نام پژوهشگر: محسن فشی
محسن فشی حسین کلباسی اشتری
تفسیرهای گوناگونی از عصر روشنگری وجود دارد که در بسیاری از موارد متناقض است.برخی آن را دوران شکوفایی عقل می دانند و برخی به سیر قهقرایی عقل در این دوران اشاره میکنند.اما قبل از اینکه بخواهیم تفسیری از این دوران ارائه دهیم،باید ابتدا سرنوشت خاص عقل را در این قرن پی گیری نماییم.تعریف جدید از عقل در ابتدای قرن که همه چیز باید به نقادی عقل تن دهند وگرنه مورد تایید قرار نمی گیرند و همچنین عقل باید صرفا در محدوده تجربه حسی عمل کند،باعث بی اعتنایی به بسیاری از مسائل و حوزه های اساسی زندگی انسان گردید که مهم ترین آن قلمرو ایمان بود: تلاش عقل برای گرفتن مرجعیت از ایمان منجر به جدالی تازه مابین عقل و ایمان گردید.این مسئله باعث شکاف فیلسوفان به دو گروه متفکران روشنگری و متفکران ضد روشنگری می شود.امید به عقل و قدرت آن در ابتدای قرن،به نا امیدی از عقل در حل مسائل بنیادین انسان در اواخر قرن منجر می گردد.از آن جایی که چنین چرخشی بیشتر در آلمان صورت می گیرد،فیلسوفان آلمانی در اواخر قرن اهمیت بسیاری پیدا میکنند.لسینگ و هامان با عبور از ثنویت گرایی به وجود آمده،تلاش می کنند به این جدال خاتمه دهند،راه حلی که به تلاش فیلسوفان ایدئالیسم برای دست یابی به وحدت منجر می شود.