نام پژوهشگر: ابراهیم بنی طالبی
ابراهیم بنی طالبی reza gharakhanlou
اسفنگوزین-1-فسفات(s1p) یک اسفنگولیپید بیواکتیو مشتق شده از پلاکت ها می باشد که در تنظیم تکثیر، تمایز، هایپرتروفی، مقابله با مرگ برنامه ریزی شده سلولی و فعال سازی سلول های ماهواره ای درگیر می باشد. هدف این تحقیق بررسی تاثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار s1p پلاسمایی، میزان بیان ژن گیرنده های s1p1,2,3، myod و میوژنین عضلات اسکلتی تند و کند موش صحرایی نر نژاد ویستار بود. در این تحقیق12 موش صحرایی 8 هفته ای نر نژاد ویستار (250-190گرم) در این مطالعه استفاده شد. بعد از یک هفته آشناسازی حیوانات بصورت تصادفی به گروه کنترل(12n = ) و تجربی (12n = ) تقسیم شدند. مقدار s1p در لایه کلروفرم بوسیله دستگاه hplc اندازه گیری شد. جهت بررسی بیان ژن از تکنیک real-time pcr استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که تمرین مقاومتی محتوای s1p در پلاسما (001/0 =p ) را در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد. بعلاوه، تمرین مقاومتی باعث افزایش بیان ژن گیرنده s1p1 در عضله fhl (001/ 0=p ) و sol (000/ 0=p )، s1p2 در عضله fhl (000/0 =p ) و sol(603/0 = p)، s1p3 در عضله fhl (021/0 =p ) و sol(009/ 0= p)، myod در عضله fhl (000/0 = p) و sol (001/0 =p )، میوژنین در عضله fhl (000/0 = p) و sol (000/0 =p ) گروه تمرینی نسبت به گروه کنترل شد. همبستگی مثبت معناداری بین مقدار s1p پلاسمایی گروه تمرین کرده و بیان ژن myod مشاهده شد. همبستگی معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p1 و بیان ژن myod در هیچ یک از گروه ها و عضلات مشاهده نشد(05/ 0p >). اما همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p1 و بیان ژن میوژنین مشاهده شد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p2 و بیان ژن myod وجود دارد. همبستگی مثبت و معناداری بین بیان ژن گیرندهs1p3 و بیان ژن myod مشاهده شد. می توان نتیجه گرفت که تمرین مقاومتی بطور قابل ملاحظه ای بر میزانs1p پلاسما موش صحرایی و گیرنده های سطح سلولی آن اثر می گذارد. با توجه به نقش ساختاری و عملکردی این اسفنگولیپید و گیرنده هایش و افزایش آنها بدنبال یک دوره تمرین مقاومتی، شاید یکی از مسیرهای سیگنال دهی در سازگاری عضلانی محسوب شود.
اسدالله ابراهیمی بهنام قاسمی مبارکه
