نام پژوهشگر: سید علی موسوی اصل
سید علی موسوی اصل عسکر دیرباز
جهان اسلام در طول تاریخ حیات خود شاهد نحله ها و مکتب های مختلفی در حوزه های کلامی یا فقهی بوده است. این فرقه های فکری اما، اگرچه به خاطر زاویه گرفتن از مکتب اهل بیت و امامان معصوم"×" تولد یافته و لطماتی را نیز به حوزه باورهای فکری مردم زمان خود وارد ساخته بودند و بعضی از این نحله ها تا عصر حاضر نیز به حیات خود ادامه داده اند ولی دفاع فکری و نظری از موضع «حق» در آغاز پیدایش هر کدام از آن ها به دلیل پیدایش و ظهور آن ها در عصر معصومین"×" و قریب العهد بودن به دوره ی نزول وحی الهی، کار دشواری نبود و ائمه اطهار"×" و شاگردان و صحابه آنان در هر مقام و موقعیت دفاع جانانه و محکمی از معارف ناب اسلامی می نمودند آنچنان که تا قرن ها بعد نیز شفافیت مرزهای عقیدتی شیعه در هجوم باورهای خرافی و غبار به پاخاسته از اندیشه های التقاطی از دست نمی رفت. البته گفتنی است از سویی در عصر تبعید و سکوت تحمیلی ائمه طاهرین علیهم السلام که مفسران اصیل قرآن کریم بوده اند همین ظاهر تفسیر نشده قرآن کریم به همراه تاکید و توسعه فروان قرآن به مسئله تفکر و تعقل در امور اعتقادی، جولانگاهی برای حاکمان اموی و عباسی گشت که تحت تاثیر هواهای نفسانی و انگیزه های ویژه اجتماعی در آن بازار داغ مباحث کلامی، عقائدی التقاطی و ناحق را به میان باورهای اصیل اسلامی وارد کرده تا منشائی مهم برای انحرافات و اختلافات قابل توجه باشند،و از سویی دیگر باز شدن راه ترجمه الهیات مسیحی و یونانی در همین دوره خود عامل مضاعف برای تحت تاثیر قرار گرفتن عامه مسلمانان و ورود عقائد خرافی غیر دینی در فضای اسلامی گشت که به تدریج صورت مسئله ها و نیز پاسخ های غیر اسلامی به آنها با ظاهری اسلامی وارد ذهن و زبان محافل مسلمانان شد و راه را برای تاسیس نحله های فکری متعدد گشود. در چند قرن اخیر اما، الهیات مسیحی با نام «کلام جدید» و با رنگ و لعابی مدرن، به مقابله با آموزه-های اسلامی و حتی الهیات کهن مسیحی شتافته و متأسفانه این تئوری ها به سرعت ترجمه شده و در محافل دانشگاهی بسان متونی مقدس تدریس شد و نتیجه ی، این «وحی منزل انگاری» تئوری های علمی غربی این شد که «مسئله هایی» که در سده های اخیر در بین متفکران غربی «مسئله» شده اند به همراه «پاسخ های تلفیقی» برخی ناآشنایان به مبانی درست شیعی، وارد گفتمان کلامی محافل اسلامی و شیعی گردیدند. از جمله مسائلی که خصوصاً در قرن اخیر در حوزه کلام جدید مطرح شد و طرفدارانی در بین متفکران مسلمان پیدا کرد، بحث تجربه ی دینی و یکی دانستن آن با وحی بود. اعتقادی که به دنبال خود باورهای اصیل دیگری را در بحث نبوت، خاتمیت و امامت تحت تأثیر خویش قرار داد و به نوعی ناظر بر نارسائی آئین اسلام در جهان معاصر با مقتضیات روز است. از جمله متفکران مسلمان معاصر ایرانی که در بحث نبوت و خاتمیت (و البته به اعتقاد ما متأثر از کلام و الهیات جدید دنیای غرب) تفسیر جدیدی از این مباحث ارائه کرد، جناب دکتر عبدالکریم سروش است. این رساله، قرار است دیدگاه های این متفکر مسلمان را در باب خاتمیت فارغ از اینکه نظرات ایشان