نام پژوهشگر: یحیی نوریان
یحیی نوریان محمدجواد مهدوی نژاد
مطالعه ی و پرسش از تاریخ در هر کدام از شاخه های علمی، به عنوان یکی از اساسی ترین دانش هاست که سنگ بنای اندیشه و قضاوت های بشری ست. بخشی از بنیان های نظری لازم برای خلق آثار هنری آگاهانه در پاسخ هایی نهفته است که تاریخ نویسی هنر به سوالات اساسی از چیستی و چرایی هنر می دهد. پیگیری تحولات و برقراری روابط منطقی میان آن ها با تمرکز بر رخ د ادها و داده هایی خاص از تاریخ و گزین آن ها به عنوان سیر اصلی روایت تاریخی منشا اختلافات تاریخ نویسی های گوناگون است. از آن جا که تمام تدوین های تاریخ هنر به دست دانش مندان مغرب زمین و با پذیرفتن پیش فرض های ذهنی و جهان بینی آن ها صورت پذیرفته است و با نگاهی بومی تدوین نشده اند، همواره این پرسش مطرح می گردد که تا چه میزان می تواند تامین کننده بنیان های نظری لازم برای خلق آثار هنری بومی باشد؟ در بررسی محتوای تاریخ نویسی هنر نقاط قوت و ضعفی در نسبت میان این متون و تامین بنیان های نظری مورد نظر شناخته می شود. متون تاریخ نویسی هنر از تکیه علمی بر اسناد باستان شناسانه، سیر روایی کامل و از همه مهم تر پاسخ گویی نسبت به توجیه تحولات تاریخی برخوردار هستند. در نقطه مقابل نقاطی ضعف یا ابهامی نیز وجود دارد. تاریخ هنر و تمدن مرسوم جواب صریح و هم سو با معارف ادیان ابراهیمی برای مسئله ی بشر اولیه و تحول آغازین تاریخی ندارد و مطابق نگاه های مادی گرایانه و بر پایه ی نظریه های تکاملی با اصالت دادن به تمتع آدمیان به مثابه گونه ای از حیوانات -با فصل ممیزه ی هوش بشری- از زمین آن را تفسیر می کند. به لحاظ منطقی، داستان روایت شده در مورد سیر تمدنی بشر، نقطه ی شروع تمدن های بشری و عدم پیوستگی میان آثار ابتدایی و بازمانده های تمدن های کهن بین النهرینی و مصری را به گونه ای توجیه می نماید که تمام وجوه را پاسخ گو نیست و در بیان همین تمدن ها نیز از بزرگ نمایی های تاریخی و تحلیل های چندگانه به دور نیست که گاهی از قضاوت عادلانه دور به نظر می رسد. عدم توجه به اقوام غیراروپایی و بزرگ نمایی دستاوردهای بشر غربی نیز از دیگر چالش های موجود در متون تاریخی مورد نظر است که تا کنون بارها مورد انتقاد برخی دانش مندان قرارگرفته است. این روایت از تاریخ سیر تحول آدمی را هم سنگ تحول ابزار تعریف می کند و در عین حال گاهی بر وقایع و تحولاتی شگرف و مبهم تاکید می ورزد. در روایت تاریخ متأخر نیز با نادیده گرفتن رفتارهای سوء استعماری در قبال اقوام غیراروپایی و آسیب های ناشی از آن و ارائه ی تعریف خاص از مفاهیمی نظیر انقلاب صنعتی بدون درنظرگرفتن آسیب های ناشی از آن به روایتی خاص از تمدن و به تبع آن روایتی نادقیق و نه چندان صحیح از سیر هنر در تاریخ تمدن دست می زند. در مواجه با چنین محتوایی، بازتعریف آن با روی کرد "تغییرپیش فرض ها" در اسلامی سازی علوم لازم می نماید. الگوی این بازتعریف ناگزیر می بایست به سه وجه اساسی هر روایت تاریخی یعنی، جمع آوری اسناد و مدارک، سازماندهی و ارزیابی مدارک و روایت گویی تاریخی نظر داشته باشد. اسناد و مدارک روایت تاریخی هنر در دو دسته ی اسناد متنی و