ﻫﺪف از اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺗﻤﺮﻳﻨﺎت ﺳﻨﺘﻲ و ﺗﻤﺮﻳﻨﺎت ﺑﺎ ﺣﻤﺎﻳﺖ وزن (bwst) ﺑﺮ ﺗﺮاﻛﻢ اﺳﺘﺨﻮان و ﺑﻴﻮﻣﺎرﻛﺮﻫﺎی ﺳﺮﻣﻲ ﻣﺘﺎﺑﻮﻟﻴﺴﻢ اﺳﺘﺨﻮان در اﻓﺮاد ﭘﺎراﭘﻠﮋی ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺗﻌﺪاد 17 ﻧﻔﺮ ﺿﺎﻳﻌﻪ ﻧﺨﺎﻋﻲ ﭘﺎراﭘﻠﮋی (ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی asia b,c)، ﺳﻦ 32/53±1/793 ﺳﺎل، ﻗﺪ 175/71±1/658 ﺳﺎﻧﺘﻲﻣﺘﺮ، وزن 71/59±2/442 ﻛﻴﻠﻮﮔﺮم و ﺷﺎﺧﺺ ﺗﻮده ﺑﺪﻧﻲ (bmi) 23/18±0/828 ﻛﻴﻠﻮﮔﺮم ﺑﺮ ﻣﺘﺮ ﻣﺮﺑﻊ ﺑﻄﻮر دﺳﺘﺮس و داوﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان آزﻣﻮدﻧﻲ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪﻧﺪ. اﻳﻦ آزﻣﻮدﻧﻲ ﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﺮوه ﺗﻤﺮﻳﻦ n = 10) bwstt) و ﮔﺮوه ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺳﻨﺘﻲ (n = 7) ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺷﺪﻧﺪ. آزﻣﻮدﻧﻲ ﻫﺎ در ﻳﻚ دوره 12 ﻫﻔﺘﻪای، 4 ﺟﻠﺴﻪ 60 دﻗﻴﻘﻪ ای در ﻫﻔﺘﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮدﻧﺪ. ﺗﻤﺮﻳﻦ bwst ﺷﺎﻣﻞ 15 دﻗﻴﻘﻪ ﮔﺮم ﻛﺮدن روی دوﭼﺮﺧﻪ ﺛﺎﺑﺖ و ﺳﭙﺲ 45 دﻗﻴﻘﻪ ﺗﻤﺮﻳﻦ ﺑﺎ 50% وزن ﺑﺪن روی دﺳﺘﮕﺎه ﻧﻮارﮔﺮدان و در آﺧﺮ 10 دﻗﻴﻘﻪ ﺗﻤﺮﻳﻨﺎت ﺳﺮد ﻛﺮدن ﺑﻮد و در ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ 10% ﺑﻪ وزن ﺗﺤﻤﻞ ﺷﺪه اﺿﺎﻓﻪ ﻣﻲ ﺷﺪ. ﺗﻤﺮﻳﻨﺎت ﺳﻨﺘﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻳﻚ زﻣﺎن 15 دﻗﻴﻘﻪ ای ﮔﺮم ﻛﺮدن روی دوﭼﺮﺧﻪ ﺛﺎﺑﺖ و 45 دﻗﻴﻘﻪ ﺗﻤﺮﻳﻨﺎت ﻛﺸﺸﻲ و 10 دﻗﻴﻘﻪ ﺳﺮد ﻛﺮدن ﺑﻮد. داده ﻫﺎ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ ﺗﻔﺎوت ﻣﻌﻨﻲ داری در ﻣﻴﺰان آﻟﻜﺎﻟﻴﻦ ﻓﺴﻔﺎت (p=0/000)، اﺳﺘﺌﻮﻛﻠﺴﻴﻦ (p=0/003)، ﻣﻴﺰان ﺗﻐﻴﺮات ﻣﺤﺘﻮای اﺳﺘﺨﻮان (bmc) ﮔﺮدن ران (p=0/000)، ﺗﺮاﻛﻢ اﺳﺘﺨﻮان (bmd) ﮔﺮدن ران (p=0/000)، ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ ﻣﺤﺘﻮای اﺳﺘﺨﻮان (bmc) ﻣﻬﺮه ﻫﺎی ﻛﻤﺮی (p=0/000)، و ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ ﺗﺮاﻛﻢ اﺳﺘﺨﻮان (bmd) ﻣﻬﺮه ﻫﺎی ﻛﻤﺮی (p=0/000)، ﺑﻴﻦ ﮔﺮوه bwstt و ﮔﺮوه ﺗﻤﺮﻳﻨﺎت ﺳﻨﺘﻲ وﺟﻮد داﺷﺖ. ﺗﻤﺮﻳﻦbwstt ﻋﻼوه ﺑﺮ ﺑﻬﺒﻮد ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺣﺮﻛﺘﻲ و ﻛﺎﻫﺶ ﭘﻮﻛﻲ اﺳﺘﺨﻮان در اﻳﻦ اﻓﺮاد ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻌﻨﻮان ﻳﻚ ﻣﺪاﺧﻠﻪ درﻣﺎﻧﻲ ﻣﻮﺛﺮ ﺟﻬﺖ درﻣﺎن ﭘﻮﻛﻲ اﺳﺘﺨﻮان ﺗﺠﻮﻳﺰ ﮔﺮدد.
