نام پژوهشگر: صفورا سلیمانی
صفورا سلیمانی راضیه جلال
سرطان پروستات دومین عامل مرگ به علت سرطان و مهم ترین بدخیمی شناخته شده در مردان سراسر جهان است. از داروی شیمی درمانی داکسوروبیسین برای درمان این سرطان استفاده می گردد اما به دلیل سمیت برای بافت های سالم و مقاومت سلول-های سرطانی نسبت به آن، درمان با این روش معمولاً با شکست مواجه می شود. بنابراین استفاده از روش های ترکیبی مانند به-کارگیری نانوذرات و پرتو ماوراء بنفش به منظور کاهش عوارض جانبی داکسوروبیسین لازم است. در این تحقیق، اثر سمی منفرد و توأم نانوذرات اکسید روی و داروی داکسوروبیسین بر بقاء دودمان سلولی سرطان پروستات انسان،du145 ، سنجش و میزان بیان ژن آنزیم کاتالاز به عنوان یکی از نشانگرهای وجود استرس اکسیداتیو تعیین گردید. تأثیر پرتو ماوراء بنفش در میزان بقاء سلولی در حضور نانوذرات و دارو نیز بررسی شد. بدین منظور میزان سمیت سلولی غلظت های مشخصی از نانوذرات اکسید روی و داروی داکسوروبیسین به طور جداگانه بر روی سلول های du145 در زمان های مختلف با استفاده از آزمایش mtt تعیین گردید. سپس میزان بقاء سلولی در غلظت های m µ 05/0 وm µ 5/0 دارو توأم با mg/ml 0156/0 و 0312/0 نانوذرات در زمان 48 ساعت و در سه حالت مختلف (ترکیب هم زمان، 24 ساعت اول دارو و 24 ساعت دوم نانوذرات و برعکس) مورد بررسی قرار گرفت. میزان بیان ژن کاتالاز در زمان های 3، 6 و 48 ساعت از تیمار با حالات منفرد و توأم هم زمان دارو و نانوذرات با استفاده از روش rt-pcr نیمه کمی تعیین شد. تأثیر پرتو ماوراء بنفش (254 نانومتر) بر روی میزان سمیت سلولی نانوذرات در زمان های 3، 6 و 9 ساعت پس از تیمار با غلظت های mg/ml 0156/0 و 0312/0 نانوذرات و همچنین تأثیر پرتو در حالت توأم در زمان 3 ساعت پس از تیمار با غلظتm µ 5/0 دارو و غلظت mg/ml 0312/0 بررسی شد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که تیمار سلول های du145 با نانوذرات اکسید روی و یا داکسوروبیسین به صورت مجزا باعث کاهش میزان بقاء سلولی با افزایش غلظت نانوذرات و داکسوروبیسین می شود. میزان بقاء سلولی در حالت توأم غلظت های mµ 5/0 دارو و mg/ml 0312/0 نانوذرات نسبت به حالت های مجزا کاهش قابل توجهی نشان داد و از حدود 50 درصد در حالات منفرد به 10 درصد در حالت توأم کاهش یافت. میزان بیان ژن کاتالاز در زمان های 3 و 6 ساعت پس از تیمار با دارو بدون تغییر باقی ماند و در مورد نانوذرات کاهش کمی در مقایسه با نمونه کنترل مشاهده شد. در زمان 48 ساعت پس از تیمار با دارو و یا نانوذرات میزان بیان در مقایسه با نمونه کنترل کاهش و در حالت توأم افزایش نشان داد که افزایش مشاهده شده در حالت توأم در مقایسه با حالات منفرد قابل توجه نبود. پرتو ماوراء بنفش باعث کاهش میزان بقاء سلولی سلول های du145 تیمار شده با نانوذرات به صورت منفرد و افزایش بقاء سلولی در حالت منفرد با داکسوروبیسین و در حالت توأم نانوذرات با داکسوروبیسین گردید.
