نام پژوهشگر: فهیمه جمشیدی خواه
فهیمه جمشیدی خواه نفیسه ساطع
چکیده موضوع این پایان نامه تبیین دیدگاه جان هیک درباره ی معاد و نقد آن بر اساس حکمت متعالیه است. جان هیک در مسئله ی حیات پس از مرگ، به رستاخیز، دیدگاهی مسیحی – یهودی، که به معنای جسمیت یافتن مجدد شخصیت انسانی بعد از مرگ است، معتقد است و در این زمینه برای معقول جلوه دادن جاودانگی و حیات پس از مرگ نظریه ی "بدل" را مطرح می کند. جان هیک معتقد است که انسان یک واحد جسمی – روانی است که با مرگ نابود می شود و بعد از مرگ عین یا "بدل" جسمی – روانی شخص قبل از مرگ از عدم با قدرت مطلق خداوند بر انگیخته می شود. ملاصدرا معتقد است که انسان یک وجود واحد است که این حقیقت واحد دارای دو اعتبار بدن و نفس است و نفس حقیقت این وجود واحد است. ایشان بر اساس اصل تشکیک در وجود و اصل حرکت جوهری ثابت می کند که نفس با حادث شدنش به موازات بدن، مسیر تکاملی را طی می کند و مراتب وجودی خود را به فعلیت می رساند و پشت سر می گذارد تا به مرتبه ی نفس ناطقه ی انسانی و اتحاد با عقل فعال برسد که به عنوان کمال نفس تلقی می شود. نفس بعد از مرگ به کمک قوه ی خیال، بدن برزخی و عقلی خود را ایجاد می کند. نفس و بدن بعد از مرگ در امتداد نفس و بدن قبل از مرگ است، فقط نفس از عالم و مرتبه ی ماده روی بر گردانده و به مرتبه و عالم مافوق ماده و ملکوت توجه نشان می دهد. با توجه به اصول فلسفی ملاصدرا همانند اصل وحدت وجود، اصل حرکت جوهری، اصل تشکیک در وجود و اصل شئیت شیء به صورت شیء است، می توان مبانی نظریه ی "بدل" جان هیک هم چون نفی نفس، حقیقت مرگ که نابودی مطلق است، را نقد کرد. هم چنین نظریه "بدل" هیک، نظریه ایی فرضی و بر اساس آزمون ذهنی است؛ پس نمی تواند در معقول و ممکن جلوه دادن جاودانگی و حیات پس از مرگ دلیل موجهی باشد. کلمات کلیدی: رستاخیز، بدل، نفس، معاد جسمانی، تناسخ