الهام شارقی بروجنی بهنام قاسمی
چکیده مقدمه: با توجه به تنوع شیوه های درمانی برای کمردرد، هنوز توافق نظر درباره ی موثر ترین روش درمانی وجود ندارد. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه تاثیر تمرینات پیلاتس و مکنزی بر درد و سلامت عمومی زنان مبتلا به کمردرد مزمن می باشد. مواد و روش ها: در این مطالعه 36 بیمار زن مبتلا به کمردرد مزمن انتخاب شدند. 12 بیمار در گروه تجربی مکنزی (میانگین سنی 92/46 سال)، 12 بیمار در گروه تجربی پیلاتس(با میانگین سنی17/44) و 12 بیمار در گروه کنترل (میانگین سنی08/44) قرار داده شدند. گروه تجربی پیلاتس به مدت شش هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه یک ساعت در تمرینات شرکت کردند. گروه تجربی مکنزی نیز تمرینات مکنزی را به مدت 20 روز به صورت روزانه و به مدت یک ساعت انجام می دادند. گروه کنترل تمرینات خاصی انجام نمی دادند. سلامت عمومی تمام آزمودنی ها با پرسشنامه سلامت عمومی(ghq28) و درد توسط پرسشنامه درد مک گیل اندازه گیری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل در سطح معناداری 05/0 استفاده گردید. نتایج: نتایج نشان می دهد که بعد از شش هفته تمرین درمانی، بین گروه پیلاتس و مکنزی بر کاهش درد اختلاف معناداری وجود ندارد (p=0.327). ولی میزان سلامت عمومی گروه پیلاتس (p=0.036) نسبت به گروه مکنزی بهبود داشته است. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش شش هفته تمرین پیلاتس و مکنزی سبب کاهش درد در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن می شود ولی بین تاثیر این دو شیوه بر درد تفاوت معناداری وجود ندارد و هر دو شیوه تاثیر یکسانی داشته اند. هم چنین شش هفته تمرین پیلاتس و مکنزی موجب بهبود سلامت عمومی می گردند، لیکن با توجه به میانگین تغییرات سلامت عمومی بعد از تمرین درمانی، با احتیاط می توان گفت تمرین پیلاتس تاثیر بیشتری بر بهبود سلامت عمومی دارد. در نهایت می توان گفت تحقیقات بیشتری نیاز است تا بهترین مدت و شیوه درمانی بر کاهش درد و بهبود سلامت عمومی بیماران مبتلا به کمردرد معلوم شود. کلید واژه ها: تمرینات پیلاتس، تمرینات مکنزی، درد، سلامت عمومی، کمر درد مزمن
مجید چراغ چشم محمد فرامرزی
روش¬های توانبخشی مختلفی در درمان آسیب¬های نخاعی، اعم از تمرینات توانبخشی، کار درمانی، تحریک الکتریکی عملکردی (fes) وجود دارد. عامل نوروتروفین مشتق شده از مغز (bdnf) فراوان¬ترین عامل نروتروفینی در مغز و نخاع است که نقشی تنظیمی در تمایز نورونی، شکل پذیری سیناپسی، بقای سلول عصبی را ایفا می¬کند. از این رو هدف از این پژوهش مقایسه تاثیر تمرینات سنتی و تمرینات با حمایت وزن (bwst) بر میزان تغییرات عامل نوروتروفیک مشتق شده از مغز (bdnf) سرمی، عملکرد حسی- حرکتی و کیفیت زندگی در افراد پاراپلژی می¬باشد. بدین منظور تعداد 17 نفر از افراد مبتلا به ضایعه نخاعی پاراپلژی با دسته بندی asia a, b با میانگین سنی 793/1±53/32 سال، قد 658/1±71/175 سانتی¬متر، وزن 442/2±59/71 کیلوگرم، شاخص توده بدنی (bmi) 828/0±18/23 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی بدن 941/0±84/23 از افراد در دسترس و داوطلب همکاری به عنوان آزمودنی انتخاب شدند. این آزمودنی¬ها بر اساس نمره حسی و حرکتی انجمن ضایعه نخاعی آمریکا (asia) به دو گروه تمرین bwst (10 = n) و گروه تمرین سنتی (7 = n) تقسیم شدند. آزمودنی¬ها در یک دوره 12 هفته¬ای، 4 جلسه در هفته شرکت کردند. تمرینات bwst شامل 15 دقیقه¬ گرم کردن روی دوچرخه ثابت و سپس 45 دقیقه تمرین با 50% وزن بدن روی دستگاه نوارگردان و در آخر 10 دقیقه تمرینات سرد کردن بود و در هر هفته 10% به وزن تحمل شده اضافه می¬شد. تمرینات سنتی شامل یک زمان 15 دقیقه¬ای گرم کردن روی دوچرخه ثابت و 45 دقیقه تمرینات کششی حس عمقی، انجام حرکات در دامنه حرکتی کامل، fes و 10 دقیقه سرد کردن بود. . قبل از شروع اولین جلسه تمرین و پس از آخرین جلسه تمرین در حالی که آزمودنی¬ها ناشتا بودند، از هر نفر 5 سی سی خون گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده¬ها از آزمون t- مستقل برای تغییرات بین گروهی استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد گروه تمرینات با حمایت وزن (bwst) در مقایسه با گروه تمرینات سنتی، کاهش معنی¬داری(009/0p = ) در غلظت bdnf و همچنین تفاوت معنی¬داری از نظر عملکرد حسی (003/0p=) و حرکتی (000/0p=) داشته است. از طرف دیگر تفاوت معنی¬داری در کیفیت زندگی از نظر جسمی و(313/0=p) روانی (257/0=p)بین دو گروه وجود نداشت. در نتیجه، تمرینات bwst در مقایسه با تمرینات سنتی می¬تواند باعث کاهش bdnf و بهبود حس و حرکت در افراد پاراپلژی شود.