صفورا سلیمانی حسین مددی
در این تحقیق تغییرات فصلی جمعیت دو گونه کفشدوزک h.variegata و c.septempunctata و میزان پارازیتیسم آنها به وسیله ی زنبور d.coccinellae در مزارع یونجه همدان بررسی شد. نمونه برداری ها از فروردین ماه، تا اوایل آبان ماه سال های 91 و 92 از مزارع یونجه (medicago sativa l. var. hamedani) واقع در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی در منطقه دستجرد به مساحت حدود 5/2 هکتار انجام شد. حشرات کامل شکارگر با استفاده از تورزنی به صورت تصادفی در 400 تور جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شدند. تعداد شته ها نیز به ثبت رسید. . شته های نخود فرنگی اوج فعالیت خود را در دو سال متوالی 91 و 92 به ترتیب در ماه های شهریور و اردیبهشت نشان دادند. البته در سال 92 نیز مجددا افزایش جمعیت شته تا نزدیک به نقطه ی اوج در شهریور ماه روی داد، که این وضعیت نیز بعد از گرمای شدید مرداد ماه وخنکی دما روی داد. نتایج اوج جمعیت کفشدوزک c.septempunctata را در سال 92 به ترتیب در 18 اردیبهشت ماه و در15 شهریور ماه نشان داد. همچنین اوج جمعیت این شکارگر در سال 91 نیز در شهریور ماه رخ داد که می تواند به دلیل کاهش دمای هوا و افزایش تولید مثل در شته ها و به تبع آن حضور بیشتر شته ها باشد. همچنین اوج جمعیت شکارگر h.variegata در دوسال متوالی نیز به ترتیب در نیمه تیر ماه سال 91 و در سال 92 در نیمه شهریور ماه رخ داد. که البته در سال 92 در نیمه تیرماه هم جمعیت این کفشدوزک تا نزدیک به اوج پیش رفت اما به حد شهریور ماه نرسید. نسبت جنسی در این کفشدوزک ها هم در هر دو گونه به نفع ماده ها بوده است. فراوانی و ظهور زمانی و مکانی شته های یونجه و دشمنان طبیعی آن ها در فصول مختلف متفاوت بود اما می توان به وضوح بیان کرد که جمعیت دشمنان طبیعی آفت کم و بیش با جمعیت آفت در ارتباط است. از جمله نکات قابل توجه اینکه جمعیت شته ها به طور موثری توسط برداشت یونجه، تغییرات آب و هوایی و دشمنان طبیعی تحت تاثیر قرار می گرفت. رطوبت نسبی و میزان بارندگی نیز اثر مثبت یا منفی قابل توجهی روی جمعیت های مورد نظر نداشت. علت اصلی زیاد بودن شته ها در این دو سال متوالی را می توان به علت کمبود بارش و دمای بالا در این دو سال نیز نسبت داد چرا که بارندگی از طریق شستن و غرق کردن شته ها باعث کاهش جمعیت آن ها می گردد. مهمترین دشمن طبیعی کفشدوزک های نامبرده شده زنبور پارازیتوئید d.coccinellae می باشد که میزان پارازیتیسم آن طی دو سال متوالی برای هر دو گونه ی کفشدوزک از (20-0) درصد متغیر بوده است. در واقع اینطور به نظر می رسد که این زنبور پارازیتوئید تاثیر چندان زیادی بر کاهش جمعیت کفشدوزک ها نداشته است. بیشترین مقدار پارازیتیسم نیز مربوط به کفشدوزک های ماده بود که بیشتر مورد حمله قرار می گرفتند چون شرایط مناسبی را از نظر تغذیه ای برای لاروهای این زنبور فرآهم می کردند. هم چنین مراحل بالغ این شکارگرها بیشتر از مراحل نابالغ به صورت انتخابی مورد حمله این پارازیتوئید بود. در مواقعی که کفشدوزک های c.septempunctata که از نظر جثه در مزرعه نسبت به گونه ی دیگر بزرگتر هستند حضور داشتند بیشتر مورد توجه این زنبور قرار می گرفتند. بنابراین باتوجه به حضور تقریبا دائمی این کفشدوزک ها در مزارع یونجه و نقش کاهنده آن ها روی جمعیت شته نخود و آسیب ناشی از آن ، لزوم حمایت از جمعیت گونه های بومی احساس می شود.