعت های انکوباسیون، کاهش تجزیه پذیری ماده خشک، پروتئین خام و نشاسته را سبب گردید. در اثر فرآوری، میزان بخش تند تجزیه شونده (a) ماده خشک، پروتئین خام و نشاسته کاهش یافت. افزایش فشار، دما و کاهش فاصله غلتک سبب کاهش بخش تند تجزیه شونده (a) ماده خشک، پروتئین خام و نشاسته گردید. کاهش کاملا معنی داری، در بخش کند تجریه شونده (b) ماده خشک و نشاسته نمونه فرآوری شده در مقایسه با نمونه شاهد مشاهده شد. افزایش فشار، دما و کاهش فاصله غلتک سبب افزایش بخش کند تجزیه شونده شد. کاهش نرخ تجزیه پذیری بخش کند تجزیه شونده (c) در نمونه فرآوری شده در مقایسه با شاهد، مشاهد گردید. در اثر افزایش فشار، دما و کاهش فاصله غلتک کاهش نرخ تجزیه پذیری بخش کند تجزیه شونده در ماده خشک، پروتئین و نشاسته دیده شد. تجزیه پذیری موثر در تمامی سرعت های عبور 2، 5 و 8 درصد در ساعت در اثر افزایش فشار، دما و کاهش فاصله غلتک در تمامی مواد مغذی کاهش یافت. فرآوری پولکی کردن با بخار کاهش تجزیه پذیری موثر را در تمامی سرعت های عبور 2، 5 و 8 درصد در ساعت در نمونه فرآوری شده در مقایسه با شاهد ایجاد نمود. نتایج آزمایش ها نشان می دهد پولکی کردن با بخار خطر تجزیه پذیری بالای دانه جو در شکمبه را کاهش می دهد

اثر روش های مختلف فرآوری دانه گندم بر تجزیه پذیری شکمبه ای آن در گاوهای فیستولاگذاری شده هلشتاین
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان 1388
  علی محمدی   حمید امانلو

اثر فرآیندهای مختلف روی تجزیه شکمبه ای ماده خشک، پروتئین، کربوهیدرات های غیرالیافی، الیاف نامحلول در شوینده های خنثی و اسیدی و چربی دانه گندم در قالب طرح کاملا" تصادفی با استفاده از سه گاو ماده هلشتاین فیستولاگذاری شده با روش in situ انجام شد. تیمارها شامل 1) گندم فرآیند شده با هیدروکسید سدیم 2) گندم فرآیند شده با فرم آلدهید 3) گندم فرآیند شده با اسید تانیک 4) گندم اتوکلاو شده در دمای 100 درجه سانتی گراد 5) گندم اتوکلاو شده در دمای 130 درجه سانتی گراد 6) گندم برشته شده در دمای 130 درجه سانتی گراد 7) گندم میکروویو شده 8) گندم غلتک خشک زده شده بود. گاوها به صورت انفرادی با جیره در سطح نگهداری در دو وعده صبح و عصر تغذیه شدند تمامی پارامترهای تجزیه پذیری به وسیله نرم افزار cdr محاسبه شدند. بیشتر فرآیند ها به جز تیمار اسید تانیک و غلتک خشک زده شده تجزیه شکمبه ای ماده خشک را کاهش دادند(p<0/001). در زمان های مختلف انکوباسیون تجزیه پذیری شکمبه ای پروتئین در تیمار فرم آلدهید، هیدروکسید سدیم و اتوکلاو شده در 130 درجه سانتی گراد کمتر از سایر تیمارها وتیمار شاهد بود. تیمار فرم آلدهید بیشتر از سایر تیمار ها تجزیه پذیری شکمبه ای کربوهیدرات های غیر الیافی را کاهش داد.اتو کلاو 130 درجه و غلتک خشک به ترتیب کمترین و بیشترین بخش a (سریع تجزیه شونده) را دارا بودند(p<0/001). وکمترین سرعت تجزیه کربوهیدرات غیر الیافی نیز مربوط به گندم فرآیند شده با فرم آلدهید می باشد در کل استفاده از فرم آلدهید، هیدروکسید سدیم و اتوکلاو 130 درجه در فرآیند دانه گندم منجر به کاهش تجزیه پذیری شکمبه ای پارامترهای مختلف بیش از سایر فرآیند ها می شوند و می توانند وقوع اسیدوز را در گاوهای شیری که از مقادیر بالای گندم در جیره استفاده می کنند به حداقل برساند.