هاجر ربیعی فرادنبه محمد فرامرزی
هدف این پژوهش مطالعه تاثیر استنشاق اسانس نعناع بر ظرفیت های تنفسی، عملکرد هوازی و بی هوازی و شاخص خستگی بازیکنان زن بسکتبال بود. بدین منظور 12 دختر بسکتبالیست (با میانگین سنی 55/3± 5 /22 سال، وزن 49/6±35/62 کیلوگرم، قد 53/5±56/165 سانتی متر، شاخص توده بدنی 84/2±23/34 کیلوگرم/مترمربع، به صورت هدفمند انتخاب و بر اساس طرح مقطعی این گروه هم به عنوان دارونما و هم به عنوان گروه نعناع مورد آزمایش قرار گرفتند. 48 ساعت قبل از شروع مداخله ارزیابی های پایه از آزمودنی ها به عمل آمد. روز آزمون ، آزمودنی ها ابتدا وارد اتاق آزمایش شدند. بعد از 15 دقیقه استنشاق هوای اتاق به منظور تعیین ظرفیت های تنفسی با استفاده از دستگاه اسپیرومتری، آزمون سنجش ظرفیت تنفسی انجام شد. پس از 10 دقیقه گرم کردن ، آزمون rast به منظور تعیین عملکرد بی هوازی اجرا شد. دو دقیقه بعد از اتمام آزمون rast ، دومین آزمون سنجش ظرفیت تنفس انجام شد. به منظور کاهش علائم برونکواسپاسم دو دقیقه اجازه استراحت داده شد. سپس به منظور استراحت و استنشاق مجدد وارد اتاق آزمایش شدند و بعد از نیم ساعت سومین آزمون سنجش ظرفیت تنفس انجام و بعد از 5 دقیقه گرم کردن،آزمون استقامتی yo-yo به منظور تعیین عملکرد هوازی انجام شد و دو دقیقه بعد، چهارمین آزمون ظرفیت تنفس هم به عمل آمد. بعد از یک هفته دوره پاک سازی و جایگزینی اسانس نعناع به جای دارونما تمام مراحل بالا تکرار شد. عملکرد هوازی و بی هوازی و ظرفیت تنفسی آزمودنی ها در جلسه استنشاق دارونما با جلسه استنشاق نعناع مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد استنشاق اسانس نعناع بر عملکرد بی هوازی، شاخص خستگی، عملکرد هوازی و ظرفیت های تنفسی تاًثیر معنی داری ندارد (معناداری در سطح p ? 0.05). به نظر می رسد این نتایج می تواند ناشی از عواملی چون مقدار اسانس مورد استفاده ، وضعیت آزمودنی ها و نوع آزمونهای مورد استفاده باشد. لذا پیشنهاد می شود تاًثیر استنشاق اسانس نعناع بر عملکرد ورزشکاران در دوره های زمانی طولانی تر و با استفاده از آزمونهای مختلف و ویژه تر آن ورزش بررسی شود.