آبشخور در کجا دارد و با چه هدف و انگیزه ای طرح و بسط می یابد، به عون الهی در کنار آراءِ دو متفکر عظیم الشأن و معتمد و موثق معاصرمان یعنی جناب علامه طباطبائی و استاد شهید مرتضی مطهری، گذارده تا به نوعی صحت و سقم آراءِ دکتر سروش در ترازوی نگاه این دو دانشمند بزرگ، سنجیده و بررسی و تحلیل شود و علت انتخاب این سه متفکر بزرگ نیز، برجسته بودن و قابل احترام و توجه ویژه بودن آراءِ علمی آن ها می باشد. ضرورت طرح این مباحث از آنجا ناشی می شود که نپرداختن و عدم حساسیت به مباحث نظری و شبهاتی که در حوزه تفکرات اسلامی مطرح می شود، بر خلاف دغدغه ی بزرگان دین و امامان معصوم"×" است و هرگونه انحراف و کژی که بابت غفلت اهل نظر در این ساحت متوجه نسل امروزین و نسل های آینده گردد، گناهی نابخشودنی است و این، رسالتِ همگان است که با شبهات و القائاتی که در ظرف دین و به نام «عصری کردن دین» به آموزه های آن وارد می شود، با رعایت ادب و نزاکت کلامی و انصاف علمی برخورد نماید زیرا همچنان که برخورد حذفی و شخصیتی با مخالفان فکری خلاف سیره معصومان"×" است، غفلت از پاسخگویی به شبهات نیز خلاف دغدغه های آن بزرگان در حفظ دین و آموزه های ارزشمند آن خواهد بود. چرا که تمام تکاپو و تلاش بزرگان دینی ما از بدو تشریع اسلام و تأسیس حکومت اسلامی، حفظ تمامی آموزه-های دینی به شکلی جامع الاطراف و کامل می باشد، آن هم دینی که داعیه خاتمیت و جهان شمولی و ابدیّت را به همراه داشته، و مدّعی کافی و لازم بودن برای تمامی افراد بشر در همه زمان ها و مکان هاست، قانونی که پاسخگوی انحاءِ گوناگون و متنوع نیازهای بشری در راه رسیدن به سعادت جاودانه می باشد و دست آلوده ی نقص و کجی از ساحت بلند و قدسی آن دور می باشد. پیش فرض ما در این رساله خاتمیت دین اسلام بعنوان آخرین قانون آسمانی که خداوند برای دستگیری بشر ارسال کرده می باشد. فرضیه ما این است که اسلام، آئینی تام و کامل می باشد و دارای سیستم و نظامی دقیق و مدوّن است که قابلیت انطباق با هر زمان و هر مکان و برای تمامی اقوام و افراد بشری را دارد. سوالاتی که پاسخگوئی به آن ها دغدغه و بهانه ی اصلی این رساله را تشکیل می دهند از این قرارند: سوال اصلی: اسلام با توجه به ثبات و لایتغیر بودنش چگونه قادر به تطبیق با دنیای متجدد و متحول امروزی است به نحوی که نه تنها مانع حرکت این چرخه ی عظیم تکامل نشود، حتی قوانینش نیز عون و یاور محکمی برای تسریع حرکت پیشرفت بشر باشند. و سوالات فرعی مثل: ـ راز خاتمیت از نگاه این سه متفکر چیست؟ ـ راه حلی که هر کدام از این شخصیت برای تطبیق-پذیری اسلام با جهان متغیر امروزی ارائه می دهند چیست؟ ـ نوع نگاه هر کدام از این اندیشمندان به مقولات دینی و اصل دین چگونه است؟ ـ انتظاراتی که این سه از اصل دین اسلام دارند چیست؟ ـ نقاط اشتراک و افتراق این ها در مبانی نظری خود در رابطه با مسأله خاتمیت کجاست؟ و... روش ما در این رساله، «کتاب خانه ای» است به دلیل اینکه محتوا و موضوع بحث، نظری است به کنکاشی نظری حول نظریات کلامی این سه شخصیت راجع به این موضوع می پردازد. نگارنده برای جمع آوری مطالب این رساله به کتاب خانه ها و سایت های اینترنتی و پایگاه های مجازی مراجعه نموده و در خلال این مراجعه ده ها کتاب، مقاله، و سخنرانی اصحاب نظر را بررسی کرده است، که این وجیزه، حاصل بررسی های فوق است و البته با محدودیت های زیادی دست به گریبان بود. ولی بحمد لله با اعانت حضرت حق و با راهنمائی های استادان راهنما و مشاور توانسته تا حدودی موانع را پشت سر نهاده و کار را به سرانجامی نسبتاً رضایتمند برساند. پیشینه ی تحقیق با تحقیق و بررسی در بین پایان-نامه های موجود در سامانه ی: (iran.doc) و دیگر سامانه های مجازی مربوط به دانشگاه ها و موسسات آموزشی سراسر کشور و جستجو در کتاب خانه ها و مراکز دانشگاهی و حوزوی، پایان نامه ای با این موضوع یافت نشد، امّا در اطراف موضوع این رساله با پایان نامه-هائی مواجه شدیم که کمابیش اشاراتی به موضوع بحث ما داشتند، از این دست پایان نامه ها می توان به چند مورد آن اشاره کرد: 1ـ بررسی تطبیقی مسئله ی خاتمیت در دیدگاه استاد مطهری و اقبال لاهوری، لیاقت علی کشمیری، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1384. 2ـ علل تجدید نبوت ها و مسئله ی ختم نبوت از دیدگاه عقل و نظر، علی رضا عظیمی دخت، دانشگاه امام صادق، 1376. 3ـ نقد و بررسی نظریه بسط تجربه نبوی با استناد به آیات و روایات، حمیدرضا یونسی، دانشگاه قم، 1386. این رساله در سه فصل به تحلیل و بررسی خاتمیت و نیازهای متغیّر بشر از دیدگاه جناب علامه طباطبائی، استاد شهید مرتضی مطهری و جناب دکتر عبدالکریم سروش می پردازد که هریک از این فصول دارای بخش های متعددی می باشد: فصل اول به کلیات اختصاص دارد و حاوی مباحثی همچون تاریخچه ی بحث خاتمیت، تعاریف کلیدواژه ها، توجیه عقلانی خاتمیت و تاریخچه بحث خاتمیت و خاتمیت از دیدگاه قرآن و احادیث مورد بحث قرار خواهد گرفت. عنوان فصل دوم عوامل خاتمیت از دیدگاه طباطبائی، مطهری و سروش می باشد که به بیان و بررسی آراءِ اینان در این رابطه می پردازد که در حقیقت نوع نگاهشان به مجموعه اسلام بعنوان دین خاتم می باشد که در این فصل به نوع انتظارات این سه متفکر از دین خاتم نیز توجه می شود. چگونگی تطبیق پذیری اسلام با نیازهای متغیّر نیز عنوان فصل سوم این رساله است که در سه بخش ارائه شده است، در بخش اول و با رعایت تقدّم و تأخّر، دیدگاه علامه طباطبائی در رابطه با چگونگی و نحوه ی این انطباق، و تحلیل مکانیسم اسلام برای ماندگاری در هر عصر و پاسخگوئی به همه ی نیازهای بشر می پردازد، در بخش دوم استاد مطهری و در بخش سوم دکتر سروش نیز به همین شکل آراءِ آن ها و راه حل های آن ها برای مانائی و جهانی بودن اسلام بیان می شود و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت و در نهایت در خاتمه بررسی مختصری از نقاط افتراق آراءِ این سه متفکر انجام شد و کلامی نیز به عنوان حسن ختام این رساله ارائه گشت. «تمنّا و آرزوی اینجانب از آستان قدسی ذات اقدس اله، رعایت انصاف و عدالت و خارج نشدن از هرگونه پیش داوری ذهنی و تعصبات فکری و جامع و کامل بودن این وجیزه، برای مفید فایده واقع شدن و مورد توجه قرار گرفتن در جامعه علمی می باشد». آمین ربّ العالمین