نام پژوهشگر: ستاره بارونی پور
ستاره بارونی پور حسن فروغی
با وجودیکه سرداب های واتیکان در زمره ی رمان های اوایل قرن بیست قرار گرفته، نویسنده آن را هجوی مربوط به اواخر قرن نوزده دسته بندی کرده است. هجو به سه اثر از میان آثار ژید اطلاق شده که همگی اصطلاح عمل بی دلیل را در اشتراک دارند. با این حال به نظر می رسد فکر چنین عملی از نویسنده ی روس، داستایفسکی به عاریت گرفته شده است. به ویژه از دو رمان جنایت و مکافات و شیاطین، که در آن ها نیز، سعی شده کارهای پوچی به خواننده معرفی شوند که برای اثبات آزادی انجام شده اند. ژید در داستایفسکی خود، برای نخستین بار لفظ عمل بی دلیل را در خصوص آثار داستایفسکی به کار می برد. به نظر می رسد ازین پس، وجود چنین عملی ذهن ژید را درگیر می کند. او با استفاده از تکنیک آینه در آینه، به خصوص در باتلاق ها و سرداب های واتیکان آن را تعریف می کند. آنچه ژید از داستایفسکی الهام گرفته اعمالی است که هدفی جز نفع شخصی در بر دارد. او همچنین ایده ی آخرالزمانی که در آثار این نویسنده وجود داشت، قرض می گیرد. اما به دور از مقلدی ساده، او ایده ها را با تنها ابزارِنگارش تلاقی و واژگونِ هجو، دستکاری می کند. دنیای این اثر مخالف و واژگون گونه است. برای هر شخصیت، رقیبی متضاد وجود دارد. ژید افکارش در رابطه با رایگانی را، که قبلا در رساله ی نارسیس، باتلاق ها، و پرومته ی سست زنجیر وجود داشت، با در تقابل قرار دادن کارهای خوب و بد گسترش می دهد. بی نفع بودن کاری، از نظر او رایگان معنی می دهد. به این ترتیب که پول در آن نقشی ندارد. اما به کمک اسامی شخصیت ها و به خصوص اعداد، که جای ویژه ای در سرداب ها دارند، ایده هایش را پیش می برد. بافت اصلی به نظر شیادی بزرگی است. ولی در واقع، او به ایده ی مذهبی آخرالزمان می پردازد: ایده ی مسیح راستین. با به بازی گرفتن راست و دروغ، او خواننده را وا می دارد تا از مسیح و ضد مسیح جویا شود و بی نظمی ای را به تصویر بکشد که ممکن است در نبود نماینده ی خدا فراگیر شود.