نام پژوهشگر: طیبه افضلی
طیبه افضلی کورش صالحی
تعلیم و تربیت از دوران باستان تا عصر حاضر دگرگونی های بسیاری را پشت سر گذاشته است. در دوران هخامنشیان آموزش بیشتر جنبه مذهبی و حکومتی داشت و به سه نوع تقسیم می شد شامل: خانواده، آتشکده ها و آموزشگاههای ویژه درباریان و شاهزادگان. مسئولیت تربیت شاهزادگان تنها برای آینده آنان برای به دست گرفتن حکومت خلاصه می شد و شامل آموزش علوم و فنون نمی شد. در زمان ساسانیان سازمانهای آموزشی گسترش یافت، و در قرن سوم میلادی دانشگاه جندی شاپور توسط اردشیر تأسیس شد که در آن علوم تجربی و ادبیات آموزش داده می شد. در طول قرن پنجم تحولاتی در آموزش و پرورش و تشکیلات آن در ایران به وجود آمد و مدارس نظامیه توسط خواجه نظام الملک توسی در ایران شکل گرفت که با برنامه ای واحد در سراسر کشور اداره می شد. از دوران قاجار ایران دچار تحولات شگرفی شد، و به دلیل روابط بین الملل و سیاست های خارجی مدارس سنتی و مکتبخانه ها جای خود را به مدارس نوین دادند که همه وارداتی و اروپایی بودند. با تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر تحولی بزرگ در ساختار آموزش و پرورش به وجود آمد. دارالفنون تنها مختص به درباریان و طبقات بالای جامعه بود و همه اقشار جامعه از نعمت آموزش بهره مند نبودند. با این حال اکثریت فارغ التحصیلان دارالفنون به وزارت، سفارت و استادی دانشگاه رسیدند. در ادوار قبل مکتبخانه ها محل آموزش بودند که اتاق هایی بزرگ در خانه ای بود که مکتبدارهای مرد یا زن آن را اداره می کردند. اندکی بعد از آن مدرسه به مکان هایی گفته می شد که در آن تحصیل علم دین می شد، و به جایی که در آن درس آموخته می شد حجره می گفتند. به افرادی که در این مکان ها تحصیل می کردند طلبه گفته می شد. بعد از این مدارس علوم دینی مدارس نوین شکل گرفتند. دروسی که در مدارس نوین به محصلان آموخته می شد عبارت بودند از: قرآن، شرعیات، فارسی، دیکته، حساب، هندسه. در کلاس های متوسطه به بالا نیز همین دروس و مواد درسی دیگر شامل فیزیک، شیمی، جبر، مثلثات، طب، زبان و ریاضی بود که اکثر آنها توسط فارغ التحصیل های دارالفنون و فرنگ دیده ها تدریس می گردید. و اما مدارس دخترانه، تا بعد از مشروطیت مدرسه ای برای دختران ایجاد نشد، به عوام چنین تلقین می شد که درس خواندن برای دختران لازم و جایز و پسندیده نیست و شاید شرط عفت را در زندگی کنج خانه نشستن و نداشتن سواد می دانستند. عامه مردم نظر خوبی به تحصیل در مدارس جدید نداشتند و هر زمان که می توانستند محصلین و معلمین را مورد آزار و توهین قرار می دادند. تازه این امر درباره پسران و مردان بود و دختران وضع دشوارتری داشتند. بنابراین تحصیل دختران در خانواده هایی که به با سواد شدن دختران خود علاقمند بودند، به وسیله معلم سرخانه انجام می شد. تأسیس مدارس دخترانه در ایران توسط هر گروهی که انجام می گرفت با مخالفت های زیادی روبرو می گردید. بعضی از علما آن را خلاف شرع اسلام می دانستند و بعضی می گفتند وای به حال مملکتی که در آن مدرسه دخترانه تأسیس شود. پس از انقلاب مشروطیت گفتگوهایی بین نمایندگان صورت گرفت. پاره ای از آنان چون ناظم الاسلام از تأسیس مدارس دخترانه حمایت نمودند و گفتند: «در تربیت بنات و دوشیزگان وطن بکوشیم و به آنها لباس علم و هنر بپوشیم، چه تا دخترها عالم نشوند، پسرها بخوبی تربیت نخواهند شد». از دوره صفویان، ابتدا در اصفهان و سپس در تبریز و سایر شهرهای بزرگ، میسیونرهای مذهبی اروپایی اقدام به دایر کردن آموزشگاه هایی به سبک غربی نمودند. در انتهای دوره امیرکبیر، دارالفنون تاسیس شد و از زمان