اسناد غیرمتنی، می بایست با نگاه به دو عنصر اساسی در تحلیل و ارزیابی، یعنی اعتبارسنجی و تفسیر تا حد امکان جمع آوری و طبقه بندی گردند. توجه بیش از پیش به اسناد متنی و مکتوب ادیان و متون اساطیری و فرهنگی و نیز رساله های تاریخی از دیگر راه بردهای الگوی مورد نظر خواهد بود. اعتبارسنجی اسناد بر مبنای توجیه های چهارگانه ی حلقه ی توجیهی دانش یعنی، توجیه باورها از طریق ارجاع به شواهد عینی، توجیه باورها از طریق ارجاع به مراجع صادق و معتبر، توجیه باورها از طریق نتایج مفید و کاربردهای عملی آن ها و توجیه باورها از طریق سازگاری آن ها با با شبکه معرفتی قابل حصول است. در عین حال تفسیر به عنوان عملی فعال در تمام مراحل تحقیق تاریخی، لازم است از ویژگی های تفسیر بالرای مجاز تحت عنوان تفسیر بالرای غیرذوقی بهره گیرد تا تفسیر انجام شده، با علوم قطعی سازگاری داشته باشد و مطابق با نگاه اولیای الاهی و سنن الاهی باشد. در موضوع روایت گویی تاریخ نیز با رعایت روایت گویی به میزان لازم الگویی استنباطی از نحوه ی روایت گویی تاریخی قرآن کریم می تواند الگوی روایت تاریخی درنظرگرفته شود. با هدایت محتوای متون تاریخ هنر و تمدن بر اساس الگوی پیش نهادی، تطابق با مفاهیم الاهی و سیر تاریخی مورد اشاره ی ادیان الاهی یکی از مهم ترین خطوط حرکت تلقی می گردد، به طوری که تاریخ هنر و تمدن بازبینی شده، توامان پاسخ گوی تاریخ اسنادی بشر و تاریخ متونی ادیان الاهی باشد. به این ترتیب مساله ی خلق نخستین آدمی از گل و امتداد نسل موحد او مورد توجه واقع می شود و کامل بودن معرفت بشر نخستین که مورد تصریح متون است، به عنوان پیش زمینه ی هر روایتی لحاظ می گردد. رسالت خاص آدمی به عنوان خلیفه الله در زمین در تمام اعصار تاریخی پیگیری شده و به این ترتیب توحید و شرک نخ تسبیح سیر تمدن ها و روایت تاریخی می گردد. این گونه دوره های تاریخی نه بر مبنای فراز و فرود تمتع بشری از کره ی زمین که بر اساس نزول وحی و دوره های معرفتی می بایست تقسیم بندی شوند و رسالت پیامبران و جای گاه آن ها در تاریخ هنروتمدن به صراحت ورود پیدا کند. تاریخ در این نگاه، کلی واحد است که از سنن الاهی مورد اشاره ی ادیان الاهی در سیر خود تبعیت می کند و مساله ی دوره های تاریخی و آخرزمان در روایت درست از تاریخ مورد اشاره قرار می گیرند. در کنار این سیر بازتعریف یافته، توجه به شرق و میراث عظیم آن نیز بیش از پیش می گردد تا کفه ی نامتعادل روایت تاریخی مشهور به سمت تعادل واقع نگرانه پیش رود. این هدایت محتوا به شکل گیری داستانی از هنر می انجامد که سیر تحول آثار هنری را بر مبنای سیر تحول انسان از هبوط از باغ عدن و توقف بر کره ی خاک تا به امروز پی می گیرد و با درک اهمیت هنر در هدایت یا گمراهی انسان ها میان هنرهای برآمده از معنویات و بندگی خدا و آثار برآمده از نفسانیت و بندگی شیطان تمایز قائل می شود و با پذیرفتن جدال تاریخی میان حق و باطل به روایت تاریخی هنر در پس این جدال همیشگی می پردازد. بر مبنای این روایت از تاریخ هنر، موزه تاریخ فن آوری معماری تهران در سایت برج میلاد تهران طراحی شد که به عنوان نمونه طراحی رساله ارائه شده است.