سبا نوری محمد فرامرزی
مقدمه و هدف: امنتین یک آدیپوکاین جدیدی است که از بافت چربی ترشح می شود و حساسیت انسولینی را افزایش می دهد. سطوح گردش خون امنتین در افراد چاق کاهش می یابد. با توجه به اینکه سطح امنتین با چاقی در ارتباط است و اثر احتمالی مضاعف تمرین هوازی و پایداری تنه در کاهش وزن و کاهش چاقی شکمی پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی موزون به همراه تمرینات پایداری تنه بر سطح امنتین پلاسما، مقاومت به انسولین و عملکرد جسمانی زنان دارای اضافه وزن انجام شد. روش بررسی: 40 زن سالم با دامنه سنی 45-25 سال، با شاخص توده بدنی بیش تر از 25 کیلوگرم بر مترمربع به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه کنترل(20نفر) و تجربی(20نفر) قرار گرفتند. گروه تجربی برای 12 هفته (3 جلسه در هفته هر جلسه 1ساعت) تمرین کردند. برنامه تمرین متشکل از تمرینات هوازی موزون (55 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه) و تمرینات پایداری تنه بود. قبل از شروع تمرینات و در پایان دوره اندازه های تن سنجی شامل قد و وزن، محیط دور کمر به لگن (whr)، درصد چربی بدن آزمودنی ها اندازه گیری شد. همچنین استقامت هوازی قبل و بعد از دوره تمرینی با استفاده از آزمون 12 دقیقه دویدن و راه رفتن و استقامت عضلات شکم نیز با استفاده از آزمون درازونشست در مدت زمان 60 ثانیه و همچنین با استفاده از آزمون ارزیابی خستگی شکم (از نمونه آزمون های پایداری تنه) اندازه گیری شد. 24 ساعت قبل و بعد از 12 هفته شرکت در برنامه تمرین، قد و وزن، محیط دور کمر به لگن (whr)، درصد چربی بدن آزمودنی ها و نمونه های خون آزمودنی ها به صورت ناشتا جهت اندازه گیری متغیرهای بیوشیمیایی (امنتین، گلوکز، انسولین) گرفته شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد، یک دوره تمرین هوازی موزون به همراه تمرینات پایداری تنه بر شاخص توده بدن(0.00p=)، محیط دورکمر(0.00p=)، درصد چربی بدن(0.05p=)، استقامت عضلات تنه (0.00p=)، خستگی شکم(0.00p=)، استقامت هوازی(0.01p=) و حداکثر اکسیژن مصرفی(0.007p=) زنان دارای اضافه وزن تاثیر معنی دار دارد، با این وجود اختلاف معنی داری در سطح امنتین پلاسما (0.09p=)، گلوکز ناشتا سرم (0.067p=)، انسولین (0.011p=) و مقاومت به انسولین(0.07p=) زنان در گروه تمرین به نسبت گروه کنترل، مشاهده نشد. نتیجه گیری: با وجود تاثیر مثبت و معنی دار درون گروهی این شیوه تمرینی بر کاهش وزن و در پی آن تغییرات هرچند اندک در سطح امنتین پلاسما، گلوکز و انسولین در گروه تجربی، شاید بتوان با افزایش طول دوره تمرین و یا تعداد تکرار تمرین در روزهای هفته به نتایج مطلوب و مناسبی در زمینه این شیوه تمرین دست یافت.
زهرا مردان پور شهرکردی ابراهیم بنی طالبی
هدف تحقیق : سالمندی همراه با التهاب مزمنی است که منجر به گسترش بیماری های مختلف، عملکرد جسمانی ضعیف و مرگ و میر می شود که می توان از طریق راهکارهای کاهش التهاب وابسته به سن، طول عمر را در افراد مسن بهبود بخشید. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر 8 هفته تمرین موازی چرخشی و تداومی بر اینترلوکین-6 و برخی از شاخص های فیزیولوژیکی در زنان سالمند بود. روش تحقیق : به منظور تعیین تاثیر برنامه های تمرین موازی مختلف، تعداد60 نفر از زنان سالمند بازنشسته آموزش و پرورش شهرستان شهرکرد (میانگین سنی:82/0 ± 34/60 ، قد: cm 01/0± 155، وزن: kg 89/1± 72/71 و m2 kg/ 63/0± 45/29 bmi:) به روش هدفمند انتخاب شدند و بطور تصادفی ساده به چهار گروه تقسیم شدند که 20 نفر از مطالعه خارج شدند و در نهایت 40 نفر آزمودنی بدین ترتیب در گروه ها قرار گرفتند : تمرین استقامتی+قدرتی (e+s) (9n=)، قدرتی+استقامتی (s+e) (10n=)، تمرین موازی چرخشی (ci) (12n=) و کنترل(9n=). برنامه های تمرینی به مدت 8 هفته و 3 روز در هفته انجام شد. برنامه تمرین استقامتی شامل کار برروی دوچرخه کارسنج (با شدت 88-61 درصد mhr) و برنامه تمرین قدرتی شامل چندین تمرین منتخب بالاتنه و پایین تنه ( با شدت 75-40 درصد 1rm، 18-8 تکرار) بود. اندازه گیری توده بدن، درصدچربی بدن، دورکمر، دور باسن، حداکثر قدرت بالاتنه، حداکثر قدرت پایین تنه و vo2max در اولین و آخرین جلسه تمرینی انجام شد. 24 ساعت قبل و 48 ساعت بعد از برنامه های تمرینی نمونه خونی آزمودنی ها به منظور برآورد مقادیر سرمی اینترلوکین-6، گلوکز و انسولین به روش الایزا اندازه گیری شد. از آزمون تی وابسته جهت تغییرات درون گروهی و از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه جهت بررسی اختلاف بین گروه ها استفاده شد. نتایج : نتایج تحقیق نشان داد اختلاف معنی داری در بین چهار گروه در حداکثر قدرت پایین تنه (000/0=p) ، vo2max (029/0=p) ، توده بدن (017/0=p)، bmi (023/0=p) ، محیط دور کمر (006/0=p)، وجود دارد. همچنین تفاوت معنی داری بین چهار گروه در il-6 (43/0= p) ، گلوکز (09/0=p) ، انسولین (72/0=p) و مقاومت به انسولین (69/0= p ) مشاهده نشد. ترتیب تمرین کاهش معنی داری در il-6 گروه s+e نسبت به گروهای e+s و ci ایجاد کرد (043/0= p). همچنین، افزایش معنی دار حداکثر قدرت بالاتنه فقط در گروه e+s (005/0=p) و ci (025/0=p) مشاهده شد. نتیجه گیری: به نظر می رسد، سازگاری به تمرینات موازی چرخشی و تداومی مستقل از ترتیب تمرین ترکیبی است و این نوع مداخلات تمرینی می تواند به عنوان یک شیوه تمرینی موثر برای بهبود سطوح مارکرهای التهابی مزمن، حداکثر قدرت عضلانی، توان هوازی و ترکیب بدنی در زنان سالمند توصیه شود.
لاله باقری محمد فرامرزی
هدف از این مطالعه بررسی تاثیر ترتیب تمرین ترکیبی (مقاومتی و استقامتی) بر سطوح سرمی عوامل رشدی عضلات اسکلتی زنان سالمند بود.تعداد 40 نفر از زنان سالمند شهرستان شهرکرد به روش هدفمند انتخاب شدند و بطور تصادفی ساده به چهار گروه تقسیم برنامه های تمرینی به مدت هشت هفته و سه روز در هفته انجام شد. نتایج مقایسه بین گروهی اختلاف معنی داری در بین چهار گروه در متغیرهای میوستاتین، فولیستاتین، هورمون رشد، igf-1، igfbp-3، gasp-1، نسبت فولیستاتین بر میوستاتین و نسبت تستوسترون به کورتیزول نشان نداد (05/0?p). به نظر می رسد، سازگاری به تمرینات ترکیبی مستقل از ترتیب تمرین ترکیبی است و این نوع مداخلات تمرینی می تواند به عنوان یک شیوه تمرینی موثر برای بهبود عوامل رشدی عضلات اسکلتی، حداکثر قدرت عضلانی، توان هوازی و ترکیب بدنی در زنان سالمند توصیه شود.
الهام صالحی ابراهیم بنی طالبی
به منظور تعیین تاثیر برنامه های تمرین موازی مختلف، تعداد 40 نفر از زنان یائسه بازنشسته (میانگین سنی:82/0 ± 34/55 ، قد: cm 01/0± 155، وزن: kg 89/1± 72/71 و m2 kg/ 63/0± 45/29 bmi:) بدین ترتیب در گروه ها قرار گرفتند : تمرین استقامتی+قدرتی (e+s) (9n=)، قدرتی+استقامتی (s+e) (10n=)، تمرین موازی چرخشی (int) (12n=) و کنترل(9n=). برنامه های تمرینی به مدت 8 هفته و 3 روز در هفته انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد تفاوت معنی داری بین چهار گروه در مقادیر agrp (07/0= p) ، مشاهده نشد نتیجه گیری : به طور کلی، تصور می شود که اثر تمرینات موازی بر اشتها و پپتیدهای مرتبط با آن مستقل از ترتیب تمرین ترکیبی است. با این حال، به دلیل عدم اندازه گیری مقدار واقعی دریافت انرژی آزمودنی ها و کمبود شواهد مشابه، نیاز به انجام تحقیقات طولی در این زمینه همچنان باقی است.