مظفرالدین شاه، دبستان و دبیرستان در ایران گشایش یافت. گذر از مکتبخانه ها به مدارس شاید یکی از موضوعات مهم در تاریخ مشروطیت ایران به شمار رود. تأسیس دارالفنون، یکی از اقدامات چشمگیر میرزاتقی خان امیرکبیر است که حاصل آن، برآمدن نامدارترین چهره های علمی، ادبی و هنری بوده است. اما امروز دارالفنون به ویرانه ای تبدیل شده است. فلک به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش، همین گناهت بس میرزا حسن رشدیه نیز از جمله کسانی است که در زمینه آموزش نوین خدمات ارزنده ای را انجام داده است. رشدیه در سال 1275 شمسی به دعوت امین الدوله حاکم آذربایجان که از آگاهان و روشنفکران زمانه بوده است به تبریز دعوت می شود و دوباره مدرسه ای را در تبریز تأسیس می نماید. کسروی از این مدرسه به عنوان اولین دبستان ایران یاد می کند. برای چندمین بار، امین الدوله به تهران منتقل شد و رشدیه تصمیم گرفت مدرسه ای در تهران ایجاد نماید. اما در تهران هم از دست جاهلان در امان نماند. مدرسه رشدیه در روبروی مدرسه دارالفنون واقع شده بود. زمانی که به رشدیه خبر می دهند افراد زیادی به قصد مدرسه روانه شده اند و قصد تخریب مدرسه را دارند دانش آموزان را به سرعت از مدرسه دور نموده و خود با چند نفر از معلمان و نزدیکان بالای پشت بام دارالفنون می رود. جاهلان در مدرسه را از جا کنده و مشغول تخریب آن می شوند. نقل می کنند که رشدیه این صحنه را تماشا می کرد و می خندید از او سبب خنده اش را می پرسند در جواب می گوید:" این جاهلان نمی دانند که با این اعمال نمی توانند جلو سیل بنیاد کن علم را بگیرند. یقین دارم که از هر آجر این مدرسه، خود مدرسه دیگری بنا خواهد شد. من آن روز را اگر زنده باشم، خواهم دید." چند سال بعد با حمایت تعدادی از روحانیون آزاداندیش مانند سید محمد طباطبایی و شیخ هادی نجم آبادی اندکی از حساسیت ها کاسته شد. در بسیاری از مناطق تهران مدارسی به نام مدارس رشدیه تأسیس گردید و مردم زیادی از آنها استقبال نمودند. در اندک مدتی در اقصی نقاط ایران هم اولین دبستانها تأسیس شدند. همچنانکه رشدیه پیش بینی کرده بود از هر آجر مدارش خراب شده مدرسه ای روئید و خود رشدیه با چشم خود، زاده شدن مدارس را یکی پس از دیگری دید. در مناطق دیگر ایران نیز به تدریج رشد این مدارس افزایش پیدا کرد، به طوری که در این زمینه میان بزرگان رقابت به وجود آمد. از جمله این مدارس مدرسه شوکتیه در شرق ایران بود. اولین موسسه آموزش در شهرستان بیرجند در سال???? تحت عنوان حسینیه شوکتیه ساخته شد که در سال ???? ه.ش تبدیل به مدرسه شد و پس از دار الفنون تهران و رشدیه تبریز آموزش به سبک جدید را در ایران آغاز کرد. مدارس شوکتیه به ترتیب در بیرجند، قائن، درخش، نهبندان ودشت بیاض دایر شد. در فاصله سال-های ???? تا ???? ه.ش مدارس بسیاری در سایر نقاط قائنات آن زمان دایرشد که از آن جمله مدارس زهان، آبیز، سده ، درمیان، گزیک سربیشه، خوسف و گل بودند. اولین شاگردان مدرسه شوکتیه همان افرادی بودند که بعدها شغل معلمی را برگزیدند و از بزرگان فرهنگی منطقه شدند. آنان در امر تعلیم و تربیت منطقه نقش بسزایی ایفا کردند. فارغ التحصیلان مدرسه که در ادارات دولتی به کار گرفته شدند مردم را به صرافت تحصیل انداخت و عده شاگردان رو به فزونی نهاد. از آن پس مدارس جدید هم روز به روز افزایش یافت. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با توجه به تاکید اسلام برای تعلیم و تربیت مدارس زیادی به ویژه در روستاها و نقاط دور افتاده ساخته شد. به گونه ای که کمتر روستایی را می توان یافت که از نعمت داشتن مدرسه محروم باشد.